دنیای سحر و شعبده بازی

فهرست کتاب

کیفر جادوگر در میان غیرمسلمانان

کیفر جادوگر در میان غیرمسلمانان

بسیاری از کشورهای غربی برای رهایی از جادوگران نهایت تلاش را می‌کنند. در این راستا سخت‎ترین مجازات‌ها را- که کمترین آن اعدام است- بر آن‌ها تحمیل کرده و انواع شکنجه و تنبیه و رسواسازی و مصادره‎ی داراییها و تحمیل مجازاتهایی بر خود و فرزندانشان را در مورد آن‌ها اجرا کرده‌اند. در کشورهای فرانسه، آلمان و ایتالیا، همه، جادوگران را محکوم به سوزانده شدن کرده‎اند. در اسکاتلند مجازاتشان انداخته شدن در ظرف بزرگ آهنی پر از قیر جوشیده بود. انگلیس و برخی دیگر از کشورهای اروپایی نیز آن‌ها را در میان عموم اعدام می‌نمود، اما در آمریکا مجازات مرد یا زن جادوگر حلق آویز کردن بر نزدیک‌ترین درخت سر راه بود. و برخی کشورها برای اعدام جادوگران از دیرک مرگ استفاده می‎کردند. در کشورهای زیادی نیز روش «تشبیح» را برای مجازات آن‌ها به کار می‎گیرند، بدین ترتیب که جادوگر را بر سفره‎ی ضخیم بزرگی که به چهار قسمت جدا از هم تقسیم شده بود، می‎خواباندند و دستهایشان را به سوی بالا می‌کشیدند به طوری که دست راستش را به گوشه‎ی سمت راست بالای سفره و دست چپش را به گوشه‎ی چپ، پای راستش را به گوشه‎ی سمت راست پایین و پای چپش را به سمت چپ آن می‎بستند و در وسط این سفره چرخی مصنوعی نصب و به شکل مخصوصی به آن وصل شده بود، آن گونه که با چرخشِ آن سطحش به چهار جزء تقسیم می‎شد و هر جزء آن به سمتی خلاف دیگری حرکت می‎کرد و در نتیجه دست راست به طرف شمال غربی و دست چپ به سوی شمال شرقی و پای راست به طرف جنوب غربی و پای چپ به سمت جنوب شرقی کشیده می‎شد... و بدین وسیله رگ‌ها، عضله‎ها و مفاصل جادوگر متلاشی می‎شد و باعث ایجاد دردهای سخت و آزار دهنده‎ای می‎شد که شیاطین هم تحمّل آن را نداشتند و سرانجام پس از چند دقیقه نابود می‎شد، سپس جسدش را جمع می‎کردند و آتش می‌زدند و خاکسترش را در خیابان‌ها می‌ریختند‎. اما سخت‎ترین و زشت‎ترین شیوه‎ای که برای مجازات جادوگر در نظر گرفته شده آن بود که دادگاههای بازپرسی در اسپانیا اجرا می‎کردند، این دادگاه‌ها اتاق‌های ویژه‎ای مجهز به تمام ابزار و آلات شکنجه - تا آن جا که انسان گمان می‌کرد- آماده می‎کردند و نام «اتاق‌های شکنجه یا اعتراف» بر آن‌ها نهاده بودند. وقتی جادوگر دستگیر می‎شد و به کار جادوگری اعتراف می‎کرد، از اتاق آتش گرفته می‎شد، و او را به اتاق شکنجه می‎بردند که این شکنجه‎ها بر او اجرا می‎شد: او را - پس از بستن دستانش به پهلو- در یک فلکه‎ی بزرگ از پایهایش آویزان می‎کردند، چنان که سرش رو به پایین قرار بگیرد، سپس فلکه چند دور به تندی گردانده می‎شد، و پس از چند روز به حالت طبیعی در می‎آمد- یعنی حالتش عوض می‌شد و سرش رو به بالا و پاهایش رو به پایین می‌شد- آنگاه یکی، یکی ناخن‌های پایش را بیرون می‌کردند، و پس از آن چرخ را می‌گرداندند و به حالت وارونه در می‎آوردند و این بار نوبت به ناخنهای دستش می‎رسید. سپس چرخ دوباره می‎گشت و او را به حالت افقی در می‎آورد، و از بدنش جاهای پرگوشت و چربی مانند شانه‎ها یا ران‌ها و ساق‌هایش را می‎گرفتند و شکاف‌های کوتاه یا درازی آن چنان که به نظرشان می‎رسید، ایجاد می‎کردند، سپس نفت یا قیر جوشیده در آن می‎ریختند، و او را به حالت نخست که وارونه بود بر می‎گرداندند و با میخ‌های بزرگ و سرخ شده‎ای چشمانش را بیرون می‌کردند و سرانجام با سوزاندن او این شکنجه‎ی بسیار سخت به پایان می‎رسید.

با وجود این شکنجه‎ی دردناک، دادگاه‌های اسپانیا جادوگر را به مجازات محکوم نمی‎کردند، مگر این که با صراحت عمل جادو بر مبنای پیمان یا عقدی که با شیطان بسته‎اند، اعتراف کنند، و جادوگر بایستی این اعتراف را بنویسد و در اعترافنامه‎اش مشخص کند که چه وقت و کجا پیمان بسته است، و متن پیمان نامه و مدت اجرایی آن کدام است و شیطان در چه شکلی بر او نمایان می‎شده ‎است. و در سحرش چه موادی به کار می‎برد و این مواد را چه کسی برایش می‎آورد؟ برای چه کسی و به نفع و ضرر چه کسی جادو می‎کرد؟

و سؤالهایی دیگر از این قبیل که در نیت باطنی جادوگر هیچ تردیدی باقی نمی‎گذاشت.

با وجود مجازات‌های سنگین و شکنجه‎های گوناگونی که حکومت‎های خارجی برای جادوگران در نظر گرفته‎اند، باز هم برای فلج کردن فعالیت‌ها و خطرهایشان و ترساندن آن‌ها و ریشه‎کنی تخم بدی در ذاتشان کافی نبوده، آن‌ها معتقد بودند با فروختن روحشان به شیطان دیگر روحی باقی نمانده تا حکومت با به دار آویختن یا سوزاندن یا شیوه‎های دیگر آن‌ها را مورد آزار و شکنجه قرار دهد.

اما گروهی از جادوگران تحصیلکرده یا روشنفکر مانند صاحبان کار یا ثروتمندان یا اساتید بودند که از ترس کیفر سخت و قطعی، اعمال سحرآمیزشان را به بهانه‎های پوچ و واهی می‎پوشاندند؛ زیرا ادعا می‎کردند به خاطر کارهای نیک و سود رسانی مانند درمان بیماران یا آشتی خانواده‎ها و همسران یا یافتن رمز گنجی و دانشهای پنهان که به تمدن سود می‎رساند و مردم از آن‌ها بهره می‎گیرند، سحرشان موجّه و جایز است. بنابراین آن‌ها این کارشان را سحر سفید (whitemagic) می‎نامیدند تا از سحر سیاه (blackmagic) که در برگیرنده‌ی ضرر و زیان بود تشخیص داده شود. اما تمام این ادعاها و نیرنگها باعث نشد که حکومت‎ها به آن توجه ویژه ای نمایند یا قانون به آن اعتراف کند و هر کسی را که در کار سحر اعم از سفید و سیاه یا سرخ دست داشت محکوم به اعدام کردند، چون که سحر در هر حالت آن از دایره‎ی سحر بودنش خارج نمی‌گردد، از طرف دیگر چون اساس موفقیت در آن متکی بر نیروهای غیر طبیعی است و جادوگری که به آن دست می‎یازد به خود نیرویی برای غلبه بر قانون‌های طبیعی و آرایش آن می‎دهد و ادعای چیرگی بر عقل‌ها و دل‌ها و جان‌های انسان را دارد. [۲۴٩]

«از جمله مجازات‌هایی که بر جادوگران زن اجرا می‎شد این بود که او که محکوم به مجازات شده بود به اتاق شکنجه‎ برده می‎شد و در آن جا مأموران شکنجه تمام موهای بدنش را یکی، یکی با موچین‎های کوچک سرخ شده‎ای می‎کَندند، کاری که هیچ فردی تحمل آن را ندارد و هر زن جادوگری که استوار و شکیبا باشد همین که تنها چند تار مو از بدنش کنده می‎شد فریاد می‌زد و از شدت درد می‎نالید و در نتیجه به هر آن چه انجام داده و یا نداده، اعتراف می‎کرد و تهمت‌ها را می‎پذیرفت تا از فرایند کندن مو بگذرد و هر‌چه زودتر سوزانده شود... اما برای بیشتر شکنجه دادنش، مأموران قانون، شکنجه‎ی او را نقطه به نقطه و جزء به جزء اجرا می‎کردند... و او را تنها پس از کَندن آخرین موی بدنش رها می‎کردند و او در طی این فرایند شکنجه از دردهای بسیار تحمل ناپذیر و جانکاه چنان رنج می‎برد که به کُما فرو می‎رفت و سپس برای سوزاندن برده می‎شد». [۲۵۰]

[۲۴٩] محمد محمد جعفر، السحر: (۳۰-۲۸) [۲۵۰] السحر: ص(۳۰)