عقیّدۀ شیخین ضدّ قرآن و سنّت است
ما با آقای نم و آقای مح میگوئیم اگر شما شیعۀ علی هستید چرا برخلاف قول خدا و برخلاف قول حضرت علی÷به عقائد ضدّ قرآن چسبیدهاید این دو کتاب شما تمام بر ضدّ قرآن و سنّت است. در سورۀ نساء فرموده: ﴿فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ﴾. یعنی اگر در چیزی نزاعی داشتید طرفین نزاع، آن را به خدا و رسول ارجاع دهید، یعنی به کتاب خدا و سنّت رسول، چنانکه حضرت أمیر÷در نامۀ ۵۳ نهجالبلاغه در عهدنامۀ معروف خود که به مالک اشتر نخعی مرقوم داشته میفرماید: «الرّدّ إلي الله الأخذ بمحكم كتابه والرّدّ إلي الرّسول الأخذ بسنّته الجامعه غيرالمفرّقه». یعنی ردّ کردن و بازگشت بخدا که در آیه آمده، گرفتن محکمات کتاب خدا (قرآن) است، و بازگرداندن به رسول، گرفتن سنّت متّحدکنندۀ رسول که موجب تفرقه نیست میباشد.
بنابراین شما اگر با ما در مسئلهای نزاع داشتید هنوز ما را که طرف نزاع شما بوده ندیدهاید و به کتاب خدا و سنّت و رسول او مراجعه نکردهاید، بر چه مبنائی شما و تفریظنویس شما هزاران فحش و ناسزا بما گفتهاید، و چرا قضاوت یکطرفه نمودهاید.
در کتاب بحارالانوارج ۲ ص ۱۷۵ نقل کرده است که از امام صادق÷سئوال میشود: «بأي شيء يفتي الإمام؟ قال بالكتاب». یعنی امام مطابق چه چیزی فتوی میدهد؟ امام میفرماید مطابق قرآن، سوال میشود: «فمالم يكن في الكتاب؟ قال بالسّنّة»: یعنی دربارۀ چیزی که در قرآن نیست چطوری فتوی میدهید؟ امام در جواب میفرماید مطابق سنّت. سوال میشود «فمالم يكن في الكتاب والسّنّة؟ قال: ليس شيء إلّا في الكتاب والسّنّة»: یعنی اگر چیزی باشد که در کتاب و سنّت نباشد؟ امام میفرماید هیچ چیزی (از احکام دین) وجود ندارد مگر اینکه در کتاب و سنّت موجود است. و نیز در همان صفحه آمده که از امام صادق÷سوال میشود: «يكون شيء لايكون في الكتاب والسّنّة؟ قال: لا». یعنی آیا چیزی هست که در کتاب و سنّت نباشد؟ امام در جواب میفرماید: نه. البتّه روایات وارده از این قبیل، بسیار است که ذکر آنها در این مختصر نگنجد.
کتاب نم در ص ۵ ما را از جنود شیطان و وجود مغرور خود را ردیف پیغمبران آورد، و آقای مح در ص ۱۱ اول کتابش هنوز مورد نزاع و دلیل آن ذکر نشده قضاوت کرده و به فحّاشی پرداخته، آیا کتاب خدا نمیگوید: ﴿وَلَا تَلۡمِزُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ وَلَا تَنَابَزُواْ بِٱلۡأَلۡقَٰبِۖ بِئۡسَ ٱلِٱسۡمُ ٱلۡفُسُوقُ بَعۡدَ ٱلۡإِيمَٰنِۚ﴾[الحجرات: ۱۱]. یعنی لقبهای زشت بر یکدیگر مگذارید پس از ایمان، نام فسق بر مؤمنین گذاشتن، بسیار بد است.
در کتاب نم ص ۷ تهمت زده که کتاب درسی از ولایت، انکار ولایت است. باید گفت لعنت بدروغگو. زیرا ما ولایتی را که قرآن و سنّت فرموده قبول داریم، امّا ولایتی را که جهّال و بیدینان مدّعیند ما قبول نداریم. البتّه کسیکه قبل از رسیدگی بدعوی حکم صادر کند بهتر از این نمیشود.
ما در اینجا بحول و قوّه الهی ثابت میکنیم که نویسندگان این دو کتاب و امثال ایشان حضرات أئمّه†را بدنام کرده و از دشمنان حضرت امیر÷میباشند. و چون نویسنده خود پیرو حضرات أئمه†و از دوستان حقیقی ایشان میباشم، لازم شد أئمّه†را از تهمتها و افتراءات این نویسندگان منافق تبرئه کنم.