فصل سوم: میزان اثرگذاری جادوی جادوگر
قبلاً اشاره کردیم که طبق گفتار دانشمندان و علما جادو حقیقت دارد. اما در میزان اثرگذاری آن اختلاف نظر وجود دارد گروهی معتقدند که سحر بر مزاج انسان تاثیر دارد و او را بیمار کرده و آزار میدهد اما حقیقت اشیا را تغییر نمیدهد. گروهی دیگر میگویند که جادوگر با جادوی خود – اگر جادوی قوی و نیرومندی باشد- میتواند حقیقت و ماهیت اشیا را تغییر دهد.
تهانوی در این مورد چنین میگوید:
«جمهور علما بر آنند که سحر واقعیت دارد، ظاهر آیات قرآن و احادیث نبوی هم بیانگر این امرند. آنچه که در آن اختلاف نظر پیدا کردهاند آن است که آیا جادو فقط در مزاج تغییر حاصل میکند و نوعی بیماری به شمار میآید یا اینکه حقیقت شیء را دگرگون ساخته و به چیز دیگری تبدیل مینماید. مثل تبدیل انسان به جماد و برعکس یا تبدیل انسان به الاغ و گوسفند و برعکس. جمهور علما نظر دوم را پذیرفتهاند». [۱۵۳]
قرافی در کتاب «الفروق» از زمرهی کسانی است که به این موضوع پرداخته و میگوید: «استاد ابواسحاق میگوید: «سحر و جادو گاه موجب تغییر و ضعف بدنی میشود و گاه کُشنده است و یا عشق و کودنی به دنبال دارد. [نزد جادوگر] داروهایی موجود است همچون صفرا و جگر و مغز و چنین کارهایی در عادت جایز است. اما اینکه در اثر جادو گیاهی بلافاصله بروید یا کالاهایی جابجا شود و یا مرگ و کوری و کری فوراً صورت گیرد و یا امر غیبی به آن وسیله دانسته شود، چنین اموری محال است، زیرا در این صورت هیچ کس به هنگام دشمنی با کسی امنیت و آسایش نداشت.
در حالی که خود جادوگران هم مرتکب قتل و کینهتوزی شدهاند اما هیچیک از آنان به چنین مقامی نرسیده [که بتواند چنان کارهایی را انجام دهد] و اگرچه قبطیان در جادوگری برتر از دیگران بودند اما فرعون دستها و پاهای آنان را برید و آنها قدرت دفاع و یا فرار کردن و پنهان شدن را نداشتند.
ابن جوینی میگوید: بیشتر علما معتقدند که ممکن است جادوگر آنقدر باریک شود که از روزنهی کوچکی بگذرد و یا از روی نخ باریکی عبور نماید و یا در هوا به پرواز در آید و [با جادو] دیگری را بکُشد.
قاضی میگوید: جادو در کارهایی به وقوع میپیوندد که انسان بتواند آنها را انجام دهد. و همه امت مسلمان بر این امر اتفاق نظر دارند که جادوگر هرچند ماهر باشد نمیتواند مردگان را زنده کند و یا کور مادرزاد را شفا دهد و دریا را بشکافد و حیوانات را به سخن آورد.
به نظر من (قرافی) جادوگر نمیتواند با سحر خود کسی را بکُشد و ماهیت چیزی را تغییر دهد و یا انسان را به شکل حیوانات درآورد. و این دیدگاه صحیحی است که از علمای اسلام نقل شده است. [۱۵۴]
رازی میگوید: نزد اهل سنت ممکن است جادوگر بتواند در هوا پرواز کند و یا انسان را به الاغ و الاغ را به انسان تبدیل نماید. اما آنان عقیده دارند که خداوند آن هنگام که جادوگر وردِ مخصوصی میخواند و یا کلمات معّینی را میخواند آن امور را میآفریند و فلک و ستارگان هیچ تاثیری در این کارها ندارند. [۱۵۵]
ابن کثیر نیز همین سخن رازی را نقل نموده و در آن مورد اظهارنظر نکرده است. [۱۵۶]
قرطبی نیز در این مورد میگوید:
«علمای ما گفتهاند: نمیتوان انکار کرد که جادوگر اعمال خارق العادهای انجام دهد که خارج از توانایی انسان باشد، مانند: بیمار کردن و جدا کردن و از بین بردن عقل و معیوب ساختن یکی از اعضا و نظایر آن که با دلیل ثابت شده که عموم مردم نمیتوانند انجام دهند.
آنها میگویند: هنگام جادو کردن بعید نیست که جسم جادوگر آنقدر باریک شود که از روزنهها و سوراخها بگذرد و یا بر روی شاخهای از نَی بایستد و یا بر روی نخ باریکی حرکت کند و یا در هوا پرواز کند و بر روی آب راه برود، یا بر سگی سوار شود و...». [۱۵٧]
اما او معتقد است که جادوگر نمیتواند حقیقت اشیا را دگرگون سازد و مثلاً جماد را به حیوان و انسان را به الاغ یا برعکس تبدیل کند.
قرطبی میگوید: مسلمانان بر این نکته اجماع دارند که در جادو قدرتی نیست که بتواند ملخ، شپش و قورباغه فرو فرستد و یا دریا را بشکافد و عصا را تغییر ماهیت دهد، یا مردگان را زنده کند و حیوانات را به سخن آورد و امثال آن که از معجزات بزرگ پیامبران بوده است.
چنین کارهایی قطعاً رخ نخواهد داد و خداوند آن را به هنگام ارادهی فرد جادوگر خلق نخواهد کرد. [۱۵۸]
راغب اصفهانی در مورد نوع سوم از انواع سحر میگوید: «نوع سوم آن است که مردم غیر فصیح به آن روی آورند. از نظر اینها جادو به کاری اطلاق میشود که گمان میکنند میتواند صورتها و طبیعتها را دگرگون نماید و انسان را به الاغ تبدیل کند این جادو نزد تحصیل کنندگان حقیقت ندارد». [۱۵٩]
ابن حجر عسقلانی میگوید: «آنان که میگویند سحر حقیقت دارد در اینکه آیا در جادو تاثیری است که مزاج انسان را تغییر میدهد و در واقع نوعی بیماری است و یا منجر به تغییر ماهیت اشیا شده و جماد را به حیوان و حیوان را به جماد تبدیل میکند، اختلاف نظر پیدا کردهاند. جمهور علما نظریه اول را میپذیرند و گروه اندکی نیز دیدگاه دوم را پسندیدهاند. اگر منظور گروه دوم آن باشد که با نظر به قدرت الهی چنین تغییر ماهیتی ایجاد میشود، این امری قطعی و واضح است، و اگر منظورشان آن است که این تغییر با نظر به واقع صورت میگیرد [یعنی صرف نظر از آن قدرت]، چنین موضوعی محل اختلاف است زیرا بسیاری از کسانی که چنین ادعایی میکنند از آوردن دلیل ناتوانند». [۱۶۰]
از مجموع نظریههایی که بیان کردیم، مشخص شد که دیدگاههای گوناگون و متضاد در این باره است و دلیل این اضطراب، عدم آگاهی بسیاری از پژوهندگان از ماهیت و حقیقت سحر و جادوست.
سحر حقیقی آن است که جادوگر از شیطان یاری بخواهد. پروردگار که محیط و دانا به همه چیزهاست ما را از این موضوع باخبر نموده و فرموده است که شیاطین سحر را به مردم یاد میدهند:
﴿وَمَا كَفَرَ سُلَيۡمَٰنُ وَلَٰكِنَّ ٱلشَّيَٰطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ﴾[البقرة: ۱۰۲].
«و حال آنکه سلیمان هرگز دست به سحر نیالوده و کفر نورزیده است و بلکه این شیاطین صفتان گناه پیشه کفر ورزیدهاند».
کسانی که در مورد جادو و جادوگران پژوهش کردهاند رابطه میان جادوگران و شیطان برای آنان ثابت شده و به تواتر رسیده است. جادوگران با عقاید فاسد، اعمال گمراه کننده، خوردن اشیای حرام و پلیدیها که مورد پسند شیاطین است به آنان نزدیک میشوند و شیاطین نیز آنان را در رسیدن به اهدافشان یاری میدهند. به همین دلیل است که دانشمندان ماهر ما سحر را چنین تعریف کردهاند: کاری که [کننده آن] به شیطان نزدیک شده و با یاری او عمل خود را انجام میدهد و هر امری که [دارای چنین خصوصیتی باشد] میتواند سحر هم باشد، و از اقسام آن کاری است که چشم انسان را میرباید و بیننده گمان میکند که وضع همانطوری است که دیده است اما در حقیقت چنین نیست. [۱۶۱]
آلوسی میگوید: منظور از سحر کار نامأنوسی است که شبیه خارق العاده باشد اما در واقع آنگونه نیست، زیرا سحر و جادو آموزش داده میشود و در فراگیری با تقّرب به شیطان از او یاری میجویند این تقرب یا با ارتکاب گفتار پلید است، (مثل وردهایی که کلمات شرکآمیز و مدح شیطان و تسخیر او در آن آمده باشد) و با ارتکاب اعمال پلید مثل پرستش ستارگان و جنایت و گناه، و یا با اعتقاد پلید مثل نیک شمردن آنچه که موجب نزدیکی به شیطان است و یا دوست داشتن شیطان؛ و این کار به انجام نمیرسد جز با شرارت و خباثت نفس، زیرا شرط همکاری و تعاون تناسب [بین طرفین] است، و همانگونه که فرشتگان تنها کسانی را یاری میدهند که در نیکی و مداومت بر عبادت و نزدیکی به خدا با گفتار و رفتار، شبیه آنان هستند، شیاطین نیز جز مشابهان خود در پستی و نجاست قولی و عملی و اعتقادی را یاری نمیدهند و با این خصوصیت جادوگر از پیامبر و ولی تشخیص داده میشود». [۱۶۲]
آنگونه که صدیق حسن خان نقل کرده است، غزالی سحر را چنین تعریف نموده: «جادو عملی است که در آن از علم خواص اشیا و مسائل حسابی در طالع ستارگان بهره میگیرند. جادوگر از این خواص هیکلی مانند شخص جادو شده بر میگزیند و در طالع مخصوصی مترصّد آن میشود، این عمل با کلمات کفرآمیز و دشنام و اعمال مخالف با شریعت میباشد تا به وسیلهی آن [ساحر] خود را به شیطان نزدیک نماید. مجموع این عوامل عادتاً موجب احوال شگفت انگیزی در شخص میگردد». [۱۶۳]
راغب نیز از سحری که در آن از شیاطین یاری میجویند چنین یاد میکند: «دوم: جلب همکاری شیاطین به یکی از شیوههای نزدیکی به آنان، خداوند میفرماید:
﴿هَلۡ أُنَبِّئُكُمۡ عَلَىٰ مَن تَنَزَّلُ ٱلشَّيَٰطِينُ٢٢١ تَنَزَّلُ عَلَىٰ كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٖ٢٢٢﴾[الشعراء: ۲۲۱-۲۲۲].
و نیزمیفرماید:
﴿وَلَٰكِنَّ ٱلشَّيَٰطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ﴾ [۱۶۴][البقرة: ۱۰۲].
این فهمیدن مخصوص دانشمندان مسلمان نیست، بلکه بسیاری از پژوهندگان غیرمسلمان نیز به این نتیجه رسیدهاند.
قانون مستعمرات انگلیسی در آمریکا قبل از انقلاب و متحد شدن ایالتها سحر را چنین تعریف میکند: «دوستی و همکاری با شیطان، یا سخن گفتن با او، یا بازی با او و یاری خواستن و مشورت کردن با او». [۱۶۵]
علمایی که میگویند سحر با عبادت شیطان و نزدیکی به او و با شرک و گناه و معصیت به وقوع میپیوندد، سخن درستی است که آیات و احادیث بیانگر آن است. زیرا بزرگترین دغدغهی شیطان بازداشتن بندگان از عبادت خدا و دچار نمودن آنها به شرکی است که آتش و خشم خدای جبار را در پی خواهد داشت. شیوههای گمراه نمودن بندگان از طریق شیطان گوناگون است، اما در نهایت همهی آن انسان را به شرک ورزیدن با خدا وا میدارد، و همین شرک است که مایهی خشم و غضب الهی است.
شیخ الاسلام ابن تیمیه /میگوید: شیطان انسان را بر حسب قدرت خویش گمراه میکند. کسی که خورشید و ماه وستارگان را پرستش میکند شیطان بر او وارد میشود و با او در مورد برخی امور صحبت میکند، چنین کاری را «روحانیت ستارگان» مینامند، اما در حالی که کار شیطان است. همچنین شیطان با بتپرستان سخن میگوید و با کسانی که به مرده و یا شخص غیبی پناه میبرند، و یا مردهای را طلب میکنند یا به او متوسّل میشوند و یا گمان میکنند که دعا کردن بر قبر او، از دعا کردن در منازل و مساجد بهتر است». [۱۶۶]
او در جای دیگری میگوید: «شیاطین در بتها داخل میشوند و آنان را در برخی نیازهایشان یاری میدهند. آنچنانکه عبادت کنندگان خورشید و ماه و ستارگان را به هنگام پرستش آن پدیدهها آنگونه که گمان میکنند مناسب است مانند تسبیح کردن آنان و لباس پوشیدنهای مخصوص و بخور و... یاری میدهند، در این حالت شیاطین بر آنان وارد میشوند که خودشان آن را «روحانیت ستارگان» مینامند. این شیاطین برخی نیازهای آنان را برآورده میکنند مثل کشتن دشمنان و بیمار نمودن آنان، دستگیر نمودن و آوردن فرد مورد نظرشان و یا حاضر کردن مال و دارایی. [۱۶٧]
چون شیطان خود موجود پلیدی است، پلیدی و شرارت و فساد را دوست دارد و از آن لذت میبرد، و در نتیجه کسانی را که دارای چنین خصوصیاتی باشند نیز دوست دارد.
هر گاه که انسان به وسیلهی شر و فساد به شیطان نزدیک شود، شیطان نیز او را یاری داده و برخی از نیازهایش را برآورده میکند. یکی از شیوههای گمراه نمودن شیطان آن است که او بر بدکاران و جنایتکاران وارد میشود و آنان چنان میپندارند که روحی بر آنها نازل شده است. این بیچارگان گمان میکنند که فرشتهای نزد آنان آمده در حالی که جز شیطان کسی دیگر نیست.
«أسود عنسی» که ادعای پیامبری میکرد شیاطینی داشت که او را از برخی امور غیبی باخبر میکردند چون مسلمانان با او جنگیدند از آن بیم داشتند که شیاطین از نقشهی آنان او را باخبر کنند و هنگامی که همر اسود از کفر شوهرش یقین حاصل کرد مسلمانان را بر کشتن اسود یاری داد. «مسیلمهی کذاب» نیز شیاطینی داشت که او را از امور غیب باخبر میکردند و او را در برخی کارها یاری میدادند. [۱۶۸]
در اسلام نخستین کسی که گمان کرد ارواح بر او فرود میآیند و با او سخن میگویند «مختار بن ابی عبید ثقفی» بود. به ابن عمر و ابن عباس(رضی الله عنه) گفتند: مختار گمان میکند که روح بر او فرود میآید، آن دو در پاسخ گفتند: راست میگوید، خداوند والامرتبه میفرماید:
﴿هَلۡ أُنَبِّئُكُمۡ عَلَىٰ مَن تَنَزَّلُ ٱلشَّيَٰطِينُ٢٢١ تَنَزَّلُ عَلَىٰ كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٖ٢٢٢﴾[الشعراء: ۲۲۱-۲۲۲].
«آیا به شما خبر دهم شیاطین بر چه کسی نازل میشوند؟ بر کسانی نازل میگردند که کّذاب و بس گناهکار باشند»به دیگری گفته شد: مختار میپندارد که به او وحی میشود، در جواب گفت: خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿وَإِنَّ ٱلشَّيَٰطِينَ لَيُوحُونَ إِلَىٰٓ أَوۡلِيَآئِهِمۡ لِيُجَٰدِلُوكُمۡۖ﴾[الأنعام: ۱۲۱].
«و شیاطین صفتان مطالب وسوسه انگیزی به طور مخفیانه به دوستان خود القا میکنند تا اینکه با شما منازعه و مجادله کنند». این همان ارواحی است که بر ابن عربی«نویسندهی کتاب فتوحات» فرود میآمدند و همین ارواح کتاب فتوحات را به او القا نمودند. [۱۶٩]
اکنون که ثابت شد سحر و جادو جز با پرستش شیطان از سوی جادوگر و یاری شیطان به وقوع نمیپیوندد، لازم است با قدرت و تواناییهای شیطان آشنا شویم تا بدانیم که جادوی جادوگر چقدر میتواند کارساز باشد.
برای آگاهی بر میزان تواناییها در دنیای جن و شیاطین، پژوهشگران باید به نصوص قرآن و سنت که ما را با این دنیا و با نیروهایی که خداوند به جن و شیطان داده آشنا میکنند مراجعه نماید.
من کتابی در موضوع جن و شیاطین نوشتم که، در آن از تواناییهای موجود در دنیای آنان نیز سخن گفته بودم. جنّیان مخلوقاتی عاقل هستند که خداوند آنان را آفریده تا او را عبادت و اطاعت نمایند. برخی از آنان کافر و برخی مؤمناند، میتوانند ما [انسانها] را ببینند اما ما آنان را نمیبینیم. آنان اطراف و نقاط گوناگون زمین را با سرعت میپیمایند و از لایههای مختلف جوّ بالا میروند و میتوانند بارهای سنگین را با خود حمل کنند. همچنین خود را به شکلهای گوناگون در میآورند و در قالب انسان، حیوان، مار افعی و مانند آن ظاهر میشوند.
خداوند جنیان را برای حضرت سلیمان مسخر نمود و آنان قصرهای باشکوه برای او بنا میکردند و برایش مجسمههای بدیع، طبقهای بزرگ و دیگهای محکم میساختند و برای استخراج مروارید به اعماق دریاها میرفتند و آنگاه که یکی از آنان از فرمان او سرپیچی میکرد او را اسیر و زندان مینمود.
شیطان میتواند به برخی از بندگان آسیب برساند. یکی از جنها خواست پیامبر گرامی اسلامصرا آزار دهد، اما خداوند نیرنگش را به خود او باز گرداند و پیامبرصرا بر او چیره نمود.
پیامبرگرامی ماصبه ما خبر داده که شیطان همچون خون در بدن انسان جریان دارد. در صحیح بخاری و صحیح مسلم از حضرت انسسروایت شده که: پیامبر خداصفرمودند: «إِنَّ الشَّيْطَانَ يَجْرِي مِنْ الْإِنْسَانِ مَجْرَى الدَّمِ»یعنی همانا شیطان مانند خون در بدن انسان جریان دارد. همچنین دانش شیاطین بسیار است، آنان در مورد آفرینش انسان و آنچه که او را بیمار مینماید یا برایش سودمند است آگاهیهای فراوانی دارند و بسیاری از ویژگیهای عناصر و آفریدهها را میدانند و علم و دانش آنان در چنین مواردی پیشرفتهتر از انسان است.
اما شیاطین نمیتوانند خوارقی مانند معجزات پیامبران بیاورند. خداوند بلندمرتبه در قرآن میفرماید:
﴿وَمَا تَنَزَّلَتۡ بِهِ ٱلشَّيَٰطِينُ٢١٠ وَمَا يَنۢبَغِي لَهُمۡ وَمَا يَسۡتَطِيعُونَ٢١١﴾[الشعراء: ۲۱۰-۲۱۱].
«این قرآن را شیاطین فرو نیاوردهاند، اصلاً این کار ایشان را نسزد و توانایی چنین کاری را ندارند». این آیه نص صریحی است بر آنکه شیاطین نمیتوانند قرآن را تقلید نمایند و مانند آن را بیاورند، و به همین دلیل خداوند متعال جن و انس را آوردن مانند قرآن فرا خوانده است:
﴿قُل لَّئِنِ ٱجۡتَمَعَتِ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَىٰٓ أَن يَأۡتُواْ بِمِثۡلِ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لَا يَأۡتُونَ بِمِثۡلِهِۦ وَلَوۡ كَانَ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٖ ظَهِيرٗا٨٨﴾[الإسراء: ۸۸].
«بگو اگر همه مردم و جملگی پریان گرد آیند و متفق شوند بر اینکه همچون این قرآن را بیاورند نمیتوانند مانند آن را بیاورند هرچند هم برخی از ایشان پشتیبان و مددکار برخی دیگر شوند».
رسول خدا صنیز فرمودند: شیطان نمیتواند در خواب به شکل آن حضرت صظاهر شود.
در فضا نیز شیاطین نمیتوانند از مرز مشخصی تجاوز نمایند:
﴿يَٰمَعۡشَرَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ إِنِ ٱسۡتَطَعۡتُمۡ أَن تَنفُذُواْ مِنۡ أَقۡطَارِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ فَٱنفُذُواْۚ لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلۡطَٰنٖ٣٣ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ٣٤ يُرۡسَلُ عَلَيۡكُمَا شُوَاظٞ مِّن نَّارٖ وَنُحَاسٞ فَلَا تَنتَصِرَانِ٣٥﴾[الرحمن: ۳۳-۳۵].
«ای گروه پریها و انسانها! اگر میتوانید از نواحی آسمانها و زمین بگذرید، بگذرید ولی نمیتوانید بگذرید مگر با قدرت عظیم مادی و معنوی، پس کدام یک از نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید. آتش بیدود و مس گداخته به سوی شما روانه میگردد و شما همدیگر را نمیتوانید یاری دهید».
پیامبر خداصفرمودند: شیطان نمیتواند در بستهای را بگشاید و ظرف پوشیدهای را نمایان کند و مشک بستهای را باز کند.
از جمله کارهایی که شیطان توانایی انجام آن را ندارد اموری است که خداوند به آن تصریح میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٞ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥٓۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَن يَخۡلُقُواْ ذُبَابٗا وَلَوِ ٱجۡتَمَعُواْ لَهُۥۖ وَإِن يَسۡلُبۡهُمُ ٱلذُّبَابُ شَيۡٔٗا لَّا يَسۡتَنقِذُوهُ مِنۡهُۚ ضَعُفَ ٱلطَّالِبُ وَٱلۡمَطۡلُوبُ٧٣﴾[الحج: ٧۳].
«ای مردم! مثلی زده شده است به دقت بدان گوش فرا دهید، آن کسانی را که به غیر از خدا به کمک میخوانید و پرستش مینمایید، هرگز نمیتوانند مگسی را بیافرینند اگر هم همگان برای آفرینش آن دست به دست یکدیگر دهند. حتی اگر هم مگس چیزی را از آنان بستاند و برگیرد نمیتوانند آن را از او باز پس گیرند و برهانند، هم طالب و هم مطلوب درمانده و ناتوانند».
این آیه بیانگر این است که هر کسی جز خدا مورد پرستش واقع میشود از آفریدن و زنده کردن ناتوان است، اگرچه آن مخلوق موجود حقیری مثل یک مگس باشد، و شکی نیست که جن از جمله خدایان باطلی است که مورد پرستش واقع شده است.
و چون بدانی که شیطان بر چه کارهایی تواناست و از انجام چه اموری ناتوان است، حقیقت این موضوع برایت روشن خواهد شد. شیطان با لذات و یا به یاری دانشی که در اختیار دارد از راه بیماری، از بین بردن عقل و معیوب کردن اعضا بر برخی از مردم چیره میشود.
همانگونه که میتواند جادوگر را به هوا ببرد و یا او را از محلهای تنگ عبور دهد و یا بر روی یک رشته باریک به حرکت در آورد. او میتواند ملخ و شپش را بر روستاها و شهرها فرو ریزد.
جن مانند انسان بر درمان برخی بیماریها تواناست، مانند درمان کری، طاسی و یا بیمارهای قلبی و داخلی و مانند آن.
اما شیطان از زنده کردن مردگان و به سخن آوردن بیزبانان و تبدیل انسان به الاغ و یا الاغ به انسان و انجام کارهایی شبیه معجزات پیامبران مثل «شق القمر» و شکافتن دریا و فرود آوردن طعام و بیرون کردن شتر از سنگ ناتوان است، شیاطین کمتر و کوچکتر از آن هستند که چنین کارهایی را انجام دهند، و آنان که انجام چنین کارهایی را از سوی شیاطین ممکن میدانند هیچ دلیل عقلی و یا نقلی ندارند.
اما اینجا شبههای وجود دارد که نیاز به توضیح دارد، و آن این است که برخی از مردم گمان میکنند که آنان جادوگری را دیدهاند که مردهای را زنده میکند و یا گنگی را به سخن میآورد و یا انسانی را به الاغ تبدیل میکند و یا مارها را میگیرد و با آنان بازی میکند.
در مبحث سحر خیالی نمونههای زیادی از این قبیل بیان کردم.
به عنوان نمونه آنچه که جادوگران فرعون انجام میدادند، آنان چشمان مردم را جادو کرده بودند و بینندگان چنان گمان میکردند که ریسمانها و عصاها به مارهایی تبدیل شده که حرکت و جنب و جوش دارند از همین نوع است.
ابن بطوطه در سفرنامهی خود نقل میکند که او در جزیرهای به نام «ذیبه المهل» در محفلی که بر بلندایی بر پا شده بود، طایفهای موسوم به «فقرا» را دیده است که وارد آتش میشدند و با پاهایشان در آن حرکت میکردند و برخی از آنان آتش را مانند حلوا میخوردند. [۱٧۰]
صدیق حسن خان پس از آنکه این واقعه را از ابن بطوطه نقل میکند، میگوید: به این قوم در اصطلاح و عرف خودشان «ابدال» گفته میشود، در زمان ما نیز جماعتی از آنان در شهر «قنوج» در هند وجود داشتند که پس از مدتی منقرض شدند. [۱٧۱]
نویسنده «الموسوعة العربیة المیسرة»میگوید: «فن جادوی مارها و افعیها و شکار کردن و چیره شدن بر آنها از زمانهای قدیم در مشرق زمین شناخته شده است، خواه این کارها را جهت تفریح و تسلیت خاطر انجام داده باشند و یا همچون وسیلهای جهت دور کردن خزندگان خطرناک از انسان و دام».
مارگیرهای هندی به وسیلهی موسیقی اثرگذار و منظم میتوانند بر مار کبرا چیره شوند و یا به وسیلهی حرکات منظم و ریتم که از یک جسم درخشان سرچشمه میگیرد یک مار سمی را جادو کنند، گاه مارگیرها دندان مارها را میکشند اما بیشتر اوقات به خاطر حفظ سلامتی خود از نیروی سحری که از گذشتگان خود به ارث بردهاند کمک میگیرند. [۱٧۲]
بسیاری از مردم امثال این داستانها را که من نمونههایی از آن را بیان کردم دروغ و افسانه میپندارند.
ابن خلدون و گروه دیگری از محققان میگویند: جادوگر توانسته است بر نیروی تخیّل دیگران اثر بگذارد و در نتیجه آنان چیزی را متفاوت از آنچه که وجود دارد ببینند، و ما گفتار او را در این زمینه قبلاً نقل نمودیم.
به نظر من چنین کارهایی دو تفسیر دیگر نیز میتواند داشته باشد:
۱- برخی از این مشاهدات یافتههایی علمی است که مردم در آن زمان از رمز و راز آن آگاه نبودهاند و ما امروزه به گشودن راز چنین کارهایی نزدیک شدهایم و حتی ممکن است این کارها در آینده موجب شگفتی نشود. امروزه سینما و تلویزیون نقشهایی ایفا میکنند که در گذشته زمرهی جادوهای بزرگ به شمار میآمد و جز جادوگران زبده و ماهر کسی دیگر توان انجام آن را نداشت.
کسی چه میداند شاید شیاطین دانش پیشرفتهای داشتهاند که از طریق آن مردم در حالی که در مکانهایی خاص مینشستهاند، خانهها و باغها و بستانها و رودها و زنان زیباروی را مشاهده میکردهاند و چون زمان اجرا به پایان میرسیده خود را در خانهای وحشتناک تنها یافته و خبری از باغ و بستان نبوده است.
امروزه انسان میتواند فیلمها را بدون وجود پردهی سینما از طریق مجسّم نمودن منظرههای مشاهده شده در فضا نمایش دهد به گونهای که تصویر با تمام ابعادش از هر زاویهای برای بیننده قابل دیدن باشد، زیرا او در آنِ واحد و در تمام جهات با دوربینی که توانایی تصویربرداری با چنین شیوهای را دارد، تصویر بر میدارد.ِ
۲- شیاطین تصاویر را آنگونه در چشم بیننده مجسّم میکنند، [۱٧۳]و در واقع آنها هستند که نقش فریب دادن و مضحکه شدن انسان را به عهده دارند، ما از طریق آموزههای الهی و نبوی به خوبی میدانیم که شیطان میتواند به شکل هر انسانی درآید، آنگونه که بیننده تصور کند که همان انسان را مشاهده کرده است حرکت شیطان گاه آنقدر سریع است که چشم نمیتواند آن را دنبال نماید و در نتیجه برای انسان به شکل معجزه و کاری خارق العاده جلوه میکند.
به گمان من بیشتر اقسام جادو از این قبیل است. آنکه انسان و یا حیوانی را که کشته شده و سرش از بدن جدا گشته در مقابل دیدگان زنده میکند، این ادعایش دروغ است، او فقط سرِ مرده را به تو نشان میدهد که به بدنش میپیوندد و سخن میگوید و در واقع شیطان سر آن مرده را با بدنش گرد آورده و در او نفوذ کرده و زبانش را به شکلی به حرکت در آورده است و تو گمان میکنی که آن مرده سخن میگوید.
گاه شیطان خود را به شکل انسان مقتولی در میآورد گویا برمیخیزد و راه میرود و حرکت میکند و میخورد و میآشامد، و گاه به قالب حیوانی میرود و از درون او سخن میگوید و شنونده چنان میپندارد که آن حیوان خود سخن میگوید، و گاه با سرعتی که چشم آن را درک نمیکند حیوانی را دور ساخته و خود در جای او به شکل انسان ظاهر میشود و یا حیوان کشته شده را به حیوان زندهای تبدیل میکند.
ما به یقین میدانیم که جنها قدرت خاصی دارند و نمیتوانند از آن حدّ تجاوز نمایند، جادوگری نیز که از شیاطین یاری میجوید نمیتواند به وسیلهی جادوی خود از محدودهی توانایی جن و انس بگذرد در چنین مواردی تمام آنچه که رخ میدهد نیرنگ و تجسّم است و حقیقت چیزی جز آن است که بیننده میبیند و یا شنونده میشنود.
در خبر از غیب نیز همین گونه است، کارهایی که از آن سؤال میشود اگر در گذشته رخ داده باشد، ممکن است جنها به آن جواب داده و از آن خبر دهند و ممکن است در [خبر از آن] به خطا هم بروند.
اما آنان از آینده خبر ندارند، و هرآنچه که میگویند مبنی بر حدس و گمان است و یا خبری است که شیاطین قبل از آنکه به زمین برسند از فرشتگان استراق سمع نمودهاند.
همانطور که به آن اشاره خواهیم کرد، در این نوع اخبار دروغهای فراوانی وجود دارد.
اگر گفته شود: آیا شما در انجام جادویی که جادوگر انجام میدهد هرگونه تاثیر و علم را از جانب خود جادوگر انکار میکنید؟ و آنگاه که جادوگر به فوت کردن و دمیدن و یا سخن گفتن با ستارگان و سیّارات و یا ذبح پرندگان و حیوانات و مانند آن اقدام میکند، عملکرد او را چگونه تفسیر مینمایید؟
پاسخ آن است که در برخی موارد کار جادوگر نیز مؤثر است. آن گاه که او میخواهد کسی را اذیت نماید و یا به او ضرر برساند، نفسش با پلیدی آمیخته میگردد و در این حال و پس از آنکه شیطان را به خود فرا میخواند نفس او با شیطان همراه شده و به هنگام فوت کردن و دمیدن به طرف مقابل ضرر میرساند.
ابن قیم میگوید: «دمیدن کار جادوگر است، و هرگاه نفس او به پلیدی و شری که میخواهد متوجه شخص جادو شده نماید، آمیخت و در این کار از ارواح خبیث کمک خواست، در آن گرهها نفسی آمیخته با بزاق دهان میدمد و از جان او نَفَسی آمیخته با شرّ و پلیدی خارج میشود که با بزاقی با همان خصوصیت همراه است جادوگر و روح شیطانی در آزار دادن شخص جادو شده همکاری میکنند و سحر با قضا و قدر و ارادهی تکوینی خداوند اثر میگذارد نه با ارادهی شرعی او. [۱٧۴]
تفسیر بر زبان راندن کلمات مشخص یا ذبح پرندگان و حیوانات و یا سخن گفتن با ستارگان و مانند آن نیز این است که جادوگر با گفتار و کردار شرکآلود شیطان را راضی میکند تا آنچه را که او میخواهد از قبیل آزار و اذیت مردم و ضرر رساندن به آنان را انجام دهد. اما آنچه که جادوگران ادعا میکنند و میگویند که ستارگان روحی دارند که میفهمند و درک میکنند دروغی بیش نیست و آنان کفر و شرک خود را در ورای چنان دروغی پنهان نمودهاند.
دلیل این مدعا آن است که جادوگری که به گمان خود از روح ستارگان کمک میطلبد جز با سوزاندن بخوری مخصوص و یا پوشیدن لباسی خاص به هدف خویش نمیرسد و گاه اعمالی انجام میدهد که یا دیدگاه شریعت حرام است مثل لواط و یا اعمالی که کفر آشکار است.
همچنین کلماتی که بر زبان او جاری میشود برخی کفر صریح است مانند خواندن ستارگان با کلماتی حاکی از عبودیت و الوهیت، اگرچه برخی از کلمات آنان که در کتابهایشان آمده است حرام نیست؟ [۱٧۵]
[۱۵۳] کشاف اصطلاحات الفنون، تهانوی، (۱۵۶) [۱۵۴] الفروق (۴/۱۲٩) [۱۵۵] قصه السحر (۴٧) [۱۵۶] تفسیر ابن کثیر (۱/۲۵۳) [۱۵٧] تفسیر قرطبی (۲/۴٧) [۱۵۸] تفسیر قرطبی (۲/۴٧) [۱۵٩] المفردات فی غریب القرآن (۲۲۶) [۱۶۰] فتح الباری (۱۰/۲۲۲) [۱۶۱] لسان العرب (۲/۱۰۶) [۱۶۲] روح المعانی (۱/۳۳۸) [۱۶۳] الدین الخالص (۲/۳۲۴) [۱۶۴] المفردات فی غریب القرآن (۲۲۶) [۱۶۵] اللعب مع الشیطان. [۱۶۶] مجموع الفتاوی (۱۱/۲٩۲) [۱۶٧] ایضاح الدلاله (۱۲۶) [۱۶۸] مجموع فتاوی شیخ الاسلام (۱۱/۸۴) [۱۶٩] مجموع الفتاوی (۱۱/۲۳۸) [۱٧۰] ابن بطوطه: (۲/۶۶۵) [۱٧۱] الدین الخالص: (۳/۵۸۱) [۱٧۲] الموسوعة العربیة المیسرة: ص(٩٧۲) [۱٧۳] در این زمینه به کتاب «عالم الجن والشیاطین» مراجعه شود. [۱٧۴] التفسیر القیم: ص (۵۶۳) [۱٧۵] الفروق (۴/۱۴۸)