درسی از ولایت

فهرست کتاب

مثالی مقابل مثال

مثالی مقابل مثال

روزی شخصی میهمان مرد بخیلی شد، صاحب خانه رفت نزد همسایگان و گفت شما بیائید و به یک تیر میهمان مرا نشان کنید تا او بترسد و از خانۀ من بیرون رود از آن طرف آمد نزد مهمان و گفت همسایه‌ها با من عداوت دارند و می‌خواهند مهمان مرا بکشند، چون من یک نفر از ایشان را کشته‌ام، و اگر آمدند تیری به طرف تو انداختند تو به روی خود نیاور و بگذار تو را بکشند تا مدرکی شود تا من پدرشان را درآوردم و صد نفر از ایشان را به قتل برسانم همسایه آمد و تیری به طرف میهمان انداخت مهمان از ترس جانش فرار کرد (البتّه به امر عقل) صاحب خانه فریاد کرد کجا می‌روی؟ بگذار تو را بکشند تا مدرکی شود و من تلافی کنم، حالا ما از آقای مح می‌پرسیم خوب خدا می‌خواست مدرکی از معاویه بدست آرد، بالأخره بدست آورد یا خیر، و لشکر بر سر او فرستاد یا گذاشت سلطنت کند و بعد به فرزندش واگذارد و مسلمین را اسیر فسّاق کفّار نماید. خوانندۀ عزیر ببین مسلمین چقدر بیچاره‌اند این مثل خرافی را یکی از گویندگان که خود را راهنمای مسلمین می‌داند زده که به خود می‌نازد و می‌خواهد مردم را به سعادت رهبری کند. راستی برای بیچارگی مردم دور از قرآن و گرفتار صید گویندگان باید فکری کرد.