دنیای سحر و شعبده بازی

فهرست کتاب

دلایل جمهور

دلایل جمهور

۱- جمهور علما که معتقدند سحر و جادو واقعیت دارد، به دلایلی از کتاب وسنت استدلال کرده‎اند. چون اگر سحر واقعاً وجود نداشت در شریعت از آن نهی نمی‎شد و انجام دهنده‎ی آن مورد تهدید قرار نمی‎گرفت و مجازات‎های دینی و اخروی برای انجام دهندگان آن در نظر گرفته نمی‌شد و از آن به خدا پناه برده نمی‎شد. خداوند متعال خبر داده است که سحر در زمان فرعون وجود داشته است. اکنون به بسیاری ازآیاتی که به این موضوع پرداخته‌اند اشاره خواهد شد.

۲- خداوند متعال می‎فرماید:

﴿وَلَٰكِنَّ ٱلشَّيَٰطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ وَمَآ أُنزِلَ عَلَى ٱلۡمَلَكَيۡنِ بِبَابِلَ هَٰرُوتَ وَمَٰرُوتَۚ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَآ إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَكۡفُرۡۖ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنۡهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِۦ بَيۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَزَوۡجِهِۦۚ وَمَا هُم بِضَآرِّينَ بِهِۦ مِنۡ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡۚ[البقرة: ۱۰۲].

«و بلکه شیاطین کفر ورزیده‎اند، به مردم سحر و آنچه در بابل بر دو فرشته‎ی هاروت و ماروت نازل گردیده بود می‎آموزند، و به هیچ کس چیزی نمی‎آ‎موختند، مگر اینکه پیشاپیش به او می‌گفتند: ما وسیله‎ی آزمایش هستیم کافر نشو، از آنان چیزهایی می‎آموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایی می‎افکندند در حالی که با این سحر خود نمی‎توانند به کسی زیان برسانند مگر اینکه با اجازه و خواست خدا باشد. و آنان قسمت‎هایی را فرا می‎گرفتند که برایشان زیان داشت و بدیشان سودی نمی‎رساند».

خداوند متعال در این آیه خبر داده است که شیاطین سحر را به مردم می‎آموزند و مردم هم از آنان یاد می‎گیرند، اگر سحر حقیقت نداشته باشد پس شیاطین چه چیزی را به مردم می‎آموزند و مردم چه چیزی را یاد می‎گیرند؟

برای اثبات این موضوع همین کافی است که آیه‎ی قرآن تصریح می‎کند که جادوگر با سحرش زن وشوهر را از یکدیگر جدا می‌کند و به مردم ضرر می‎رساند.

۳- خداوند می‎فرماید: «(و به خدا پناه می‎برم) از شرّ کسانی که در گره‎ها می‌دمند».

منظور از ﴿ٱلنَّفَّٰثَٰتِ فِي ٱلۡعُقَدِ٤[الفلق: ۴]. زنان جادوگری است که در سحر خود گره‎هایی را میبندند و بر آن می‎دمند. اگر سحر حقیقت نداشته باشد، چگونه خداوند دستور می‎دهد که از شر آن به خدا پناه ببرند.

۴- قرّافی برای اثبات سحر و جادو به اجماع استدلال کرده است. وی معتقد است که اختلاف در این زمینه بعد از اجماع صحابه مبنی بر واقعیت رخ داده است و در نتیجه این اختلاف پذیرفته نیست.

قرّافی می‎گوید: «سحر و خبر آن برای صحابهشمعلوم بود و قبل از ظهور قدریه بر آن اجماع داشتند». [۸٧]

ابن قیّم در رد دیدگاه معتزله که می‎گفتند: همه‌ی سحر تخیل است، می‎گوید: «این دیدگاه برخلاف آثاری است که از صحابه و سلف به تواتر رسیده و فقها و مفسران و محدثان بر آن توافق کرده‌اند و همچنین برخلاف آن چیزی است که عموم فقها می‎دانند». [۸۸]

۵- جمهور همچنین برای اثبات حقیقت داشتن سحر، به سحرکردن پیامبر صاستدلال کرده‎اند. چون در کتاب‎های حدیث آمده است که لبید بن اعصم یهودی پیامبر صرا سحر کرد تا جایی که به وی چنین وانمود می‎شد که کاری را انجام می‌دهد در حالی که کاری را انجام نمی‎داد، سپس خداوند آن حضرت را شفا داد و به او عافیت بخشید. قرطبی به این حدیث استدلال کرده و سپس گفته است: «در این حدیث این نکته هم آمده است که وقتی پیامبر خدا صسحر زده شد، فرمود: «خداوند مرا شفا داد» و شفا عبارت است از برداشتن درد و بیماری، و این بیانگر این است که سحر حقیقت دارد. بنابراین حقیقت داشتن سحر قطعی است، چون خدا و پیامبرش صبه وجود و وقوع آن خبر داده‎اند». [۸٩]

۶- ابن قیم به این دو آیه استدلال کرده است:

﴿يُخَيَّلُ إِلَيۡهِ مِن سِحۡرِهِمۡ أَنَّهَا تَسۡعَىٰ٦٦[طه: ۶۶].

«چنان به نظرش رسید که بر اثر سحر آنان، آن ریسمان‎ها و عصاها تند راه می‌روند».

﴿سَحَرُوٓاْ أَعۡيُنَ ٱلنَّاسِ[الأعراف: ۱۱۶].

«چشمان مردم را جادو کردند».

استدلال به این آیات بدین صورت است که اگر «جادوگر بتواند چشمان مردم را با وجود تعداد زیاد آنان سحر کند تا اینکه چیزی را برخلاف ماهیت آن ببینند و این خود نوعی تغییر در احساس آنان است، پس چرا باید تاثیر او در تغییر برخی عوارض، نیروها و طبیعت‎های آنان محال باشد؟

چه تفاوتی میان تغییر واقع در دیدن و تغییر واقع در صفت دیگری از صفات نفس و بدن وجود دارد؟ اگر جادوگر بتواند احساس انسان را تغییر دهد بطوری که ساکن را متحرک و متصل را منفصل و مرده را زنده ببیند، چه چیزی مانع می‎شود که صفات نفس انسان را هم تغییر دهد بطوری که محبوب را مبغوض و مبغوض را محبوب نماید و یا تاثیرات دیگری از این قبیل انجام دهد». [٩۰]

٧- علما جهت اثبات حقیقت سحر، به وقوع سحر و وجود آن هم استدلال کرده‎اند. ابن قیِم می‎گوید: «سحری که موجب بیماری، سنگینی، عقل، عشق، کینه و ضعیفی می‎شود وجود دارد و عموم مردم آن را می‎شناسند و بسیاری از مردم هم بدان دچار شده اند». [٩۱]

انسان‌ها در هر دوران و در هر سرزمینی مشاهده کرده‎اند که جادوگران در هوا به پرواز در می‎آیند و بر روی آب حرکت می‎کنند.

ابن قدامه می‎گوید: «سحر حقیقت دارد. برخی از اقسام سحر موجب کشتن و برخی موجب بیمار شدن می‎شوند، برخی هم زن و مرد را از یکدیگر جدا می‌کند و یاسبب بوجود آمدن بغض و دشمنی میان آنان می‌شود و یا میان دو نفر دوستی و محبت ایجاد می‎کند. و این سخن شافعی است». [٩۲]

ابن قدامه همچنین می‎گوید: «در میان مردم مشهور است که می‎گویند فلان مرد که ازدواج کرده بسته شده است و نمی‎تواند با همسرش نزدیکی کند و یا می‎گویند گره او با همسرش باز شده است و پس از ناتوانی می‎تواند با او نزدیکی کند. و این مسأله آنقدر در میان مردم مشهور که به حد تواتر رسیده است و نمی‎توان آن را انکار کرد، و از اخبار ساحران چیزهایی روایت شده است که امکان توافق بر دروغ در آن‎ها وجود ندارد». [٩۳]

در کتاب «السحر» نوشته‎ی محمد محمد جعفر آمده است: سحر حقیقتی است که شک و تردید در آن وجود ندارد. تمام کتاب‎های آسمانی به آن پرداخته‎اند و بابلیان، مصریان، هندیان، چینیان و غیره هم آن را در نوشته‎ها، نقش و نگارها، مجسمه‎ها و آثار خود بر جای گذاشته‎اند و در اسناد و پرونده‎های قضایی در انگلیس، فرانسه، ایتالیا، هلند، روسیه، پرتغال و غیره هم وجود دارد. همچنین سحر در اعترافات مردان و زنان جادوگر هنگام محاکمه و در آنچه که از خود بر جای گذاشته‎اند از قبیل تجهیزات و عهد و پیمان‎هایی که با شیطان بسته‎اند و هنوز هم در کتابخانه‎های عمومی و موزه‎ها نگهداری می‎شوند وارد شده است. [٩۴]

قرطبی می‎گوید: «سحر در گذشته شایع بوده و مردم در مورد آن سخن گفته‎اند و از صحابه و تابعین روایتی نقل نشده که اصل آن را انکار کرده باشند». [٩۵]

ابن خلدون هم می‎گوید: «بدان که بخاطر تأثیری که ذکر کردیم از نظر خردمندان تردیدی در وجود سحر نیست». [٩۶]

ابن خلدون نمونه‎ای از سحری که خود مشاهده کرده را برای ما نقل نموده است. وی در این باره می‎گوید: «ما به چشمان خود دیدیم که یکی از این جادوگران صورت شخصی را که قصد داشت او را سحر کند به تصویر کشید و تمام خواص و معانی از قبیل نام‌ها و صفاتی در زمینه جمع کردن و جدا کردن که جادوگر می‎خواست در شخص سحر شده به وجود بیایند، به تصویر او داد سپس با این تصویری که بجای شخص سحر شده در برابر خود قرار داده بود، سخن می‎گفت، آنگاه هر‌چه آب در دهانش جمع می‎شد در دهان او می‎دمید با تکرار مخارج آن حروف بد. و به این معنی طنابی می‎بست که آن را برای این منظور آماده کرده بود و آن را نشانه‎ی قاطعیت امر و پیمان گرفتن از جنی که هنگام دمیدن با وی شریک بود می‎پنداشت، و با این کار نشان می‎داد که سحر را با عزم و اراده انجام می‎دهد. برای این کلمات و نام‌های بد روح خبیث و ناپاکی است که هنگام فوت کردن خارج می‎شود و در موقع دمیدن با آب دهان او در می‎آمیزد و بدین ترتیب ارواح ناپاک از آن بیرون می‎آیند و آنطور که جادوگر می‎خواهد بر شخص سحر شده فرو می‎افتند». [٩٧]

ابن خلدون در ادامه می‎گوید: «از برخی از این جادوگران دیده‎ایم که به عبا یا پوستی اشاره می‎کرد و پنهانی (اورادی) بر آن می‎خواند و آن عبا یا پوست پاره می‎شد، و یا به شکم گوسفندان در چراگاه اشاره می‌کرد که شکافته شود، پس ناگهان می‎دیدیم که روده‎های گوسفند از شکمش بر زمین افتاده است». [٩۸]

ابن خلدون می‎گوید: این گروه از جادوگران به «بعّاجین» معروف هستند، زیرا بیشتر سحر آنان در مورد شکافتن شکم گوسفندان است، این جادوگران همچنین صاحبان گوسفندان را می‎ترسانند تا آنان را از محصولات آن‎ها برخوردار کنند. ابن خلدون می‎گوید: با گروهی از این جادوگران ملاقات کرده و این کارهای آنان را مشاهده کرده است، و خود این گروه به وی خبر داده‎اند که آنان دارای رویکرد و ریاضتی هستند که مخصوص به دعوت‎های کفرآمیز است و ارواح جن و ستارگان را در کار خود شریک قرار می‎دهند، درباره‎ی این دعوت‎ها رساله‎ای موسوم به «خزیزیه» نوشته‎اند که آن را می‎خوانند و فرا میگیرند. این گروه بوسیله‎ی این ریاضت و رویکرد به انجام این نوع کارها می‌پردازند و آنان در موجوداتی غیر از انسان از قبیل کالاها، حیوانات و بردگان تاثیر می‎گذارند و این کار خود را بدین صورت بیان می‎کنند که ما تنها در چیزهایی تاثیر می‎گذاریم که درهم به آن راه یابد یعنی هر‌چه که در میک و تصرف آید و قابل خرید و فروش باشد. این‎ها را مردم نقل کرده‎اند و من از یکی از آنان پرسیدم و او تأیید کرد. اما کارهای آنان آشکار و موجود است و ما بر بسیاری از آن‎ها آگاه شده و بدون تردید آن‌ها را با چشمان خود دیده‎ایم. [٩٩]

ابن خلدون همچنین می‎گوید: «در این روزگار در سرزمین هند جادوگری است که به انسان اشاره می‎کند، آنگاه قلبش از بدنش جدا می‎شود و می‎میرد و هنگامی که قلب او را می‎جویند در درون او اثری از آن نمی‎یابند و به انار اشاره می‎کند وقتی آن را باز می‎کنند، هیچ دانه‎ای در آن نمی‎یابند». [۱۰۰]

دلایل منکران و کسانی که بر این باورند که سحر و جادو خیالی است و حقیقت ندارد:

این گروه برای اثبات دیدگاه خود به این دلایل استدلال کرده‎اند:

۱- آیات قرآنی که تصریح می‎کند به اینکه سحر تخیّل و چشم بستن است. مانند آیات: و ﴿يُخَيَّلُ إِلَيۡهِ مِن سِحۡرِهِمۡ أَنَّهَا تَسۡعَىٰ٦٦[طه: ۶۶].

«چنان به نظرش رسید که بر اثر سحر آنان آن ریسمان‎هاو عصاها تند راه می‎روند» ﴿سَحَرُوٓاْ أَعۡيُنَ ٱلنَّاسِ وَٱسۡتَرۡهَبُوهُمۡ[الأعراف: ۱۱۶].

«چشمان مردم را جادو کردند و آنان را ترساندند».

۲- ابوبکر رازی می‎گوید: «اگر جادوگر و افسونگر بتوانند آنچه را که ادعا می‎کنند مبنی بر سود و ضرر رساندن به روشی که مدعی هستند انجام دهند و بتوانند به پرواز در آیند و از غیب و اخبار کشورهای بسیار دور و دزدی و ضرر رساندن به مردم غیر از راه‌هایی که ذکر کردیم، اطلاع پیدا کنند، باید بتوانند حکومت‎ها را نابود کنند، گنج‎ها را استخراج نمایند و با کشتن پادشاهان بر کشورهایشان تسلط پیدا کنند. بدین ترتیب باید با هیچ کار ناخوشایند مواجه نشوند و به هیچ مصیبتی گرفتار نیایند و از هر فردی که قصد اذیت کردن آنان را دارد، خود را دور کنند و از درخواست آنچه که در دست مردم است بی‎نیاز شوند، ولی چون وضعیت بدین صورت نیست و وضعیت مدعیان سحر و افسون هم از همه‎ی مردم بدتر است و بیش از همه برای گرفتن پول از مردم درصدد طمع و نیرنگ هستند و اظهار فقر و گرسنگی می‎کنند. بنابراین می‎دانم که این جادوگران قادر به انجام دادن هیچیک از این ادعاهای خود نیستند». [۱۰۱]

طبری هم بر اثبات این دیدگاه می‎گوید: «اگر جادوگران می‎توانستند که اجسام را ایجاد کنند و حقیقت ذات و حالات آن‎ها را دگرگون سازند، میان حق و باطل تفاوتی وجود نمی‎داشت و جایز می‎بود که گفته شود تمام محسوسات سحر شده‌ی جادوگران هستند و ذات آن‎ها دگرگون شده است». [۱۰۲]

۳- طرفداران این نظریه همچنین گفته‎اند: اگر جادوگر به جایی برسد که بتواند آنچه که گفته شده را با سحر خود انجام دهد، سحر با معجزه درمی‌آمیخت. [۱۰۳]

۴- دانشمندان غربی گفته‎اند: اگر بخواهیم راستی پندارهای جادوگران را از طریق تجربه آزمایش کنیم، می‎بینیم که پندارهای آنان توهمی بیش نیست، زیرا آن طلسم‎ها و افسون‎هایی که جادوگران مدعی بوده‎اند که با آن‎ها مردگان را زنده می‎کنند، نزد ما باقی مانده‎اند ولی نمی‎توانند به کوچکترین پندار آنان هم تحقق بخشند. [۱۰۴]

[۸٧] قرافی، الفروق (۴/۱۵۰) [۸۸] ابن القیم، تفسیر القیم (۵٧۱) [۸٩] قرطبی، تفسیر قرطبی (۱/۴۱)، در مورد سحرکردن پیامبر صدر فصل جداگا نه ای سخن خواهیم گفت. [٩۰] ابن القیم، تقسیر القیم (۵٧۱) [٩۱] همان (۵٧۱) [٩۲] ابن قدامه، المغنی(۸/۱۵۰) [٩۳] همان (۸/۱۵۱) [٩۴] محمد محمد جعفر، السحر(۱۱) [٩۵] قرطبی، تفسیر قرطبی (۲/۴۶) [٩۶] ابن خلدون، المقدمه (٩۲٧) [٩٧] همان (٩۲۸) [٩۸] همان (٩۲۸) [٩٩] همان (٩۳۰) [۱۰۰] همان (٩۲۸) [۱۰۱] ابوبکر رازی، احکام القرآن (۱/۴۸) [۱۰۲] طبری، تفسیر طبری(۱/۴۶۰) [۱۰۳] آلوسی، روح المعانی(۱/۳۳٩) [۱۰۴] دایرة المعارف قرن بیستم(۵/۶۳)