دنیای سحر و شعبده بازی

فهرست کتاب

۶- نمونه‎هایی از بدیمنی خانه‎ها و سواری‌ها

۶- نمونه‎هایی از بدیمنی خانه‎ها و سواری‌ها

انسسنقل می کند که شخصی گفت: ای پیامبر خدا! ما در خانه‎ای بودیم، پس از مدتی زندگی تعدادمان زیاد شد، دارایی و اموال مان نیز افزایش یافت، سپس به خانه‎ی دیگری رفتیم، اما در آنجا تعدادمان کمتر و مال و دارایی‎مان نیز کمتر شد، رسول خداصفرمود: «ذروها ذمیمة»در حالی که نکوهش شده آن را رها کنید. [۳۵۵]

امام مالک در مؤطا از ابوسعید نقل می کند که: «زنی نزد رسول خدا آمد و گفت: با خانواده‎یی پرجمعیت و اموالی فراوان در خانه‎ای سکونت کردیم، تعدادمان کم شد و مال و دارایی از بین رفت. رسول خدا صفرمود: «عوها ذمیمة»در حالی که نکوهش می‎شود آن را ترک کنید.

ابن اثیر درباره‎ی جمله «عوها ذمیمة»می گوید: یعنی رهایش کنید در حالی که از آن به بدی یاد می شود، و پیامبر تنها به این خاطر آن‌ها را به ترک خانه سفارش کرد که گمان می کردند به سبب آن خانه و سکونت در آن دچار مصیبت و تنگدستی شده‎اند، پس اگر از آن خانه بروند عامل آن وهم و گمان از بین می‎رود و شبهه و خیال باطلی که در درونشان ایجاد شده، برطرف می‎گردد. والله أعلم. [۳۵۶]

[۳۵۵] سنن ابوداود، (۴/۲۶) شماره‎ی حدیث(۴/۲۶) [۳۵۶] جامع الاصول، (٧/۶۴۱)

هواپیمای نحس

یکی دیگر از شواهد شومی سواری ها، حادثه‎ای بود که برای یک هواپیمای بزرگ مسافربری دارای چهار موتور از نوع «لوکهید کونستللینس» پیش آمد. در ماه ژوئیه‎ی سال ۱٩۴۵ زنجیره‎ی بدیمنی آن هواپیما با اتفاقی که یکی از کارگزاران حفاظت، از آن قربانی شد، آغاز گشت. داستان بدین ترتیب بود که کارگر به یکی از موتورهای هواپیما نزدیک شد تا آن را تمیز کند، موتور چرخید و او را کُشت. یک سال بعد در ٩ ژوئیه ۱٩۴۶ خلبان همان هواپیما «آرثرلویس» در حالی که در کابین خلبانی بود و هواپیما از بالای آتلانتا می‎گذشت، بر اثر سکته‎ی قلبی مرد. سپس یک سال پس از آن، در ٩ ژوئیه‎ی ۱٩۴٧ یکی از موتورهای هواپیما اندکی پس از بلند شدن آن منفجر شد و باعث ایجاد آتش‎سوزی در اتاق خلبانی شد که نزدیک بود به حادثه‎ی مرگباری منجر شود، اما خلبان و دستیارش به شکلی معجزه‎آسا فرود آمدند. یک سال بعد، سال ۱٩۴۸بی‎خطر و بدون حادثه سپری شد، اما در روز ۱۰ ژوئیه‎ی ۱٩۴٩ هواپیما در نزدیکی شیکاگو سقوط کرد و تمام سرنشینان آن کشته شدند.

اتومبیل نحس

یکی از نمونه‎های مشهور بدیمنی حادثه‎ای بود که برای ماشین ارشیدوق «فرانس فردیناند» ولی عهد اتریش و مجارستان پیش آمد. که دانشجوی صربستانی در سال ۱٩۱۴ در هنگام سوار شدن بر اتومبیلش در شهر سارایوگو او را ترور کرد و همسرش نیز در همان حادثه جان باخت، برابر این حادثه‎ جنگ جهانی اول رخ داد.

پس از جنگ فرمانده‎ی ارتش اتریش ژنرال «بوتیوریک» اتومبیل را غصب نمود. چند هفته بعد در «فالجینو» به شدت شکست خورد و با خواری به وِیَن بازگشت، و نتوانست آن خواری و رسوایی را تحمل کند، سرانجام دیوانه شد و مُرد.

مالک بعدی آن اتومبیل، پلیسی از ارتش اتریش و از هیأت ستاد «بیوتریک» بود. پس از نه روز سپری شدن تصادف نمود و دو نفر کشاورز را کُشت، سپس خودش به درختی برخورد کرد و گردنش شکست.

در پایان جنگ حاکم یوگسلاوی مالک آن ماشین شد، در طول چهار ماه، چهار حادثه‎ی بین راهی برایش پیش آمد، در آخرین آن‌ها بازویش را از دست داد و اتومبیل را به یک پزشک فروخت. شش ماه پس از این معامله آن اتومبیل نحس را در گودالی بزرگ پیدا کردند که پزشک در داخل آن تکه تکه شده بود. سپس آن اتومبیل به یک بازرگان ثروتمند زیورآلات رسید، طولی نکشید که پس از یک سال خودکشی کرد. پزشکی دیگر آن ماشین را خرید، اما او نسبت به آن بدبین شد، از این رو با ضرر زیادی آن را به ورزشکار سویسی ماهر در مسابقات اتومبیل‎رانی، فروخت. مالک جدید در مسابقه‎ای در کوه‌های آلپ در ایتالیا، بر اثر برخورد ماشین با دیوار کشته شد. پس از او مالک بعدی کشاورزی صربستانی بود. او نیز بر اثر حادثه‎ای در داخل اتومبیل جان باخت، اما آخرین مالک آن ماشین نامیمون صاحب یک «گاراج اتومبیل ها» به اسم «تیبور هیرشفیلد» بود. او روزی همراه شش نفر از دوستانش از یک جشن عروسی بر می‎گشتند. هیروشفیلد خواست از خودرویی سبقت بگیرد، که اتومبیل از جاده منحرف و وارونه گشت، خود و چهار نفر از دوستانش کشته شدند، از آن پس انگار شناسنامه‎ی آن اتومبیل با آن همه تصادفات و حوادث پر شده بود سرانجام به یک موزه در وین منتقل شد و هنوز در آنجا نگهداری می‎شود.

کاخ نحس

مثال دیگری برای منازل مسکونی که برای ساکنانش بدشانسی به ارمغان آورده، قلعه‎ی «میرامار» در نزدیکی «تریستا» است. این قصر را «فرانز جوزیف» امپراطور اتریش در اواسط سده‎ی نوزدهم بنا نهاد، اما او هرگز در آن زندگی نکرد. گویا نخستین کسی که در آن ساکن شد «ارشیدوک ماکسیمیلیان» بود که بعدها امپراطور مکزیک شد و در مقابل جوخه‎ی آتش کشته شد، همسرش نیز به بیماری جنون دچار گشت. پس از آن امپراتور «الیزابت» و پسرش شاهزاده «رودلف» وارد آن کاخ شدند. در سال ۱۸۸٩ «رودلف» معشوقه‎اش «ماری فیتیرا» را در داخل کاخ «میرامار» به قتل رساند و خود نیز در برابر جسدش خودکشی کرد. در سال ۱۸٩۸ امپراتور الیزابت توسط یک شورشی ایتالیایی که معتقد به جدایی ایتالیا از اتریش بود، ترور شد. نفر بعدی از ساکنان قصر، پسر عموی رودلف «ارشیدوک فرینسیس فردیناند» و مالک همان اتومبیل بدیُمنی بود که در سال ۱٩۱۴ با آن کشته شد و همانطور که اشاره کردیم منجر به جنگ جهانی اول شد. در پایان جنگ، دوق «اوستا» برای اقامت در «میرامار» به آنجا رفت اما این دوق اتریشی در اردوگاهی بریتانیایی در دوران جنگ جان باخت. سپس به ترتیب دو نفر از ژنرال‌های انگلیسی در خلال اشغال ایتالیا از سوی متحدین در کاخ اقامت گزیدند، و هردو یکی پس از دیگری بر اثر سکته‎ی قلبی به کام مرگ فرو رفتند، تا پس از آن، قلعه‎ی «میرامار» به موزه تبدیل شد!