دنیای سحر و شعبده بازی

فهرست کتاب

حکم سحر ستارگان

حکم سحر ستارگان

کسی که معتقد به تاثیر ستارگان در تعیین روزی و عمر و خوشبختی و بدبختی و پیروزی و شکست آدمیان باشد کافر است، و اگر از ستارگان یاری بخواهد و به آن پناه ببرد کفری را بر کفری افزوده و گمراهی خود را دو چندان نموده است.

پیامبر خدا صفساد این عقیده را بیان نموده و آن را کفر دانسته است.

زید بن خالد جهنی می‌گوید: «پیامبر خدا صدر حدیبیه به دنبال بارانی که شب باریده بود، نماز صبح را برایمان اقامه کرد و چون رهسپار شد به مردم فرمود: آیا می‎دانید که پروردگارتان چه گفت؟ مردم گفتند: خدا و رسولش بهتر می‎دانند، فرمود: خداوند گفت: بندگان من چون به صبح در آیند یا مؤمنند یا کافر، آنکه می‎گوید: به فضل و رحمت خدا باران بر ما بارید مؤمن به من و کافر به ستارگان است و آنکه می‌گوید: در اثر طلوع فلان ستاره و فلان ستاره باران بر ما بارید به من کفر ورزیده و به ستارگان ایمان آورده است». [۲۴٧]

آیا کفری که حدیث فوق به آن اشاره می‎کند اصل ایمان را از انسان سلب و او را از دایره اسلام خارج می‎کند؟ در جواب باید گفت: بله، این کفر اصل ایمان را سلب نموده و شخص را از اسلام خارج می‎نماید، به شرطی که چنان معتقد باشد که ستاره فاعل حقیقی و تدبیر کننده و بوجود آورنده‌ی باران است آنگونه که برخی از اهل جاهلیت می‎پنداشتند، و همانطوری که نووی تصریح می‎کند صاحب چنین عقیده‎ای کافر است، و این مذهب جمهور علما و امام شافعی است و ظاهر حدیث نیز حاکی از آن است.

اما اگر بگوید: در اثر طلوع فلان ستاره بر ما باران بارید و در اصل معتقد باشد که باران از جانب خدا و در نتیجه‌ی رحمت اوست، و طلوع ستارگان تنها میقات و نشانه‌ی عادی باریدن هستند، مانند آن است که گفته باشد: در آن وقت و زمان مشخص بر ما باران بارید، و این کفر نیست. علما در مکروه بودن این گفته اختلاف نظر دارند و بهترین نظر آن است که این سخن مکروه تنزیهی است و گوینده گناهکار نمی‌شود، سبب کراهت این است که سخن دوپهلو است و موجب می‌شود که دیگران نسبت به گوینده‌ی آن دچار سوءظن شوند، همچنین این سخن شعار نادانان و پیروان آنان است.

برخی از علما معتقدند کفری که متوجه گوینده‌ی این سخن می‌شود کفران نعمت است؛ زیرا او به نسبت دادن باران به ستارگان بسنده کرده است. گوینده‌ی این سخن لازم است کلام خود را به عدم اعتقاد به ستارگان و تدبیر و تاثیر آنان در بارش باران، مقیّد نماید [یعنی بگوید منظور من از این سخن آن نیست که خود ستارگان باران را ایجاد می‎کنند] برخی از روایات صحیح مسلم این نظر را تأیید می‌کنند. در روایتی از مسلم چنین آمده است: «أَصْبَحَ مِنَ النَّاسِ شَاكِرٌ كَافِرٌ»[که نشان می‎دهد منظور از کفر، کفران نعمت است]. در روایتی دیگر آمده است: «مَا أَنْعَمْتُ عَلَى عِبَادِى مِنْ نِعْمَةٍ إِلاَّ أَصْبَحَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ بِهَا كَافِرِينَ»[به بندگان خود نعمتی نبخشیدم جز آنکه گروهی از آنان نعمت مرا کفران کردند]. و در روایت دیگری آمده است: «مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ بَرَكَةٍ إِلاَّ أَصْبَحَ فَرِيقٌ مِنَ النَّاسِ بِهَا كَافِرِينَ»که ضمیر «بِهَا»نشانه‌ی آن است که منظور از کفر، کفران نعمت است. [۲۴۸]یعنی خداوند هیچ برکتی از آسمان نازل ننموده جز آنکه گروهی از مردم نسبت به آن کفران نعمت نمودند.

[۲۴٧] بخاری در کتاب الإستقاء آن را روایت کر ده است، در باب ﴿وَتَجۡعَلُونَ رِزۡقَكُمۡ أَنَّكُمۡ تُكَذِّبُونَ٨٢فتح الباری: (۲/۵۲۲) و صحیح مسلم: (۱/۸۲) حدیث شماره: (٧۱). مسلم به چند طریق از چند صحابه این حدیث را روایت کرده است. [۲۴۸] نگا: شرح نووی بر مسلم: (۲/۶۱).