درسی از ولایت

فهرست کتاب

دلیل دوم غالیان تشبیه و جواب آن

دلیل دوم غالیان تشبیه و جواب آن

شیخیّه و غالیان تشبیه می‌کنند خدا را بسلطان، و رسول و امام را به وزیر و فرمانداران، و می‌گویند چنان‌که فرماندار می‌تواند کار سلطان کند و کار او کار آن سلطان است، رسول و امام نیز باید بتواند کار خدائی کند و کار ایشان کار خدا باشد؟ جواب این است که اولاً سلطان همه جا حاضر و ناظر نیست و محتاج به وزیر و امیر و ناچار است که کار او را فرماندار انجام دهد، أمّا خدا خود همه جا با علمش حاضر و ناظر و قادر و فعّال مایشاء است، این بیچارگان خدا را مانند بشر دانسته و فهم ایشان بیشتر از این نیست. ثانیاً سلطان و فرماندار هر دو از یک جنس و کارشان مانند یکدیگر است و هر دو عاجز و محتاج و محدودند

امّا خدا از جنس رسول و امام نیست، خدا غنّی بالذّات و آنان محتاج بالذّاتند. ثالثاً سلطان بتوسّط وزیر و امیر اقتدار خود را نشان می‌دهد و لذا فرماندارخود را با خدم و حشم و نیرو می‌فرستد تا مردم به ناچار اطاعت او کنند. امّا خدا چنین نیست و لذا یکنفر فقیر یتیمی را برسالت می‌فرستد تا ایمان مردم روی جبر نباشد. مختصر آنکه سلطان با وزیر خود در اوصاف و افعال شباهت دارند، ولی خدا منزّه است از اوصاف بشری، شما می‌خواهید رسول و امام را بالا برید چرا خدا را تحقیر می‌کنید!. رابعاً اسلام می‌گوید تشبیه خدا به خلق نوعی از شرکست و خدا فرموده: ﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ [الشوری: ۱۱].

و در آیۀ دیگر فرموده: ﴿فَلَا تَضۡرِبُواْ لِلَّهِ ٱلۡأَمۡثَالَۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ٧٤[النحل: ۷۴] خدا تشبیه نکنید برای خدا مثل نیاورید، امام رضا÷فرموده: «من شبّه الخالق بالمخلوق فهو مشرك»یعنی هر کس خالق را به مخلوق تشبیه کند مشرکست، حال غالیان مانند شاعرانند که خدا را به آهو و لیلی و شاه تشبیه کرده و صفات رکیک و ألفاظ زشت آن‌ها را بر خدا اطلاق می‌کنند، و با این‌همه‌ نادانی خود را عارف می‌نامند. خامساً اگر رسول خداصمانند وزیر است چرا در دعای مشلول می‌خوانند «و لا كان معه وزير ولا احتاج الي ظهير»و همچنین در دعای یستشیر و در دعای جوشن کبیر: «يا من هو رب بلا وزير».

این روحانی نمایان هیچ‌کدام از قرآن اطّلاعی ندارند و همه مغرور و خود را عالم می‌خوانند و فقط همّت خود را منحصر کرده‌اند به تعریف و مدّاحی از امامان و بدگوئی از گذشتگان و سایر فرق مسلمین، باید از ایشان پرسید شما رسول و امام را برای چه می‌خواهید جز برای اینکه مصارف حقّه و خداشناسی را از آنان اخذ کنید، پس رسول و یا امام هادی و«طريق إلی معرفة الله» می‌باشند نه اینکه محلّ توجّه به استقلال باشند، شما تمام عمر خود را مصرف کرده‌اید به شناختن طریق، ولی مقصد و هدف را به کلّی فراموش کرده‌اید، گویا هیچ هدف و مقصدی جز نان خوردن ندارید. مثلاً کسیکه می‌خواهد برود قم باید راه قم را بداند برای رسیدن به قم، امّا اگر تمام نیرو و عمر خود را مصرف کند که بفهمد اسفالت راه چقدر و عرض و طول آنچه مقدار و پیچ و خم آن چگونه است و آنقدر برای شناختن راه خود را معطّل کند که عمرش تمام شود و به قم نرسد آیا این کار جهالت نیست؟ همچنین شما تمام فکر و ذکر و مجالس و محافل و کتب خود را مصرف کرده‌اید که امام چگونه است ولایت او چه قدر و علم او چگونه است؟ ولایت بر جمادات دارد و حیوانات مطیع اویند فضائل او چقدر است مبادا تقصیر در تعریف و تمجید او شده باشد، مبادا انکار بعث بر جمادات کفر باشد مبادا از خدا کمتر نباشد مبادا از پیغمبران کمتر و یا مساوی باشند و و و امّا هنوز نمی‌دانید که تشبیه خدا به خلق شرکست و امام هم مانند شما مکلّف و تابع دین اسلام است و از مدّاحی شما خشنود نیست. سادساً شما خدا را به شاه ستمگری تشبیه می‌کنید که شاه حکومتی به فرماندارش عطا می‌کند أمّا نمی‌دانید که شاه حکومت قانونی دارد و حکومت قانونی را می‌تواند به وزیر عطا کند و او حکومت تکوینی ندارد و حکومت دینی همان حکومت قانونی تشریعی است نه تکوینی، پس این تشبیه شما تأیید ما می‌باشد. متأسّفانه کتاب‌های غالیان مانند دیوان‌های شعرا و مدّاحان پر است از تشبیه خالق به خلق و تشبیه مخلوق به خالق و تا توانسته‌اند صفات خدا را به ستمگران و شاهان خائن داده‌اند مانند وفائی که تمام صفات خدا را به علی÷داده و برای خدا چیزی نگذاشته، یکجا می‌گوید:

گر خداوند جلالش عزم خلّاقی کند
خلق سازد عالم و آدم هزاراند و هزار

و یکجا می‌گوید:

کمتر سخای او بجهان رزق ممکنات
کمتر عطای او بجزا حوض کوثرا

و یکجا می‌گوید:

علیست فرد بی‌بدل علیست فرد بی‌مثل
علیست مصدر دوم علیست صادر اول
علیست خالی از خلل علیست عاری از زلل
علیست شاهد ازل علیست نور لم یزل
چو این جهان فنا شود علی فناش می‌کند
قیامت اگر بپا شود علی بپاش می‌کند

شیطان و شیعیان ساده‌دل از این اشعار کفرآمیز چقدر خوششان می‌آید ولی خود امام دشمن ایشان و از این کفریّات بیزار است «سبحان الله عمّا يصفون»، اینان گاهی صفات خدا به شاه و وزیر می‌دهند برای پول مثلاً حافظ برای شاه شجاع که یکی از سلاطین ستمگر نادان بوده می‌گوید:

بعاشقان نظری کن بشکر این نعمت
که من غلام مطیع و تو پادشاه مطاع
جبین و چهرۀ حافظ خدا جدا نکند
زخاک بارگه کبریای شاه شجاع

و برای شاه ایلخانی که در بغداد سلطنت داشته از دور می‌نویسد:

شان بن شاه و شهنشاه شهنشاه نژاد
آنکه میزیبد اگر جان جهانش خوانی
گر چه دوریم بیاد تو قدح می‌نویشیم
بعد منزل نبود در سفر روحانی
سر عاشق که به خاک در معشوق بود
کی خلاصش بود از محنت سرگردانی

و در مدح شاه شجاع می‌گوید:

سحر زهاتف غیبم رسیده مژده بگوش
که دور شاه شجاع است می‌دلیر بنوش
محلّ نور الهی است رأی انور شاه
چو قرب او طلبی در صفای نیت گوش

و در جای دیگر جبرئیل را حلقه بگوش شاه شجاع قرار داده و گوید:

داور دین شاه شجاع آنکه کرد
روح القدس حلقۀ امرض بگوش

دیوان شاعران پر است از این تملّقات و شرکیّات، کتاب شعر و موسیقی

ما را بخوانید تا بطلان اشعار
شاعران را بدانید، این قدّاحان

خود را مدّاح امام می‌دانند و یک چیز طلبکارند و هر یک مدّعی ولایتند.