تناقض گوئی و مخالفت با قرآن
نم در ص ۶۱ مینویسد أئمّه وارث أنبیاء میباشند و در ص ۵۲ مینویسد امام از أنبیاء بالاتر است و در ص ۸۱ مینویسد بعضی از آسمانها و زمینها ولایت امام را قبول کردند ولی خدا در آخر سوره احزاب فرموده قبول نکردند: ﴿إِنَّا عَرَضۡنَا ٱلۡأَمَانَةَ عَلَى ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱلۡجِبَالِ فَأَبَيۡنَ أَن يَحۡمِلۡنَهَا﴾[الأحزاب: ۷۲]، یعنی ما امانت را بر آسمانها و زمین عرضه داشتیم از قبند، در تفسیر این آیه امام فرموده امانت ولایت است. حال شما بنگرید نم میگوید ولایت را قبول کردند ولی خدا میگوید قبول نکردند. باید گفت شما میگوئید آسمان و زمین مسخّر امامند بنابراین قبول کردند و یا قبول نکردند معنی ندارد. آقای نم در ص ۳۱ و ۵۶ میگوید خدا اطاعت امامان را بر تمام کائنات و همۀ موجودات واجب کرده و این ضدّ سخن سابق او است که گفت بعضی قبول کردند و اینجا میگوید تمام کائنات، حال باید پرسید جمادات چگونه مکلّف به وجوب اطاعت امام میباشند و حال آنکه خدا فرموده به هرچه عقل ندادیم تکلیف هم نکردیم به باب العقل و الجهل کافی مراجعه کنید. به اضافه اگر جمادات مطیع امامند.. .. .. و عارفند چرا وقتی سنگ به پیشانی رسول خداصو امام حسینس وارد گردید آن را شکست و مجروح کرد؟ آیا ممکن است آیات و روایاتی که در فضل انسان وارد شده بواسطه عقل و تکلیف، رها کنیم و بگوئیم جمادات نیز مانند انسان مکلّفند؟ آقای نم در ص ۵۶ و ۱۸۴ و مح در ص ۱۶ قصّهای آورده که آصف تخت بلقیس را آورد و آن را دلیل بر ولایت تکوینی قرار داده جواب آن را در این کتاب دادهایم و گفتیم خدا آن را احضار کرد به دعای حضرت آصف و یا غیر آصف. عجب این است که اینان کلام امام خود را ندیدهاند که فرمود آصف دعا کرد و خدا آورد، ممکن است بگوئیم اینان کلام امام را که به نفع شرکشان نباشد، نمیپذیرند امام زمان شیعیان طبق روایت مجلسی در ج ۹۵ بحار ص ۲۷۳ در دعای خود فرموده آصف دعا کرد و خدا آن را آورد.