درسی از ولایت

فهرست کتاب

دلیل پنجم غالیان خلیفه و جواب آن

دلیل پنجم غالیان خلیفه و جواب آن

می‌گویند چون رسول و امام خلیفۀ در زمینند از طرف خدا چنان‌که در سورۀ بقره آیۀ ۲۹ فرموده:

﴿وَإِذۡ قَالَ رَبُّكَ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٞ فِي ٱلۡأَرۡضِ خَلِيفَةٗۖ [البقرة: ۳۰]

«خدا به ملائکه گفت که من در زمین جانشین قرا می‌دهم».

و آدم را جانشین کرد در نتیجه چون خدا ولایت تکوینی بر تمام جهان دارد پس خلیفۀ او نیز باید ولایت تکوینی بر تمام جهان داشته باشد؟ جواب آنست که در این دلیل چندین اشتباه رخ داده: اوّل آنکه می‌گوئیم خدا به ملائکه خطاب کرد باید بفهمید که ملائکه از خطاب خدا و جعل خلیفه چه فهمیدند آنان فهمیدند که خدا می‌خواهد بجای نسناس و آدمیانی که فساد می‌کردند و خونریز بودند جای آنان که هلاک شده جانشینی قرار دهد و لذا عرض کرد: ﴿قَالُوٓاْ أَتَجۡعَلُ فِيهَا مَن يُفۡسِدُ فِيهَا وَيَسۡفِكُ ٱلدِّمَآءَ[البقرة: ۳۰] آیا در زمین کسی را که فساد و خونریزی کند قرار می‌دهی، پس خلیفه و جانشین برای گذشتگان خونریزی بود که هلاک شدند و نه جانشین خدا زیرا جانشین خدا نه مفسد می‌شود و نه خونریز، آخوندهای خرافی گویا می‌خواهند بگویند ما از ملائکه بهتر می‌فهمیم آنان که مخاطب بودند نفهمیدند ولی ما می‌فهمیم «إن هو إلّا قول الزّور».

ثانیاً خدا نفرموده خلیفتی یعنی جانشینی من ونیز نفرموده خلیفه الله یعنی جانشین خدا. پس مدّعی از کجا می‌گوید خلیفه: الله در قران که چنین چیزی نیست در قران هر جا خلیفۀ و خلفاء و یستخلف گفته شده مقصود جانشینی گذشتگان است. مثلاً در سورۀ ص به دواود÷فرموده: ﴿إِنَّا جَعَلۡنَٰكَ خَلِيفَةٗ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَٱحۡكُم بَيۡنَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَقِّ[ص: ۲۶] یعنی«ما تو را در آن زمین جانشین قضاوت و حکومت‌های گذشته قرار دادیم که میان مردم حکم کنی». از این آیه استفاده می‌شود که حکومت و قضاوت انبیاء در قسمتی از زمین بوده نه در تمام جهان به قرینۀ کلمۀ فی‌الأرض که با الف و لام عهد نیز آمده. و نیز قضاوت ایشان بین مردم و قانون تشریعی است نه تکوینی به قرینۀ کلمۀ بین النّاس.

ثالثاٌ: خدا در سوره اعراف آیۀ ۱۲۹ به بنی‌اسرائیل فرموده:

﴿عَسَىٰ رَبُّكُمۡ أَن يُهۡلِكَ عَدُوَّكُمۡ وَيَسۡتَخۡلِفَكُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ[الأعراف: ۱۲۹]

«امید است پروردگارتان دشمن شما را هلاک و شما را در این زمین جانشین ایشان یعنی فرعونیان قرار دهد».

که ﴿ ٱلۡأَرۡضِبا الف و لام عهد آمده و مقصود سرزمین مصر است چنان‌که در سورۀ قصص آیات ۴ و ۵ نیز دربارۀ قدرت‌طلبی فرعون در مصر و وراثت و امامت بنی‌اسرائیل در آن، با کلمۀ الأرض فرموده:

﴿إِنَّ فِرۡعَوۡنَ عَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَجَعَلَ أَهۡلَهَا شِيَعٗا يَسۡتَضۡعِفُ طَآئِفَةٗ مِّنۡهُمۡ يُذَبِّحُ أَبۡنَآءَهُمۡ وَيَسۡتَحۡيِۦ نِسَآءَهُمۡۚ إِنَّهُۥ كَانَ مِنَ ٱلۡمُفۡسِدِينَ ٤ وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى ٱلَّذِينَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَنَجۡعَلَهُمۡ أَئِمَّةٗ[القصص: ۴-۵]

و در سوره فاطر آیه ۳۷ به مردم فرموده:

﴿هُوَ ٱلَّذِي جَعَلَكُمۡ خَلَٰٓئِفَ فِي ٱلۡأَرۡضِۚ[فاطر: ۳۹]

«یاد آورید هنگامی که خدا شما را جانشین در زمین قرارداد».

و در سورۀ نور آیۀ ۵۵ به مؤمنین زمان رسول خداصوعده کرده که ایشان را جانشین کفّار قرار دهد و فرموده:

﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَيَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ كَمَا ٱسۡتَخۡلَفَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ [النور: ۵۵]

و خدا به این وعده وفا کرد و مسلمین زمان رسول خداصجانشین کفار شدند و حکومت بدست ایشان افتاد امّا نه جانشینی خدا بلکه چنان‌که در آیه فرموده مانند مردم پیش از خودشان که در قسمتی از زمین خلافت نمودند اصحاب رسول نیر خلافت و جانشین آنان شدند و در نهج‌البلاغه نیز آمده که هنگام جنگ مسلمین با ایران حضرت امیر÷به این آیه اشاره و به عمرفاروقسفرمود: «و نحن علي موعود من الله والله منجز وعده». بنابراین نمی‌توان گفت که تمام یهودیان و قوم صالح و مؤمنین زمان رسول همه جانشین خدایند خدا هر قومی را جانشین قوم دیگر و هر حکومتی را جانشین حکومت گذشتگان می‌کند و نمی‌توان گفت قوم یهود و قوم صالح و قوم اسلام همه جانشین خدایند، خدا جانشین کافر نمی‌خواهد اگر چنین باشد که هر قوم طبق آیات قرآن خلیفۀ خدا باشند، دیگر خلافت اختصاص به انبیاء و اوصیا ندارد.

رابعاٌ: ما فرض می‌کنیم حضرت آدم و اولادش جانشین خدا باشند از کجا معلوم که هر صنعتی خدا دارد باید خلیفۀ او داشته باشد مثلاً خدا منزّه از جسم و جوهر است می‌توان گفت جانشین او نیز منزّه از جسم و جوهر است؟ البتّه خیر، پس اگر خدا ولایت تکوینی بر تمام جهان دارد لازم نیست جانشین او نیز این صفت را داشته باشد، ما نمید‌انیم این غالیان و روحانی‌نمایان با این بی‌اطّلاعی چگونه با قرآن بازی می‌کنند و چگونه حاضرند خدا را نعوذ بالله تحقیر کنند و مقام او را به مخلوقی به عنوان خلیفه بدهند و کتاب او را غلط معنی کنند، بی‌جهت نیست که امام صادق÷فرمود: اهل غلو از یهود و نصاری و مشرکین و مجوس بدترند باید گفت «سبحان الله عمّا يقول الظّالمون»، حضرت أمیر فرمود: «قصم ظهري رجلان محبّ غال ومبغض قال» یعنی دو کس کمر مرا شکسته یکی دوستی که غلو کند و دیگری دشمنی که از کینه می‌جوشد، آری آنکه غلو کند از دشمن بدتر است بنام دوستی آن‌حضرت دین خدا را کم و زیاد می‌کند، اصول دین حضرت امیر÷ایمان به خدا و رسول و قیامت بود ولی اصول دین غالیان بیش‌تر شده، آن‌حضرت خود را تابع دین می‌دانست اینان او را اصل دین و ایمان به او را از اصول اسلام می‌شمرند. ما از همۀ دانشمندان موحّد بیدار یاری می‌جوئیم که شرّ این غلات را از اسلام دور کنند، این روزها چه بسیار مدّعیان اجتهاد و امامت که مروّج عقائد غلاتند، واجب است بر مسلمین برای دفع موهومات غالیان که زمان ما زیاد شده‌اند و توحید مسلمین را تبدیل به شر نموده‌اند قیام نمایند وگرنه در پیشگاه خدا و رسول روز قیامت مسئول و خجل خواهند بود، باید در این مورد انقلابی نمایند، در حافظ شکن گفته‌ایم:

می‌گفت سحر بلبل با عنچه بدلجوئی
برخیز گل‌افشان کن از دهرچه می‌جوئی
گر خرّم و شادابی مغرور مشو‌ای گل
بهر تو خزان آید گیرد زتو خوش‌روئی
ایّام بهاران را بهمن به کمین باشد
ای عاقل فرزانه، برخیز و بزن گوئی
گر مؤمن دینداری بایست که از همّت
برخیزی و غم‌ریزی، حق‌جوئی و حقگوئی
بیدار کن این ملّت، از دانش و از غیرت
تا وقت تو را باقی است با قوت و نیروئی
هر ملّت بیدانش، دانش به کمین دارد
جانش تو منوّر کن، با دانش و خشخوئی
از خالق اکبر داد و زگند غلو فریاد
این شرک بده بر باد، تا چند سیه‌روئی
هان برقعیا مینال امروز که داری حال
مهلت ندهد آجال حق‌گو توبه نیکوئی