۱- حکم اسلام در پناه بردن به جادوگر جهت گشودن و از بین بردن جادو
اسلام به پیروان خود اجازه نمیدهد که جهت گشودن جادو از شخص جادو شده به جادوگر پناه ببرند. کسی که این کار را میکند مانند کسی است که میگوید: مرا با همان دارویی که درد است درمان کن! و یا چون شخصی است که از آتش به ریگ سوزان پناه برده است.
شیخ حافظ حکمی/میگوید: «گشودن سحر از فرد جادو شده با جادوی دیگری مانند آن حرام است، زیرا این کار یاری دادن جادوگر و تایید کردن کار او و نزدیکی به شیطان از راههای گوناگون برای باطل کردن جادو است. به همین دلیل حسن میگوید: «جادو را جز جادوگر نمیگشاید.... به همین خاطر بسیاری از جادوگران جنایتکار آنگاه که ببینند قدرتی مانع کار آنها نمیشود دوستان و دشمنان خود را جادو میکنند، تا آنان را مجبور سازند که برای گشودن آن نزد خودشان بیایند و به این وسیله به ناحق اموال مردم را میگیرند و بر ثروت و دین آنان چیره شوند». [۲۰۱]
اما برخی از علما این کار را جایز دانستهاند. در صحیح بخاری از قتاده روایت شده که او گفت: به سعید بن مسیب گفتم: «شخصی جادو شده یا او را نسبت به مقاربت با همسرش ناتوان کردهاند، آیا میتوان جادو را باطل نمود و آن را گشود؟ گفت: اشکالی ندارد، این کار را برای اصلاح انجام میدهند، و هرچه که منفعتی در آن باشد از آن نهی نشده است». [۲۰۲]از احمد نیز روایت شده که چنین عملی را جایز دانسته است، اما ابن مسعود و حسن آن را نهی کردهاند که سخن درست همان نظر دوم است. شیخ محمد بن ابراهیم :میگوید: «برخی از حنابله معتقدند که هنگام ضرورت گشودن جادو با جادو درست است، و برخی آن را جایز نمیدانند که دیدگاه درست همین نظریهی دوم است.
در واقع به هنگام انجام این کار شخص گشاینده و شخص رها شده از جادو، هردو از طریق قربانی کردن و سجده بردن و مانند آن شیطان را خشنود میکنند و با این کار به شیطان یاری میرسانند و او نزد یاران خود که سحر را انجام دادهاند میرود، و به این طریق اثر جادو از بین میرود.
اصحاب ما در این موضوع دو دیدگاه دارند، گروهی آن را حرام میدانند و گروهی تنها هنگام ضرورت آن را جایز میشمارند، اما این نظریهی دوم نیازمند دلیل است و جز سخن ابن مسیب دلیلی وجود ندارد.
در حالی که ما برای اثبات ادعای خود حدیث جابر [۲۰۳]و سخن ابن مسعود و نیز سخن حسن را داریم که گفت: فقط جادوگر میتواند جادو را بگشاید و این کار را به وسیله جادوی دیگری انجام میدهد و جادو حرام و کفر است. آیا برای گرفتن جان آدمهای بیمار و جادو شده باید به کفر متوسل شد؟ در حالی که شخص جادو شده در غالب اوقات یا میمیرد و یا دیوانه میشود. به همین خاطر پیامبر صبه کلی از آن منع کرده و کار شیطان را از کار شخص جادو شده جدا نکرده [و در واقع کار جادوگر و جادو شده را در این زمینه یکسان دانسته است]. [۲۰۴]
سخن معتقدان و طرفداران این کار را میتوان بر شیوههای مشروع و جایز آن حمل نمود. شیخ سلیمان بن عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب میگوید: «ابن قیم میگوید: «نشره» گشودن جادو از فرد جادو شده است و آن دو نوع است: گشودن جادو با جادو که کار شیطان است و سخن حسن نیز بر همین نوع حمل میشود که در آن گشاینده و از جادو رها شده با شیوههای مورد پسند شیطان به او نزدیک میشوند و او نیز اثر جادو را از فرد جادو شده برداشته و آن را باطل میکند.
نوع دوم گشودن جادو با استفاده از دعاها و اوراد و داروهای مباح است، که این نوع جایز میباشد.
شیخ در شرح این سخن میگوید: سخن ابن مسیب را بر این نوع یا بر نوعی که مشخص نیست که جادو است یا خیر، میتوان حمل نمود. آنچه که از امام احمد در مورد جایز بودن این عمل روایت شده نیز از همین قبیل است، و کسی که گمان میکند او نشره به واسطه جادو را جایز دانسته در اشتباه است و سخن او بر چنین حالتی دلالت ندارد، بلکه آنگاه که از او در مورد شخصی سؤال شد که جادو را میگشاید، در جواب گفت: برخی از مردم آن را جایز دانستهاند.
گفتند: او در دیگچهای آب میریزد و در آن پنهان میشود، در پاسخ گفت: نمیدانم و خود را از توضیح خلاص نمود.
گفتند: آیا به چنین کارهایی را جایز میدانی؟ گفت: نمیدانم چگونه است. و این جواب تصریح میکند که او از گشودن جادو به روشهای مکروه نهی کرده است.
چگونه امام احمد چنین اعمالی را جایز میداند در حالی که حدیثی روایت کرده که از آن به عمل شیطان یاد میکند. اما چون کلمه «نشره» واژه مشترکی است میان گشودن جایز و گشودنی که کار شیطان است، و مردم نیز دیده بودند که ایشان گاهی «نشره» را جایز دانسته است، چنان گمان کردهاند که او آن بخشی را که کار شیطان است جایز شمرده است در حالی این عمل با شخصیت والای او سنخیتی ندارد. [۲۰۵]
[۲۰۱] معارج القبول: (۱/۵۳۰) [۲۰۲] صحیح بخاری، کتاب طب، باب هل یستخرج السحر، فتح الباری: (۱۰/۲۳۲) [۲۰۳] حدیث جابر که در آن از پیامبر در مورد «نشره» سوال شد و ایشان فرمودند: آن کار شیطان است. احمد و دیگران با سند صحیح روایت کردهاند. [۲۰۴] فتاوی و رسائل الشیخ محمد ابراهیم: (۱/۱۶۵) [۲۰۵] تیسیر العزیز الحمید: ص(۳۶٧)