إشکال و جواب آن
گویند اگر محالست فردی در آن واحد در دو مکان باشد یعنی چگونه امیرالمؤمنین÷فرموده: «من يمت يرني» یعنی هر کس بمیرد مرا میبیند چگونه او را میبیند در حالیکه او مکان واحد دارد؟ جواب این است که راویان این روایات غالباً از غلات بودهاند واین دروغ را به آن امام بستهاند. اگر آن امام در مرگ هر کسی حاضر باشد باید همواره محزون و افسرده باشد و به قول خودش برای حزن شیعیان محزون گردد. و علی÷اگر به امور دنیا ناظر باشد و این همه فساد و ظلم و جور را ببیند و نتواند نهی کن از غصّه باید دق کند. خدائیکه ستّارالعیوب و به مؤمنین فرموده در امور مردم تجسّس نکنید و فرموده فقط خدا کافی است که به گناه بندگانش آگاه باشد. آیا إمام که فردی از افراد مؤمنین است نباید قول خدا را اطاعت کند آیا میتوان به فرمان: ﴿وَ لَا تَجَسَّسُواْ ﴾[الحجرات: ۱۲] که در قرآن است اعتنا نکنیم و به این خبریکه معلوم نیست راست باشد توجّه کنیم و آن را بر قرآن مقدّم بداریم. ثانیاً بر فرض صحّت این خبر، امام را مانند ماه آسمان بدانند که هر کس او را میبیند و او مکان واحد دارد، اما اگر همه جا باشد دیگر آمد و رفت لازم ندارد و علی÷که به مکّه میرود خود در مکه هست نباید زحمت راه را بر خود تحمل کند. رسول خداصکه به معراج رفت اگر در همه جا بود دیگر رفتن لازم نبود؟ پس کسیکه در مکانی نبوده و به آن مکان میررود؟ آیا رسول خداصکه از مکّه و هجرت نمود بازهم در مکّه بود؟ پس بشر مانند سایر اجسام و جواهر مکان متعددّه ندارد. رسول خداصبا تمام زحمت و رنج با عدهای از مجاهدین به تبولک رفت تا با دشمن جهاد کند، چون به تبوک رسید معلوم شد دشمنی آنجا وجود نداشته و اگر خود همه جا بود میدانست که لشکر دشمن در تبوک نیست و این زحمت سفر را متحمّل نمیشد. ثالثاً این شعر:
یا حار همدان من یمت یرنی
من مؤمن أو منافق قبلاً
از سیّد حمیری شاعر است و طبق تاریخ به علی÷مربوط نیست. بعضی از مدّعیان علم که کوشش دارند در حفظ خرافات، نوشته که علی÷برای خود هزاران تمثال و یا عکس خلق میکند و بر سر اموات میفرستد. گویا آن نویسنده علی را خالق میداند که تمثال و عکس برای خودش خلق میکند. باید به او گفت علی÷فرموده به قول شما: یرنی، مرا میبیند و نفرموده عکس و یا تمثال مرا میبیند. اینان خیال میکنند حفظ خرافات از هنرهای علمی است. رابعاً علی÷بقول شما بر سر اموات حاضر است نه همه جا اگر چه این هم مخالف عقل و نقل باشد.
دلیل دوم – برای نفی ولایت تکوینی توحید أفعالی است:
باید دانست که توحید بر چهار قسم است که انکار هر یک موجب شرک است توحید ذاتی و توحید صفاتی و توحید افعالی و توحید عبادی. توحید افعالی آنست که غیر خدا طبق آیات قرآن و عقل نمیتوانند کار خدا کنند و کارهای خدا منحصر است به خود او و یکی از صفات افعالی او قیومیت و ولایت و حفاظت او است بر تمام اشیاء چنانکه در قرآن فرموده: ﴿هُوَ ٱلۡحَيُّ ٱلۡقَيُّومُ ٢﴾[آلعمران: ۲] و در دعای جوشن کبیر آمده: «يا من كلّ شيء قائم به»و در سوره رعد آیۀ ۳۳ فرموده: ﴿هُوَ قَآئِمٌ عَلَىٰ كُلِّ نَفۡسِۢ﴾[الرعد: ۳۳]
باید محیط بر اشیاء و همواره زنده و پاینده باشد و او را چرت و خواب نگیرد و سهو و اشتباه ننماید و این صفات منحصر است بذات احدیت و هیچ رسول و امامی چنین صفاتی ندارد چنانکه خدا به رسول خود فرموده: ﴿إِنَّكَ مَيِّتٞ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ ٣٠﴾[الزمر: ۳۰]، و خدا است که آنی از ذرّات اشیاء و از عرش تا فرش از کهکشانها تا حیوانات ذرّهبینی غافل نیست که خود در سورۀ مؤمنین آیۀ ۱۷ فرموده:
﴿وَمَا كُنَّا عَنِ ٱلۡخَلۡقِ غَٰفِلِينَ ١٧﴾[المؤمنون: ۱۷]
«وما از مخلوق غافل نبودهایم».
و نیز فرموده است: ﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦٓ أَن تَقُومَ ٱلسَّمَآءُ وَٱلۡأَرۡضُ بِأَمۡرِهِۦۚ﴾[الروم: ۲۵]، و ﴿بِيَدِهِۦ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيۡءٖ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ ٨٣﴾[یس: ۸۳]. یعنی کسی جز او این صفات را ندارد، و عقلاً مخلوق محیط نگردد و یا غیرمجردّی مجرّد نشود، و ممکن، واجب الوجود نباشد.