دلیل هفتم غالیان واسطۀ فیض و جواب آن
میگویند رسول و امام واسطۀ بین خدا و خلقند و حتّی حضرات رقیّه و سکینه و حضرات عبّاس و اکبر و غیر ایشان از امامزادهها را واسطه ومجرای فیض خدا میدانند در تکوینیّات و فوّارۀ قدرتند و حتّی اسکوئی یکی از شخیّه در کتاب احقاق الحق نوشته: رسول و امام دربانان و حجاب و نوّاب خدا و محلّ قدرت و ارادۀ اویند؟ جواب ایشان این است که باید مقصود از این عناوین معلوم گردد تا قضاوت شود ما برای بیان آنها میگوئیم: اولاً خدا همه جا با علم خویش حاضر و به هر چیز محیط است و بین خدا و خلق او واسطه نیست چنانکه خود فرموده: ﴿وَنَحۡنُ أَقۡرَبُ إِلَيۡهِ مِنۡ حَبۡلِ ٱلۡوَرِيدِ١٦﴾[ق: ۱۶]
یعنی ما از رگ گردن یعنی رگ حیات به انسان نزدیکتریم و در سوره حدید فرموده: ﴿وَهُوَ مَعَكُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡۚ﴾[الحدید: ۴] یعنی او با شما است هر جا باشید، اگر شنیدهای پیغمبر واسطه و سفیر الهی است بین خالق و خلق او یعنی بندگان، در أمور دین و رساندن وحی واسطه است نه در مکان و نه در چیز دیگر. متأسفانه عدّهای از ملّایان و فیلسوف مآب معتقدند که از خدا یک چیز بیشتر صادر نشده به نام عقل اوّل یا نور محمّدصو آن مخلوق اوّل واسطۀ در خلقت و خالق چیزهای دیگر است ولی قرآن میگوید: ﴿ٱللَّهُ خَٰلِقُ كُلِّ شَيۡءٖۖ ﴾[الزمر: ۶۲] که ما با دلائل و برهان اقول این اشخاص را در کتاب عقل و دین ردّ کردهایم هرکه خواهد به آن کتاب به جلد اوّل آن مراجعه کند، در نهجالبلاغه در وصیّت حضرت امیر÷به فرزندش امام حسین میفرماید: «واعلم أنّ الّذي بيده خزائن السّموات والأرض قد أذن لك في الدّعاء وأمرك أن تسئله ليعطيك وتسترحمه ليرحمك ولم يجعل بينك وبينه من يحجبه عنك ولم يلجئك إلي من يشفع لك إليه». بدان محقّقاً خدائیکه بدست او است خزائن آسمان و زمین تو را اجازه داد که او را بخوانی و أمر کرده از خودش سئوال کنی تا به عطا کند و طلب رحمت کنی تا تو را رحم نماید و بین تو و خودش حاجب و دربان و واسطهای قرار نداده و تو را ناچار نکرده که شفیع نزدش ببری، یعنی هر گاه خدایت را بخوانی حاضر و شنوا است و احتیاج بواسطه ندارد، در اینجا حضرت امیر فرموده خزائن إلهی همه دست خودش میباشد یعنی خزائن فیض و برکت و رزق و حیات و غیر اینها، چنانکه در قرآن خدا برسول خود فرموده: ﴿قُل لَّآ أَقُولُ لَكُمۡ عِندِي خَزَآئِنُ ٱللَّهِ﴾[الأنعام: ۵۰]، یعنی بگو من برای شما نمیگویم که نزد من خزائن الهی است، پس معلوم میشود او مجرای فیض نبوده و خزائن الهی بدست او نیست و این واسطۀ فیض را گویندگان نادان در دین اضافه کردهاند، خدا مانند فلان أمیر و وزیر نیست که دور باشد و یا در دسترس محتاجین نباشد و محتاج واسطه گردد.
ثانیاً کدام آیه و حدیث وارد شده که رسول خداصواسطه و مجرای فیض است چنین مدرکی از شرع نرسیده، قرآن مردم را دعوت کرده مستقیماً به خدا رجوع کنند نه بواسطه و نه وسیله در سورۀ یوسف آیۀ ۱۰۸ فرموده:
﴿أَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِۚ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا۠ وَمَنِ ٱتَّبَعَنِيۖ ﴾[یوسف: ۱۰۸]
«همانا دعوت من بسوی خدا است من و هر کس پیرو من باشد».
و در سورۀ بقره آیۀ ۱۸۶ فرموده:
﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌۖ أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ ﴾[البقرة: ۱۸۶]
«هر گاه بندگانم از تو سؤال کردند که خدا دور است یا نزدیک بگو نزدیکم، خواننده را جواب میدهم هر وقت مرا بخواند».
یک نفر خر مقدسی خدا را تشبیه میکرد به کارخانۀ برق و بنده را به یک لامپ که باید بواسطۀ سیمها خود را به کارخانه وصل کند و کسب نور نماید یعنی بنده باید بواسطۀ رسول و امام خود را به خدا برساند و کسب فیض کند، او نمیداند که کارخانۀ برق محدود و دور است أمّا خدا دور نیست، خدا فصل و وصل ندارد همه جا با علم خویش حاضر و ناظر است و خود فرموده مرا بخوانید و غیر مرا نخوانید: ﴿فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا ١٨﴾[الجن: ۱۸]، این رد بر خدا است که ما او را نخوانیم و بگوئیم بواسطه مراجعه میکنیم. به اضافه چنین واسطهای که همه جا حاضر و ناظر باشد وجود ندارد، پس خدا حاجب و دربان و پردهدار نمیخواهد. این جاهلان خدا را مانند فلان سلطان نادان فرض کردهاند که به حاجب و واسطه و دربان محتاج است. فوّارۀ قدر یعنی چه، اگر مقصود این است که قدرت و یا خزائن و مقدّرات ا لهی محلّی دارد و منحصر و محدود در امام و رسول است یعنی در طرف مکانی حبس و محدود شده و از آنجا بیرون میزند که این خیال جاهلانه است. پس معلوم میشود خدا را نشناختهاند، آقاجان قدرت خدا عین ذات او است و محبوس و محصور در مکانی نمیشود مگر قدرت و یا فیض خدا آبست که مجری داشته باشد و از آن مجرا فواره بزند. شیخیّه و غالیان خدا را نشناخته و باور نکرده به امام و رسول چسبیده و دکان باز کردهاند و استدلال کردهاند به زیارت مطلقۀ امام حسین به جملۀ اراده «الرّبّ في مقادير أموره تهبط إليكم وتصدر من بيوتكم والصادر عما فصل من احكام العباد»، یعنی ارادۀ خدا در مقدّرات امور پائین میآید به سوی شما امامان و از خانههای شما صادر میشود و آنچه صادر میشود از تفصیلات احکام بندگان است. غالیان میگویند از این جمله معلوم میشود که ارادۀ خدا پائین میآید و منحصراً به أئمه این زیارتنامهها از معجولات غلات و کذّابین است و هیچ امام و رسولی نفرموده بیائید سر قبرم یک ساعت از من مدّاحی کنید تا مرا خوش آید. ثانیاً اصول دین را نتوان از زیارتنامه گرفت زیرا اصول دین تقلیدی نیست. ثالثاً ظاهر این جمله چنانکه میگوئید نیست و به غلط معنی میکنید، زیرا اگر مقصود از ارادۀ پروردگار در این جمله ارادۀ تکوینی خدا باشد که آن اراده مکان ندارد و پائین و بالا نمیرود، و به سوی امام پائین میآید صحیح نیست زیرا امام صادق در توحید الوهیت فرموده: «إنّ الإرادة من الله احداثه»یعنی ارادۀ خدا همان ایجاد شیء است بدون آنکه خدا ذهنی داشته باشد و در ذهن خود میل و اراده و تصمیم بگیرد. در کتاب توحید صدوق امام کاظم÷فرموده: «فإرادة الله هي الفعل لا غير ذلك». یعنی ارادۀ خدا همان کار او است نه چیز دیگر. بنابراین بالا و پائین ندارد زیرا معنی ارادۀ الهی همان ایجاد است و عین مراد نه مقدّمات آن، پس از خانۀ شما صادر میشود معنی ندارد اصلاً ارادۀ الهی از جائی صادر نمیشود و اگر مقصود از ارادۀ الهی امر و نهی او یعنی مقرّرات شرع او است نه تکوینی، این صحیح است زیرا امر و نهی او به خانۀ رسولصخدا نازل شده و أمور شرعی از خانۀ رسولصخدا صادر میگردد و به دیگران میرسد و به قرینۀ جملۀ ذیل که فرموده: «عمّا فصّل من أحكام العباد»روشن میگردد که مقصود امور تشریعی است و ما هم عرض کردیم که رسول خداصمأمور امور تشریع است نه تکوین، اگر کسی بگوید خدا در قرآن برای خود واسطه قرار داده بین خود و بندگانش و در سورۀ مائده آیۀ ۳۶ فرموده:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱبۡتَغُوٓاْ إِلَيۡهِ ٱلۡوَسِيلَةَ وَجَٰهِدُواْ فِي سَبِيلِهِۦ﴾[المائدة: ۳۵]
«ای مؤمنین از خدا بترسید و بسوی او وسیله بجوئید».
آیا این وسیله مگر همان واسطه نیست آیا توسّل غیر از واسطه خواندن است؟ جواب بگوئیم اوّلا: واسطه غیر از وسیله است و توسّل مربوط بواسطه نیست، واسطه فاصلۀ بین دو چیز است مثلاً میگویند بین این خانه و آن خانه دیواری و یا باغی واسطه است، امّا نمیگویند وسیله است، وسیله یعنی ابزار و کارهائی که انسان را به مقصودش نزدیک کند و در دین وسیلۀ قرب به خدا اعمال و عقائد صالحهای است که انسان را به خدا نزدیک کند یعنی موجب رضای خدا گردد. ثانیاً در این آیه فرموده: ﴿وَٱبۡتَغُوٓاْ إِلَيۡهِ ٱلۡوَسِيلَةَ﴾یعنی وسیلهای بجوئید انسان مکلّف به این آیه میتواند وسیله از ایمان و عمل برای خود بجوید و آنچه قابل جستن است و انسان میتواند انبیاء و اولیاء نیستند انسان نمیتواند که رسول خداصرا در عالم برزخ بجوید و بیاورد وسیله کند و در این آیه نفرموده وسیله را بخوانید متأسّفانه ما میبینیم مردم عوام و یا غالیان اولیاءخدا را وسیله میخوانند در صورتیکه خدا نفرموده: بخوانید بلکه فرموده بجوئید و ما نمیتوانیم آن را بجوئیم و آنان مطیع ما نیستند که تا بخوانیمشان فوری به ما توجّه کنند و به دنیا بیایند بلکه ایشان از دنیا بیخبرند و در عالم باقی رفتهاند. ثالثاً باید دید خود رسول خداصو اصحاب او مانند علی÷از این آیه چه فهمیدند و چگونه عمل کردند و چه چیز را وسیله دانستند، رسول خداصعرض میکند «إلهي وسيلتي إليك إيماني بك». یعنی خدایا وسیلۀ من به سوی تو ایمان من است بتو، و علی÷در خطبۀ ۱۰۹ فرموده «إنّ أفضل ما يتوّسل به المتوسّلون الايمان به وبرسوله والجهاد في سبيله»یعنی بهترین وسیلهای که وسیلهخواهان به او توسّل جویند ایمان به خدا و رسول و جهاد در راه خدا است؛ پس وسیله ایمان و عمل است نه اشخاص و خواندن اشخاص در دعاها به بهانۀ وسیله، کار لغو و بدعت و بلکه شرکست. بنابراین هر انسانی میتواند از ایمان و عمل برای خود وسیلهای تهیه کند.