۲- از جهت علم غیب، عالم غیب کیست؟
رسول خداصو أئمّه هدی÷پیشگوئیها کرده و بسیاری از مطالب را خبر دادهاند. ولی خودشان به پیروی قرآن فرمودهاند ما علمی به غیب نداریم. حال باید بررسی کرد.
ما میدانیم که قرآن راست میگوید که در سورۀ انعام آیۀ ۵۰ فرموده:
﴿قُل لَّآ أَقُولُ لَكُمۡ عِندِي خَزَآئِنُ ٱللَّهِ وَلَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ﴾[الأنعام: ۵۰]
«بگو من نمیگویم خزائن الهی نزد من است و غیب نمیدانم».
که صراحت دارد که رسول خداصغیب نمیداند و عالم به غیب نیست. و در آیۀ دیگر فرموده: «إنّما الغيب لله». یعنی علم غیب منحصر به خدا است، و مانند این آیات در قرآن بسیار است. حال اگر کسی بگوید چگونه پیغمبرصغیب نمیداند با این همه اخبار غیبی که از ایشان نقل شده؟ جواب این است که هر کس از آینده خبر دهد عالم الغیب نیست زیرا هر مسلمانی میداند و خبر میدهد که مرگ و قبر و برزخ و حشر و نشر و کتاب و حساب و صراط و دوزخ و جنّت حقّ است با اینکه خود را عالم غیب نمیداند و با این حال ما را عالم الغیب نمیگویند، چرا؟ برای اینکه ما از وحی قرآن و یا از سابقین خود و آنان از صادق مصدّقی مانند رسول خداصشنیدهاند و رسول خداصاز جبرئیل و او از حق تعالی شنیده، و هر کس خبر راست غیبی شنید، عالم الغیب نمیباشد. رسول خداصو حضرت امیر÷و اصحاب با تقوای ایشان همه از متّقین بوده و ایمان به اخبار غیب الهی قرآن دارند و همه مشمول آیۀ: ﴿هُدٗى لِّلۡمُتَّقِينَ ٢ ٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡغَيۡبِ﴾[البقرة: ۲-۳] بودهاند. یعنی رسول خداصو اصحاب اخیار او به اخبار غیبی که به او وحی شده ایمان دارند، و او به حضرت امیر نیز اخبار کرده. مثلاً حضرت امیر÷در خطبۀ ۱۲۸ نهجالبلاغه بالای منبر از ترکهای مغول و خرابی ایشان خبر میدهد و چون این خبر غیبی بود، یکی از اصحاب او عرض کرد یا امیرالمؤمنین «لقد أعطيت علم الغيب فضحك عليهالسّلام وقال للرّجل يا أخاك كلب ليس هو بعلم الغيب وإنّما هو تعلّم من ذي علم». یعنی یا امیرالمؤمنین به شما علم غیب عطا شده، حضرت خندید و به او فرمود ای برادر کلبی این خبریکه از مفعول دادم علم غیب نیست و همانا این خبری است که از رسول خداصتعلّم گرفتم. پس در این خطبه حضرت صریحاً فرموده من عالم الغیب نیستم. باید دانست هر کس از دیگری خبری بگیرد و اگر چه خبر غیبی باشد او را عالم الغیب نمیگویند، اگر به آن خبر ایمان دارد او را مؤمن بالغیب میگویند عالم الغیب طبق منطق قرآن به آن خدائی میگویند که خودغیب میداند و از دیگری نگرفته است و رسول خداصو امام÷مؤمن به غیب میباشند.
امّا آقای نم چنین مطلب به این روشنی و واضحی را درک نکرده و در ص ۱۹۳ میگوید چون رسول و امام اخبار غیبی بیان کردهاند پس عالمالغیب میباشند و سخن ایشان ضدّ قرآن و مکذّب قرآن است. و عجب این است که این مطالب ضدّ قرآنی را به قرآن آیهای از سورۀ جنّ استدلال کرده. نمیداند که آن آیه ردّ سخن او است. ما آیه را به تمامه نشان میدهیم تا خواننده قضاوت کند:
سورۀ جن آیۀ ۲۵ و ۲۶ و ۲۷
﴿قُلۡ إِنۡ أَدۡرِيٓ أَقَرِيبٞ مَّا تُوعَدُونَ أَمۡ يَجۡعَلُ لَهُۥ رَبِّيٓ أَمَدًا ٢٥ عَٰلِمُ ٱلۡغَيۡبِ فَلَا يُظۡهِرُ عَلَىٰ غَيۡبِهِۦٓ أَحَدًا ٢٦ إِلَّا مَنِ ٱرۡتَضَىٰ مِن رَّسُولٖ﴾[الجن: ۲۵-۲۷]
«بگو من نمیدانم آیا نزدیکست آنچه وعده داده میشود (یعنی قیامت) یا اینکه پروردگارم برای آن مدّتی قرار میدهد پروردگاریکه عالم غیب است که بروز نمیدهد و مطّلع نمیگرداند بر غیب خود احدی را، مگر آن رسولی را که او بپسندد».
در این آیه واضح میگوید فقط خدا عالمالغیب است، و غیب خود را به کسی اظهار نمیدارد و از اخبار غیب به کسی اطلاع نمیدهد، مگر پیغمبر و رسولی را که پسندیده و برگزیده که به او وحی میکند و آن رسول به آن اخبار غیب ایمان دارد پس آن رسول مؤمن به غیب است، امّا نمیگوید رسول عالمالغیب است چنانکه در اول آیه فرماید بگو ای رسول که من نمیدانم و در آخر آیه میفرماید برای رسول خود مأموری در کمین میگذاریم تا معلوم شود و بداند که آیا رسول آن اخبار غیبی را بدون کم و زیاد به امّت ابلاغ کرده است یا خیر، و میفرماید: ﴿فَإِنَّهُۥ يَسۡلُكُ مِنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِۦ رَصَدٗا ٢٧ لِّيَعۡلَمَ أَن قَدۡ أَبۡلَغُواْ رِسَٰلَٰتِ رَبِّهِمۡ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيۡهِمۡ وَأَحۡصَىٰ كُلَّ شَيۡءٍ عَدَدَۢا٢٨﴾[الجن: ۲۷-۲۸] یعنی میفرستد و میگمارد از جلو و عقب رسول کمینی تا بداند که آنان رسالات پروردگارشان را ابلاغ کردهاند و او احاطه دارد به آنچه نزد رسولانست و عدد هر چیزی را شمار کرده است. پس رسول خداصمأمور است که آن اخبار غیبی را به مردم برساند چنانکه رسول خداصآن اخبار را از جبرئیل شنیده و به آن اخبار غیبی میشود و رسول و مردم هیچ کدام به غیب عالم نیستند بلکه گیرندۀ خبر غیب و مؤمن به آن میباشند.
مدّعیان علم غیب برای مخلوق فرق بین عالم به غیب و مؤمن به غیب نگذاشته و برای بالا بردن امام قرآن را تکذیب کردهاند و میگویند امام فرموده من عالمالغیب بغیر الاستقلالم و خدا عالم غیب بلااستقلال. ما جواب میدهیم که امام چنین نفرموده چرا تهمت به امام میزنند بلکه امام تابع قرآن است، و قرآن فرموده عالم غیبی جز خدا نیست، و ممکن نیست امام ضدّ قرآن بگوید. اینجا است که آقای نم در ص ۷۲ امام را مکذّب قرآن قرار داده و میگوید میتوان امام را عالمالغیب خواند به دلیل گفتار خودشان. امّا خدا در سورۀ نمل آیۀ ۶۵ فرموده:
﴿قُل لَّا يَعۡلَمُ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَيۡبَ إِلَّا ٱللَّهُۚ﴾[النمل: ۶۵]
«یعنی بگو کسانیکه در آسمانها وزمین میباشند غیب نمیدانند جز خدا، حتّی ملائکه علم غیب ندارند».