حدیث ثقلین
ما چون کتاب درسی از ولایت را نوشتیم و منتشر شد، دکّاندارانی که دکّانهائی به نام ولایت محمّد و آل محمّد†باز کرده بودند و مردم را بنام ولایت سرکیسه میکردند و هزاران خرافات ضدّ اسلام و قرآن بنام ولایت بدین بسته بودند و حتّی معتقد بودند با داشتن ولایت نه عذاب و نه حسابی و نه کتابی است بلکه برای خاطر ولایت، آنان میتوانند روز قیامت خدا را وادار بگذشت نموده که از قوانین کیفری خود صرفنظر کند. دیگر خبر نداشتند خدا محاسب دقیق است و مو را از ماست میکشد. و لذا برای آنکه مردم آن کتاب را نخوانند و یا اگر خواندند باور نکنند، آمدند صدها تهمت به ما زدند و ما را منکر ولایت خوانده بلکه ما را اهل عداوت معرفی کردند و دهها کتاب ردّ بر ما نوشتند و از هیچ تهمتی که بتوانند فروگذار نکردند، از جمله دو کتاب مملوّ از خرافات و موهومات بود که ما حدیث الثّقلین را که خود قبول دارند قاضی قرار دادیم برای بطلان مطالب آن دو کتاب و اکنون متن کتاب حدیث الثّقلین را برای شما مینگارم:
بسمه تعالى
شبی در منزل یکی از دوستان عالی مقدار، با جمعی از دانشمندان و ابرار، سخن از تازههای روزگار بود، ناگاه یکی از یاران خوشگفتار، وارد شد با دو کتاب نامدار، از دو شیخ بزرگوار، که پر بود از دروغهای شاخدار، و تهمتهای سرشار، و احادیث ناهنجار، و نسبتهای ضدّ قرآنی به أئمّۀ اطهار، و تمامش ضدّ کتاب پروردگار، گفتمای یار نیکوکردار مقدار از آنها را بخوان برای تذکار، و به عنوان یادبود نمونهای بیار، چون قدری قرائت کرد، بعضی خندیدند و بعضی رنجیدند، امّا خنده برای هذیانات و خرافات آن، و امّا رنجش برای جعلیّات آن. پس از گفتگوهای بسیار و تأسّفهای بیشمار، گفتند چگونه علمای ابرار جلوگیری از چاپ و انتشار اینگونه کتب بیاعتبار نکردهاند، بر سایر مسلمین و دانشمندان موحدین، جواب این منافقین و ردّ این ملحدین و طرفداری از قرآن مبین یکی از واجبات دین محسوب و رسوا کردنشان مرغوب و جواب بافتههای ایشان مطلوب میباشد. پس از سخن بسیار بنا شد این ذرّۀ بیمقدار هر دو کتاب را بخوانم و آنچه را صواب میدانم در مقابل خطاهای آنها بنگارم. از خواننده خردمند انتظار دارم بدون تعصّب و بغض و حبّ مطالب ما را با خرد خود بسنجد و نخوانده نسبت ناروا نبندد، و اگر لغزشی دید حمل بر صحّت کند و یا نویسنده را خبر سازد تا جبران نماید و یا جواب کافی دهد، خدا گواه است که مقصود ما از نوشتن این مختصر تبرئۀ اسلام است از خرافات و اتمام حجّت است برای اهل موهومات «لئلّا يقولوا يوم القيامه انّا كنّا عن هذا غافلين».
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمين وصلّی الله علی رسوله محمّد وآله واصحابه أجمعين ولعنة الله علی أعدائهم الّذين يفرّقون بينهم وبين القرآن.
در هر دوره اگر کسی خواست مردم را بیدار و یا ملّتی را از خرافات نجات دهد، مورد حملات طرفدار خرافات واقع شده و آنانکه سالهای سال مبتلا به عقائد خرافی بوده و از آن استفاده میکردند سر و صدا بلند کرده و گاهی بهو و جنجال و گاهی به تکفیر و تحریک عوام پرداخته و حق را میپوشانند، البتّه طرفداران خرافات که ملّتی را قبضه کرده و مدّتها سوار بودهاند از بیداری و هشیاری ملّت میترسند و به مردم حقگو تهمتها و افتراها میزنند.
مختصر آنکه دنیا چنین بوده که ملّتها را تحریک کرده و میکنند تا بخائنین مدد دهند و خادمین را لگد زنند. بنابراین ما که خواستیم مردم را از شرک و خرافات نجات داده و خدا را همه کاره جهان معرفی کنیم و توحید خالص را به مردم بیاموزیم و کتاب به نام درسی از ولایت نوشتیم مورد حملات واتّهامات و فحّاشی اهل خرافات و تعصّب و طرفداران اباطیل چه گویندگان و چه نویسندگان قرار گرفتیم. ما در این مختصر نوشتهها و گفتار مخالفین خود را با ذکر جواب به نظر خوانندگان میگذاریم و حدیث الثّقلین را با عقائد خود و مخالفینمان تطبیق میکنیم هر کدام مطابق آن شد حقّ و هر کدام مخالف آن شد باطل است. انتظار آن است که قبل از بررسی عجله به قضاوت نکنند، و توجّه کنند ما چه میگوئیم و طرف ما که دهها کتاب بر ردّ ما نوشتهاند چه میگویند. عجب این است که در ردّ ما صوفی و شیخی و روضهخوان و مدّاح و حجّتالاسلام همه شرکت کرده و هر کدام کتبی نوشتهاند.