دنیای سحر و شعبده بازی

فهرست کتاب

فصل سوم: دلایل و انگیزه‌های سحر و جادو

فصل سوم: دلایل و انگیزه‌های سحر و جادو

کسی که وضعیت جادوگران را در طول تاریخ مورد بررسی قرار دهد، در می‎یابد که آنان چه قدر رنج کشیده و مورد شکنجه قرار گرفته‎اند ولی با وجود این، استقبال بسیاری از مردم از فراگیری جادو و عمل کردن به آن ادامه پیدا کرده است، (حال این سؤال مطرح است که) چه چیزی باعث شده است که این‎ها این راه پرخطر و پرفراز و نشیب را برگزینند.

هدف اول این افراد، انگیزه‎ی درونی است که خواهان عشق به شر و اذیت کردن و نابود ساختن دیگران و تسلط بر آنان می‌باشد. در این مسیر با شیطان هم‎پیمان می‎شوند که هم خود را نابود می‎کنند و هم دیگران را.

افراد نادان هم جادوگران را بیشتر ترغیب و تشویق می‌نمایند تا به این شر بزرگ روی بیاورند، زیرا بسیاری از مردم جادوگران را اکرام و تعظیم می‎کنند و جهت رسیدن به خواسته‎هایشان به آنان پناه می‎برند و بهترین اموال و دارایی و هدایای شان را به آنان می‌دهند.

پژوهشگران تاریخ جادو و جادوگری در زمینه‎ی ثروت و جاه و مقامی که برخی از جادوگران و کاهنان در آن به سر برده‎اند را به ما خبر داده‌اند.

معبد «دلفی» در یونان به میدان‎های بزرگ احاطه شده بود و اطراف آن آب نماها و معابد زیبایی وجود داشت و برای آن استادی بزرگ و صحنه‎ی نمایش باشکوهی بود که شامل مجسمه‎های ساخته شده از طلا، برنز و سنگ مرمر بودند و با تصاویری که توسط بزرگترین هنرمندان آن دوران ترسیم شده بودند آراسته گردیده بود. [٧۴]

این پژوهشگران همچنین می‎گویند: قارون پادشاه «لیدیه» سه هزار رأس از انواع حیوان به معبد «دلفی» تقدیم کرد و تعداد زیادی از لباس‎های نفیس آراسته شده با مروارید و سنگ‎های گرانبها را سوزاند تا لطف و یاری خدای موهوم این معبد را بدست بیاورد. قارون هم از لیدیان خواست که هرکدام از آن‎ها یک قربانی تقدیم خدای آن معبد کند.

قارون سپس مقدار زیادی طلا را ذوب کرد و با آن یکصد و هفده پایه مجسمه را با طول شش وجب و عرض سه وجب و ارتفاع یک وجب ساخت. چهار تا از این پایه‎ها از طلای خالص بودند اما بقیه‎ی آن‎ها آمیزه‎ای از طلا و نقره بودند.

قارون همچنین یک مجسمه‎ی شیر از طلای خالص و دو دیگ بزرگ ساخت که یکی از آن‌ها از طلا و دیگری از نقره بود، دیگ طلایی را در سمت راست ورودی معبد و دیگ نقره‎ای را در سمت چپ آن قرار داد. قارون علاوه بر همه‌ی این‎ها چهار شیشه‎ی نقره‎ای را برای نگهداری شراب و دو شیشه را هم برای نگهداری آب پاک به آن معبد فرستاد که یکی از آن‌ها از طلا و دیگری از نقره بود. [٧۵]

ولی جادوگران در مقابل سحرشان بهای سنگینی را پرداخت می‌کنند، زیرا آنان در مقابل سحر، نفس خود را پرداخت می‎کنند و شیطان را پرستش می‌کنند، و هرگاه انسان تسلیم شیطان شد، نفس او پلید، قلبش تاریک، اخلاقش فاسد و کارهایش کج و نادرست می‌شوند. به هر جا وارد شود (نهال) شرّ می‎کارد و به هر جا برسد پلیدی نفس و بدرفتاری خود را گسترش می‌دهد.

گاهی در راه ارضای نفس خبیث و خواهش‎های نفسانی پلید خود مرتکب هر نوع حماقت و شرک می‎شود، خدایان مختلف را بجای خداوند متعال فرا می‎خواند، گناهان کبیره انجام می‎دهد، نجاسات و محرّمات را می‎خورد و قربانی‎ها را به نام شیطان و خدایانی که بجای خداوند متعال پرستش می‎کند تقدیم می‎نماید.

در بسیاری از موارد دیده‎ایم که احترام و گرامی داشتی که جادوگر از آن برخوردار بوده به ذلت و اهانت تبدیل شده است، چون در بسیاری از موارد وقتی که مردم به دروغگویی ساحر پی ببرند و بدانند که نمی‎تواند وعده‎هایی را که به آن‎ها داده است انجام دهد، بر او می‌شورند، و حتی او را می‎کُشند و به زندگی او پایان می‎دهند.

شیخ الاسلام ابن تیمیه /در بیان سود ناچیزی که جادوگران بدست می‎آورند و زیان بزرگی که با آن مواجه می‎شوند می‎گوید: «جادوگران و سخن‎چینان و کیمیاگران که کارشان در زمره‎ی کارهای باطل پوشیده و پنهان قرار می‎گیرد، به کارهای بزرگ و افکار عمیق و انواع گوناگون عبادات و زهد و ریاضت و دوری از شهوت‎ها و عادت‎ها نیاز دارند. آخرین عملکرد آنان این است که به خدای رحمان شک می‎ورزند و طاغوت و شیطان را پرستش می‌کنند و مرتکب نیرنگ و فساد در زمین میشوند. در مقابل، تعداد کمی از آنان به اهداف خود که تنها آنان را از خدا دور می‎کند، می‎رسند و بیشتر آنان محروم و گناهکارند و آرزوی کفر و فسق و نافرمانی می‎کنند. این‎ها به چیزی جز دروغ‎پردازی و آرزوی طغیان دسترسی پیدا نمی‎کنند و زیاد به دروغ گوش فرامی دهند و مال حرام می‎خورند و بر آنان (آثار) ذلت افترا کنندگان است. [٧۶]

همچنین «جادوگر با وجود تمام تلاش و کوششی که انجام می‎دهد و جانفشانی‎هایی که با ذلت و خواری و ارتکاب گناهان و رسوایی‎ها و فروختن جان خود و هر‌چه که دارد به شیطان، نشان می‎دهد، می‎بینیم که شیطان در قبال این همه تلاش و جانفشانی‎ها به او پاداشی نمی‌دهد، زیرا کار جادوگر بطور پیوسته ادامه پیدا نمی‎کند و اگر او بخواهد تاثیر سحرش ادامه پیدا کند، باید کار خود را دوباره تکرار نماید و بدین ترتیب جادوگر پیوسته با شیطان در ارتباط خواهد بود و به او احساس نیاز می‎کند، ولی هنگامی که برای جادوگر مشکلاتی پیش می‎آید، شیطان از او کناره می‎گیرد و برای رهایی او تلاش نمی‎کند». [٧٧]

محمد محمد جعفر در جاهای مختلف کتاب خود تلاش‎های فراوان جادوگران را به نمایش گذاشته است. [٧۸]

اما افرادی که به جادوگران پناه می‎برند، جز حسرت و ناامیدی چیزی نصیبشان نمی‎شود و برای (بدبختی) آنان همین بس است که پناهگاه حقیقی که انسان باید به او پناه ببرد یعنی پروردگار بندگان را رها کرده و به شیطان و بندگان او پناه برده‎اند، پس انتظار دارند که شیطان چه چیزی به آنان عطا کند؟!

جادو در طول تاریخ با اسطوره، نیرنگ‎های گمراه کننده و خرافات درهم آمیخته است و همه‎ی این‎ها مسیر فکری و رویکرد انسان را تغییر می‎دهند و باعث می‎شوند که انسان کارهای احمقانه‎ای انجام دهد که موجب نابودی جان و مال و خانواده‎ی وی می‎گردند.

در تاریخ ثبت شده است که یک اسطوره‎ی قدیمی در مورد خدای سفیدی که از پشت دریاها می‎آید تا ملت را نجات دهد، تمدن قدیمی ملت‎های آمریکای لاتین را از بین برده است. هنگامی که «کورتیز» اسپانیایی همراه با نیرویی مسلح (به آمریکای لاتین) آمد، ملت‎های آن منطقه بر این باور بودند که آن وعده‎ی اسطوره‎ای تحقق پیدا کرده است و این ملت‎هایی که این اسطوره آنان را گمراه کرده بود تنها زمانی به ماهیت «کورتیز» پی بردند که در جستجوی طلا بود که جنگجویان آنان را سر برید و افراد زنده‎ی آنان را به معادن فرستاد.

در آفریقا هم حاکم انگلیسی «جورج گرای» اسطوره‎ای که نزد قبیله‎ی «هوسا» یکی از قبایل «بانتو» که در قسمت‎های جنوب شرقی آفریقا سکونت داشتند جهت سرکوب کردن این قبیله و سیطره بر آن مورد استفاده قرار داد.

این اسطوره عبارت بود از مشورت کردن با نیاکان در همه‎ی کارها.

«جورج گرای» سه تن از مردان خود را در سال ۱۸۵٧ در جامه‎ی نیاکان آنان فرستاد تا پیشگویی عجیبی را به این قبیله که درگیر جنگ سختی با اشغالگران اروپا بود، اعلام کنند مبنی بر اینکه نیکی و صلح و آشتی، سرزمین آنان را فرا می‎گیرد و آنان اروپاییان و استعمارگران را از سرزمین خود بیرون میرانند ولی بعد از آن که خورشید از سمت مغرب طلوع کند این معجزه هم تحقق پیدا نمی‎کند مگر اینکه این قبیله چهارپایان خود را سر ببرند و مزارع خود را آتش بزنند. اعتراض رئیس قبیله و تعداد اندکی که با وی بودند نسبت به این مشورت سودی در بر نداشت و این نادانان چهارپایان و مزارعشان را نابود کردند تا از این به بعد لقمه‎ی گوارایی برای این حاکم نیرنگ‎باز باشند که توانست به آسانی کمر این قبیله را بشکند.

یکی از بزرگترین انگیزه‎هایی که امروزه با وجود پیشرفت‎های علمی انسان‌ها را در دام جادوگران و شعبده بازان و دروغ‎پردازان می‎اندازد، رنج‎هایی است که بشریت امروزه با آن مواجه است. سرگردانی، اضطراب، غم‎های نهفته در اعماق درون انسان‎ها و عقده‌های روانی از عواملی هستند که باعث می‎شوند انسان‎ها به جادوگران، شعبده‎بازان، مخدّرات و آرام بخش‎ها پناه برند تا به راحتی نفس و آرامش درون برسند، ولی با این کارها جز بدتر شدن اوضاع شان چیزی نصیب آنان نمی‌شود.

هر گاه انسان از خداوند و برنامه‎ی او و پناه بردن و روی کردن به او دورتر شود، سرگردانی و مصیبت‎های او بیشتر می‌شوند و شیاطین انس و جن بازار پررونقی برای نیرنگ‎های خود نزد انسان‎های ضایع شده و سرگردان می‎یابند.

[٧۴] التنبّوء بالغیب (۱٩) [٧۵] همان (۳۴) [٧۶] ابن تیمیه، درء تعارض العقل و النقل (۵/۶۲) [٧٧] محمد محمد جعفر، السحر:ص(٩۱)، با اندکی تصرف. [٧۸] به عنوان مثال به صفحات(۲۲۰،۲۲۱) نگاه کنید.