دنیای سحر و شعبده بازی

فهرست کتاب

۶- سحر نزد یهودیان و مسیحیان

۶- سحر نزد یهودیان و مسیحیان

تمام شریعت‏هایی که خداوند نازل کرده است، سحر را انکار کرده و به مبارزه با ساحران دستور داده‏اند، زیرا که سحر با حقیقتی که خداوند نازل کرده است در تضاد است، خداوند مردم را دعوت می‏دهد به اینکه به خدا ایمان بیاورند، و تنها او را بندگی کنند، وکسی را با او شریک قرار ندهند و تنها بر او توکل کنند و به او پناه ببرند در حالی که سحر و جادو بندگان خدا را بنده‏ی غیرخدا قرار می‏دهد و دل و روی آنان را به سوی شیاطین، ستارگان، خورشید، ماه و انسان‌ها بر می‏گرداند.

تورات به بنی اسرائیل دستور داده است که جادوگران را بکشند. در تورات آمده است: «به هیچ ساحری اجازه ندهید که زندگی کند». [۲٧]

تورات همچنین مبارزه‏ی بین موسی و ساحران و چگونگی پیروزی موسی بر جادوگران را یاد آور شده و گفته است: «هارون در مقابل فرعون و بردگان او عصایش را انداخت و به اژدهایی تبدیل شد. فرعون هم حکمان و جادوگران را فرا خواند و هریک از ساحران مصر عصای خود را انداخت و به اژدهایی تبدیل شد ولی عصای هارون تمام عصاهای آنان را بلعید». [۲۸]

پژوهشگران تاریخ یهود می‏دانند که یهودیان از مسیر خود منحرف شده و بسیاری از آنان سحر را یاد گرفته و آن را انجام داده‎اند و این امر را نه تنها عموم آنان فرا گرفته بودند بلکه به علما و اندیشمندان آنان هم سرایت کرده بود.

تلمود اعتقاد راسخی دارد به اینکه اخترشناسی علمی است که در زندگی انسان تأثیرگذار است و ستاره از نظر نویسندگان تلمود انسان را باهوش و ثروتمند می‏سازد.

خاخام «شانینا» می‏گوید: «تأثیر ستارگان انسان را باهوش و ثروتمند می‏سازد و بنی‎اسرائیل تحت تأثیر ستارگان هستند». [۲٩]

تلمود مملو از شعایر سحر، شعبده‏بازی و اخترشناسی است. یکی از خرافه‏های مربوط به سحر که در تلمود آمده است، این است که برخی از خاخام‏های یهودی می‏توانند انسان و الاغ را بیافرینند.

تلمود در این زمینه می‏‏گوید: یکی از خاخام‏های یهودی زنی را به الاغ ماده تبدیل کرد و سپس بر آن سوار شد و به بازار رفت، در آنجا خاخام دیگری آن را به صورت اصلیش برگرداند.

خاخام‏ها بر این باورند که حضرت ابراهیم÷اخترشناسی را می‏دانست و به فرزندان خود هدایایی داده بود که در آن‌ها نیروی سحر وجود داشت و گردنبندی بر گردن خود آویزان کرده بود که در وسط آن سنگی قرار داشت که هرکس به آن نگاه می‏کرد شفا می‏یافت. [۳۰]

یهودیان چنان به سحر وجادو مشغول شدند که شریعت نازل شده از جانب خداوند را رها کردند و در تمام امور زندگی خود به سحر پناه بردند. خداوند در این زمینه می‏فرماید:

﴿وَلَمَّا جَآءَهُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٞ لِّمَا مَعَهُمۡ نَبَذَ فَرِيقٞ مِّنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ كِتَٰبَ ٱللَّهِ وَرَآءَ ظُهُورِهِمۡ كَأَنَّهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ١٠١ وَٱتَّبَعُواْ مَا تَتۡلُواْ ٱلشَّيَٰطِينُ عَلَىٰ مُلۡكِ سُلَيۡمَٰنَۖ وَمَا كَفَرَ سُلَيۡمَٰنُ وَلَٰكِنَّ ٱلشَّيَٰطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ[البقرة: ۱۰۱-۱۰۲].

«و هنگامی که فرستاده‏ای (به نام محمد) از جانب خدا به سراغ آنان آمد، اگرچه با آنچه با خود داشتند مطابقت داشت، جمعی از اهل کتاب، کتاب خدا را پشت سر افکندند، گویی آنان نمی‌دانند و به آنچه شیاطین (صفتان و گناه پیشگان) درباره‏ی سلطنت سلیمان می‏خواندند، باور داشتند و از آن پیروی نمودند در حالی که سلیمان هرگز کفر نورزیده است، بلکه شیاطین کفر ورزیده‏اند و به مردم سحر می‏آموزند».

این آیه‏ی قرآن کریم بیان کننده‌ی مشغول بودن یهودیان با سحر می‌باشد. آنان کتاب خدا را انداختند و از آنچه شیاطین درباره‏ی سلطنت سلیمان می‏خواندند، پیروی کردند و این همان سحری بود که شیاطین آن را آموزش می‏دادند.

یهودیان بر این باور بودند که پیامبر خدا، «سلیمان» جادوگر بوده است و بوسیله‌ی سحر، جن و انسان و پرندگان و باد برای او مسخر شده بودند. خداوند سلیمان را از این افترای یهودیان تبرئه می کند و می‏فرماید:

﴿وَمَا كَفَرَ سُلَيۡمَٰنُ وَلَٰكِنَّ ٱلشَّيَٰطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ[البقرة: ۱۰۲].

«سلیمان هرگز کفر نورزیده است، بلکه شیاطین کفر ورزیده‏اند و به مردم سحر می‏آموزند».

قرآن کریم بسیاری از اخبار حضرت سلیمان رابیان نموده و به ما خبر داده است که حضرت سلیمان از پروردگار خود درخواست کرد که به او حکومت و سلطنتی بدهد که پس از او هیچ کس سزاوار آن نباشد، و خداوند دعای او را اجابت کرد.

﴿قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِي وَهَبۡ لِي مُلۡكٗا لَّا يَنۢبَغِي لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِيٓۖ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ٣٥[ص: ۳۵].

«سلیمان گفت: پروردگارا! مرا ببخشای و حکومتی به من عطا بفرما که پس از من سزاوار هیچ کس نباشد. بی‏گمان تو بسیار بخشایشگری».

خداوند در بیان حکومتی که به سلیمان ارزانی نموده بود می‏فرماید:

﴿فَسَخَّرۡنَا لَهُ ٱلرِّيحَ تَجۡرِي بِأَمۡرِهِۦ رُخَآءً حَيۡثُ أَصَابَ٣٦ وَٱلشَّيَٰطِينَ كُلَّ بَنَّآءٖ وَغَوَّاصٖ٣٧ وَءَاخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي ٱلۡأَصۡفَادِ٣٨ هَٰذَا عَطَآؤُنَا فَٱمۡنُنۡ أَوۡ أَمۡسِكۡ بِغَيۡرِ حِسَابٖ٣٩ وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ وَحُسۡنَ[ص: ۳۶-۴۰]

«پس ما (دعای سلیمان را برآورده کردیم و) باد را تحت فرمان او در آوردیم، باد طبق فرمان او به هرکجا که می‌خواست، حرکت می‏کرد. و همه‏ی بنّاها و غواصان شیاطین را هم تحت فرمان او در آوردیم، و گروه دیگری از شیاطین را در غل و زنجیر به زیر فرمان او کشیدیم. (ما به او وحی کردیم که) این عطا و بخشش ما است. پس (به هرکس که می‏خواهی) ببخش یا (آن را از هرکس که می‏خواهی) بازدار بدون هیچگونه حساب و کتابی، و حتماً برای سلیمان نزد ما مقامی ارجمند و سرانجامی نیکو است».

خداوند در جاهای دیگری از قرآن هم از باد مسخّر شده برای سلیمان به ما خبر داده و فرموده است:

﴿وَلِسُلَيۡمَٰنَ ٱلرِّيحَ عَاصِفَةٗ تَجۡرِي بِأَمۡرِهِۦٓ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِي بَٰرَكۡنَا فِيهَاۚ وَكُنَّا بِكُلِّ شَيۡءٍ عَٰلِمِينَ٨١[الأنبياء: ۸۱].

«ما باد تند و سریع را فرمانبردار سلیمان کرده بودیم تا به فرمان او به سوی سرزمینی حرکت کند که آن را پرخیر و برکت ساخته بودیم. و ما به هر چیزی دانا و آگاه هستیم».

﴿وَلِسُلَيۡمَٰنَ ٱلرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهۡرٞ وَرَوَاحُهَا شَهۡرٞۖ[سبأ: ۱۲].

«و برای سلیمان باد را مسخر کردیم که بامدادان مسیر یک ماه و شامگاهان مسیر یک ماه را می‏پیمود».

خداوند از مسخر گرداندن جن برای سلیمان و کارهایی که انجام می‏دادند نیز سخن گفته و فرموده است:

﴿وَمِنَ ٱلۡجِنِّ مَن يَعۡمَلُ بَيۡنَ يَدَيۡهِ بِإِذۡنِ رَبِّهِۦۖ وَمَن يَزِغۡ مِنۡهُمۡ عَنۡ أَمۡرِنَا نُذِقۡهُ مِنۡ عَذَابِ ٱلسَّعِيرِ١٢ يَعۡمَلُونَ لَهُۥ مَا يَشَآءُ مِن مَّحَٰرِيبَ وَتَمَٰثِيلَ وَجِفَانٖ كَٱلۡجَوَابِ وَقُدُورٖ رَّاسِيَٰتٍۚ[سبأ: ۱۲-۱۳].

«و گروهی از جنیان به اذن پروردگارشان نزد او کار می‏کردند، و اگر یکی از آنان از فرمان ما سرپیچی می‏کرد، از عذاب آتش سوزان بدو می‏چشاندیم. آنان هر‌چه سلیمان می‏خواست برایش درست می‏کردند، از قبیل پرستشگاه‏های عظیم، مجسمه‏ها، ظرف‏های بزرگ غذاخوری مانند حوض‏ها و دیگ‏های ثابت».

قرآن کریم به ما خبر داده که خداوند سخن گفتن پرندگان را به پیامبرش سلیمان یاد داده است:

﴿وَوَرِثَ سُلَيۡمَٰنُ دَاوُۥدَۖ وَقَالَ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ عُلِّمۡنَا مَنطِقَ ٱلطَّيۡرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيۡءٍۖ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡمُبِينُ١٦ وَحُشِرَ لِسُلَيۡمَٰنَ جُنُودُهُۥ مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ وَٱلطَّيۡرِ فَهُمۡ يُوزَعُونَ١٧ حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَوۡاْ عَلَىٰ وَادِ ٱلنَّمۡلِ قَالَتۡ نَمۡلَةٞ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّمۡلُ ٱدۡخُلُواْ مَسَٰكِنَكُمۡ لَا يَحۡطِمَنَّكُمۡ سُلَيۡمَٰنُ وَجُنُودُهُۥ وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ١٨ فَتَبَسَّمَ ضَاحِكٗا مِّن قَوۡلِهَا[النمل: ۱۶-۱٩].

«سلیمان وارث (پدرش) داوود شد و گفت: ای مردم! به ما (درک) سخن پرندگان آموخته شده است، و به ما از همه‏ی چیزها داده شده است. همانا این فضیلت و لطف آشکاری است. لشکریان سلیمان از جن و انس و پرنده برای او جمع‏آوری شدند و همه‏ی آنان به یکدیگر ملحق و در نزد هم نگاه داشته شدند، تا رسیدند به دره‏ی مورچگان، مورچه‏ای گفت: ای مورچگان! به لانه‏های خود بروید تا سلیمان و لشکریانش بدون اینکه متوجه باشند شما را پایمال نکنند، پس سلیمان از سخن آن مورچه تبسم کرد و خندید».

کسی که در این آیات تأمل کند، به یقین می‏داند که آنچه به سلیمان داده شده، فضیلت و لطفی از جانب خداوند متعال بوده است، همانگونه که سلیمان بعد از آنکه کسی که علم و دانشی از کتاب داشت، تخت ملکه‏ی سبا را برای او آورد قبل از آنکه چشم بر هم زند، گفت:

﴿هَٰذَا مِن فَضۡلِ رَبِّي لِيَبۡلُوَنِيٓ ءَأَشۡكُرُ أَمۡ أَكۡفُرُۖ[النمل: ۴۰].

«این فضل و لطف پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا شکر او را بجا می‏آورم یا ناسپاسی می‏کنم».

سلیمان پس از آنکه سخن مورچه را فهمید گفت:

﴿وَقَالَ رَبِّ أَوۡزِعۡنِيٓ أَنۡ أَشۡكُرَ نِعۡمَتَكَ ٱلَّتِيٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَيَّ وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ[النمل: ۱٩].

«و گفت: پروردگارا! چنان کن که پیوسته سپاسگزار نعمت‏هایی باشم که به من و پدر و مادرم ارزانی داشته‏ای و کارهای نیکی را انجام دهم که تو از آن‌ها راضی باشی».

بنابراین سلیمان پادشاه و پیامبر بوده نه جادوگر، ولی این افترایی است که حتی پیامبران هم از آن نجات پیدا نکرده‏اند. متهم کردن سلیمان به جادوگری کمتر از متهم کردن او به عبادت کردن بتان از جانب یهودیان نیست. در تورات تحریف شده آمده است: «همسران سلیمان در زمان پیری او قلبش را به برخی از خدایان دیگر متمایل نمودند، و قلب او همچون قلب داوود به طور کامل با پروردگارش نبود، پس سلیمان به دنبال «عشتورت» الهه‏ی صیدونیان و «ملکوم» بت عمونیان رفت و در برابر چشمان پروردگار مرتکب بدی شد و همچون پدرش داود به طور کامل از پروردگارش پیروی نکرد. در این هنگام سلیمان هیکلی را برای «کموش» بت موآبیان بر کوه مقابل اورشلیم و هیکلی را نیز برای «مولک» بت بنی عمون ساخت. سلیمان همچنین این کار را برای تمام زنان غریبه‏ی خود که برای خدایانشان آتش روشن می‏کردند و قربانی می‏نمودند، انجام داد، از این روی خداوند بر سلیمان خشم گرفت، چون دلش از خدای اسرائیل برگشته بود». [۳۱]

این چیزی است که تورات تحریف شده در مورد پیامبر خدا سلیمان گفته است، پس آیا بعید است که یهودیان در مورد سلیمان بگویند: سلیمان بوسیله‏ی سحر وجادو جن و انسان و پرندگان و باد را به تسخیر خود در آورده است؟!

با وجود اینکه نص صریح قرآن کریم حضرت سلیمان را از سحر تبرئه کرده است، در ذهن بسیاری از مردم از جمله برخی از منتسبان به اسلام همواره سحر دامنگیر این پیامبر گرامی الهی بوده است و سلیمان و سحر را ملازم همدیگر تلقی کرده‏اند به طوری که هیچکدام از آن‌ها بدون دیگری تصور نمی‏شود.

کسی که این پدیده‏ی ظالمانه را مورد بررسی قرار دهد، درمی‏یابد که این دروغ و افترا نسبت به سلیمان پس از اسلام هم متوقف نشد، بلکه داستان‏ها و اسطوره‏های زیادی نظیر آنچه که در هزار و یک شب و کتاب‌های دیگر می‏بینم بر سیره‏ی آن حضرت افزوده شد و بسیاری از نویسندگان فارس و عرب و ترک مانند فردوسی، سعدالدین، اسحاق بن ابراهیم، احمد کرمانی و شمس‏الدین سیواسی در بیان شگفتی‏های سلیمان مبالغه کردند و بسیاری از چیزهایی که حتی یهودیان هم از ‏آن‏ها غفلت کرده بودند،را در کتاب‌های خود ذکر کردند. بدین ترتیب شخصیت سلیمان در کتاب‌های آنان یک شخصیت اسطوره‏ای بی‏نظیر بود که همانند آن در کتاب‌های ادبی و حتی اسطوره‏های هندی که بسیار تخیلی هستند نیز یافت نمی‏شود. [۳۲]

انسانها در طول تاریخ کتاب‌های سحر را که آنان را برده‏ی شیاطین قرار داده و بین آنان و پروردگارشان مانع ایجاد کرده‏‏اند، مورد استفاده قرار داده و آن‌ها را به پیامبر خدا سلیمان نسبت داده‏اند در حالی که سلیمان از آن‌ها بری بوده است.

[۲٧] سفر خروج، اصحاح بیست و دوم، پاراگراف (۱۸) [۲۸] سفر خروج، اصحاح هفتم، پاراگراف(۱۰-۱۲ )در اینجا خواننده باید به تحریفی که در متن تورات روی داده است توجه کند، چون عصا عصای موسی بوده نه عصای هارون، و آنکه عصا را انداخته است موسی بوده است نه هارون. و این تحریف با توجه به قرآن کریم معلوم می‏شود. [۲٩] ظفر الإسلام خان، التلمود، ص(٧۴) [۳۰] همان، ص(۸۱) [۳۱] سفر ملوک اول، اصحاح یازدهم، پاراگراف (۴-٩) [۳۲] احمد شنتناوی، فنون السحر ص(۴٧)