دنیای سحر و شعبده بازی

فهرست کتاب

٩- سحر نزد مسلمانان

٩- سحر نزد مسلمانان

هنگامی که اسلام آمد، به مبارزه با جادوگران، کاهنان و منجّمان پرداخت و پیامبر خدا صسحر را یکی از جرایم بزرگ هفتگانه برشمرد. از ابوهریرهسروایت شده است که پیامبر صفرمود: «از هفت گناه هلاککننده بپرهیزید». گفتند: ای رسول خدا آن هفت گناه کدام‌اند!؟

فرمود: «شرک ورزیدن به خدا، سحر، کشتن نفسی که خدا حرام کرده است مگر به حق (قصاص و غیره)، خوردن ربا، خوردن مال یتیم، فرار کردن از میدان جنگ با کفار و تهمت زدن به زنان پاکدامن مؤمن و غافل». [۳٧]

این گناهان هفتگانه «موبقات» نامیده شده‎اند، چون باعث نابودی انسان می‎شوند، «موبقات» یعنی نابود کننده‎ها.

بسیاری از علمای مسلمان سحر را کفر برشمردند و از این فرموده‎ی خداوند استدلال کرده‎اند که می‌فرماید:

﴿وَمَا كَفَرَ سُلَيۡمَٰنُ وَلَٰكِنَّ ٱلشَّيَٰطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ وَمَآ أُنزِلَ عَلَى ٱلۡمَلَكَيۡنِ بِبَابِلَ هَٰرُوتَ وَمَٰرُوتَۚ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَآ إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَكۡفُرۡۖ[البقرة: ۱۰۲].

«و سلیمان هرگز کفر نورزیده است، بلکه شیاطین کفر ورزیده‎اند. به مردم سحر و آنچه در بابل بر دو فرشته‎ی هاروت و ماروت نازل شده بود می‎آموزند. (دو فرشته‎ای که) به هیچ کس چیزی نمی‎آموختند مگر اینکه پیشاپیش به او می‎گفتند: ما وسیله‎ی آزمایش هستیم کافر نشو».

رسول خدا صفرموده است: «کسی که نزد کاهن یا منجّمی می‎رود و سخن او را تصدیق ‎نماید، تا چهل روز نماز او پذیرفته نمی‎شود». در حدیث دیگری می‌فرماید: «(کسی که چنین کند) به آنچه بر محمد نازل شده کفر ورزیده است» و همچنین فرموده است: «کسی که بخشی از اخترشناسی را یاد بگیرد، همانند کسی است که بخشی از جادوگری را یاد بگیرد».

بسیاری از علما بر این باورند که کشتن جادوگر واجب است و توبه‌ی او صحیح نیست. در روایت صحیحی از عمر بن خطابسنقل شده است که: آن حضرت صبه کارگزاران خود در مناطق مختلف کشور اسلامی دستور داد که هر مرد و زن جادوگری را بکشند و برخی از کارگزاران این دستور خلیفه‎ی راشد را اجرا کردند. [۳۸]

بنابراین جادوگران در سرزمین اسلامی بازار پر رونقی نداشته‎اند و مسلمانان راستین با دیده‎ی حقارت به آنان نگاه می‎کردند. با وجود این در طول تاریخ در جاهایی از سرزمین اسلامی جادو و جادوگران وجود داشتند، ولی مسلمانان با دیده‎ی خشم به آن‌ها نگریسته‎اند و شمشیر حاکمان همواره با کشتن، زدن و اذیت کردن، با آنان بر خورد نموده و علمای مسلمان هم پلیدی، نیرنگ و گمراهی آنان را بیان کرده‌اند.

ابن کثیر در کتاب «البدایه و النهایه» در مورد حوادث سال ۲۸۴ می‌گوید: معتضد خلیفه‎ی عباسی دستور داد که در تمام مناطق اعلام شود که عموم مردم حق ندارند نزد هیچ قصه‎پرداز، منجّم و جدل کننده‎ای جمع شوند. [۳٩]

ابن خلدون از تاریخ سحر نزد مسلمانان صحبت کرده و گفته است: «علوم سحر و طلسم در شرایع آسمانی مهجور مانده است، چون هم ضرر دارند و هم اینکه باید به غیرخدا از قبیل ستارگان و غیره توجه کرد. به همین دلیل کتاب‎های مربوط به آن علوم در میان مردم پیدا نمی‎شوند مگر کتاب‎های پیشینیان مربوط به قبل از نبوت حضرت موسی÷، و از کتاب‎های آنان جز تعداد اندکی برای ما ترجمه نشده‎اند، از قبیل: کتاب «الفلاحة النبطیة» که متعلق به بابلیان بوده و «ابن وحشیه» آن را ترجمه کرده است و مردم فنون کشاورزی را از آن یاد گرفته‎اند، و کتاب «مصاحف الکواکب السبعه» و کتاب «طمطم الهندی» در مورد درجات فلکی، ستارگان و غیره.

سپس جابر بن حیان، پیشوای ساحران در مشرق زمین ظهور کرد و کتاب‎های ساحران را مورد جستجو قرار داد و صنعت سحر را از آن‎ها استخراج نمود و در این زمینه ماهر و چیره شد و چندین کتاب زمینه تألیف کرد. و در این مورد و علم اشارات زیاد سخن گفت، زیرا این علم هم از توابع سحر به شمار می‎آید، چون تبدیل کردن اجسام نوعی از یک صورت به صورتی دیگر با نیروی درونی انجام می‎گیرد نه با صنعت علمی، پس این علم نیز جزو سحر و جادوگری می‌باشد.

سپس «مسلمه پسر محمد مجریطی» پیشوای اندلسیان در زمینه‎ی تعالیم سحر ظهور کرد و تمام آن کتاب‎ها را تلخیص نمود و راه‌های سحر کردن را در کتابی که بنام «غایةالحکیم» جمع‎آوری کرد و پس از او هیچکسی در زمینه‎ی این علم کتابی ننوشته است». [۴۰]

در جای دیگری می‎گوید: کتاب «الغایه» نوشته‎ی مسلمه پسر احمد مجریطی در زمینه‎ی فن جادوگری تدوین شده است و در آن حق مطلب ادا شده بگونه ای که به تمام مطالب زوایای سحر پرداخته شده است. برای ما نقل شده است که امام «فخر بن خطیب» کتابی را در این زمینه تالیف کرده و آن را «السر المکتوم» نامیده است که ساکنان مشرق زمین از آن استفاده می‎کنند. ولی به نظر من امام فخر از زمره‌ی این گروه نبوده است و شاید این خبر صحیح نباشد».

ابن خلدون می‎گوید: «در مغرب گروهی از افرادی که کارهای سحرآمیزی انجام می‎دهند وجود داشتند که به «بعاجین» یعنی پاره کنندگان شکم معروف بودند. اگر یکی از آنان به لباس یا پوستی اشاره می‎کرد، پاره می‎شد، آنان همچنین به شکم گوسفندان اشاره می‎کردند که پاره شود و شکم آن‎ها هم پاره می‎شد. این گروه «بعّاج» نامیده شده‎اند، چون بیشترین سحری که انجام می‎دادند مربوط به پاره کردن شکم چهارپایان بود تا از این طریق صاحبان آن‎ها را بترسانند و از آن‌ها چیزی دریافت کنند. آن‌ها از ترس حاکمان، این کارها را کاملاً مخفیانه انجام می‎دادند».

ابن خلدون در ادامه می‎گوید: که «با بعضی از افراد این گروه ملاقات کرده و برخی از کارهای آنان را مشاهده کرده است و به وی خبر داده‎اند که افراد این گروه سمت و سو و ریاضت‎های ویژه و دعاهای کفر‎آمیزی دارند و ارواح جنیان و ستارگان را با خدا شریک قرار می‎دهند و همه‎ی این کارها را در صحیفه‎ای به نام «خزیزیه» ثبت کرده‎ و آن را مورد مطالعه قرار می‎دهند. آنان با این ریاضت و رویکرد به توانایی انجام دادن این کارها دست می‎یابند. [۴۱]آنان بجز انسان آزاد، بر کالاها، حیوانات و بردگان نیز تأثیر می‎گذارند. آنان خود در این زمینه می‎گویند: ما تنها در چیزهایی تأثیر می‎گذاریم که درهم در مورد آن‎ها کاربرد دارد یعنی چیزهایی که به ملکیت در می‎آیند و قابل خرید و فروش هستند. این چیزی بود که آنان گمان می‎کردند».

ابن خلدون می‎گوید: «در این باره از برخی از آنان پرسیدم و آنان همین چیزها را به من گفتند. و اما کارهایشان آشکار و موجود هستند و بر بسیاری از آن‎ها اطلاع پیدا کرده و آن‎ها را مشاهده کرده‎ام بدون اینکه در این زمینه تردیدی وجود داشته باشد». [۴۲]

ابن خلدون مینویسد: برخی از متصوّفان نوعی سحر را به نام علم «اسرار حروف» به کار برده‎اند و این نوع سحر همان چیزی است که « سیمیاء یا علم اشارات نامیده می‌شود، و از طلسم‎ها منتقل شده و به این شکل ویژه به کار رفته است».

ابن خلدون در ادامه می‎گوید: «این علم پس از صدر اسلام پیدا شد، زمانی که متصوفان غالی پیدا شدند و به کشف پرده‎ی محسوسات تمایل پیدا کردند و برخی خوارق عادات و تصرف در عالم عناصر توسط آنان انجام گرفت و کتاب‌ها و اصطلاحات و پندارهای آنان درباره‎ی تنزّل وجود از واحد و ترتیب آن تدوین شد، و گمان کردند که مظهر کمال نام‌ها ارواح افلاک و ستارگان است و طبایع و اسرار حروف در نام‌ها جاری است و بنابراین طبایع و اسرار مزبور طبق همین نظام در جهان هم جریان دارند و کاینات از آغاز نخستین ابداع در مراحل خود انتقال می‎یابند و اسرار خویش را آشکار می‎سازند، پس به همین منظور علم اسرار حروف پدید آمد و این علم در واقع شاخه‎ای از علم سیمیا یا علم اشارات است که نمی‎توان به موضوع و مسایل آن احاطه پیدا کرد. بوئی، ابن عربی و پیروان آن‎ها آثار زیادی را در این زمینه تألیف کرده‎اند که حاصل و ثمره‎ی این علم نزد آنان تصرف نفوس ربانی در عالم طبیعت است بوسیله‎ی اسماء حسنی و کلمات الهی ناشی از حروفی که اسرار جاری در هستی را احاطه کرده‎اند». [۴۳]

ابن خلدون در مورد این نوع سحر به تفصیل سخن گفته است که اگر می‌خواهی مطالب بیشتری را در این زمینه یاد بگیری به کتاب «المقدمه» او مراجعه کن.

[۳٧] این حدیث در صحیح بخاری کتاب «الوصایا»، باب «قول خداوند: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَأۡكُلُونَ أَمۡوَٰلَ ٱلۡيَتَٰمَىٰ ظُلۡمًاروایت است. فتح الباری: (۵/۳٩۳)، صحیح مسلم: (۱/ ٩۲)، حدیث شماره ۸٩، عبارت حدیث از بخاری است. [۳۸] تخریج احادیثی که به آن‎ها اشاره کردیم، در ادامه‎ی همین بحث خواهد آمد، همچنین در مورد مسایلی که در اینجا مطرح کردیم مانند کشتن جادوگر و توبه‎ی او سخن خواهیم گفت. [۳٩] ابن کثیر، البدایه و النهایه (۱۱/٧۶) [۴۰] ابن خلدون، المقدمه:ص(٩۲۴) [۴۱] این کارها را به کمک شیاطین انجام می‎دهند. در واقع این‎ها بندگان شیاطین هستند، و امروزه انسان بجایی رسیده است که بدون کمک شیاطین هم این کارها را انجام می‎دهد. مثلاً اشعه بدون صدا و به آرامی می‎کُشد و از بین می‎برد. [۴۲] ابن خلدون، المقدمه:ص(٩۳۰) [۴۳] همان، ص(٩۳۶)