دنیای سحر و شعبده بازی

فهرست کتاب

کسانی که یادگیری سحر و جاود را واجب یا مستحب و مشروع می‎دانند:

کسانی که یادگیری سحر و جاود را واجب یا مستحب و مشروع می‎دانند:

به ندرت برخی از علما را می‎توان یافت که یاد گرفتن سحر و جادو را واجب و یا مستحب و یا مشروع دانسته‎اند، از جمله این گروه رازی است که آموختن سحر را واجب پنداشته است. حافظ ابن کثیر سخنان رازی را در تفسیر خود آورده است، او می‎گوید: «آگاه شدن به سحر ناپسند و ممنوع نیست، پژوهشگران بر این مطلب اتفاق نظر دارند، زیرا علم و دانش دارای مقام و مرتبه است، و نیز به دلیل عام بودن آیه: ﴿قُلۡ هَلۡ يَسۡتَوِي ٱلَّذِينَ يَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَۗ[الزمر: ٩].

«بگو آیا کسانی که می‌دانند با کسانی که نمی‌دانند برابر و یکسانند؟»

دلیل دیگر آن است که اگر مردم نسبت به سحر و جادو آگاهی نداشته باشند، فرق میان سحر و معجزه را درک نمی‎کنند در حالی که علم به اینکه معجزه، معجزه است واجب است و هر چیزی که امر واجبی بر آن متوقف باشد نیز واجب می‎گردد، و این مقتضی آن است که یادگیری علم سحر واجب باشد، پس چگونه امر واجبی حرام و قبیح شمرده می‎شود؟» [۲۳۳]

برخی از علما ادعا کرده‎اند که یاد گرفتن سحر برای مقابله با جادوگر حربی فرض و جهت ایجاد محبت میان زن و شوهر و یا جدایی میان دو نفر که بر امر شری اتفاق نظر کرده‎اند مستحب است. ابن عابدین می‎گوید: در «ذخیره الناظر» چنین آمده است که: یادگیری سحر برای مقابله با جادوگر حربی واجب و برای جدایی میان زن و شوهر حرام و جهت ایجاد محبت میان آنان جایز است». [۲۳۴]

قرافی می‎گوید: «برخی از علما معتقدند که اگر یاد گرفتن سحر برای شناسایی آن از معجزه باشد، کاری پسندیده است، ما نیز [با قیاس بر این مسأله] می‎گوییم: انجام دادن سحر به وسیله امری مباح برای جدا کردن کسانی که برای زنا گرد هم آمده‎اند یا می‎خواهند از طریق ایجاد کینه و دشمنی با سپاهیان کفر کاری بکنند که آنان پادشاه مسلمان را بکشند، پسندیده است. از همین قبیل است سحری که برای ایجاد محبت میان زن و شوهر یا میان پادشاه و سپاه اسلام صورت گیرد».

ابن حجر می‎گوید: برخی از عالمان یاد گرفتن سحر را به دو منظور اجازه داده‎اند: برای شناسایی و تشخیص کفر از غیر و یا برای باطل نمودن سحر و دور کردن آن از شخص جادو شده». [۲۳۵]

ابن جریر و آلوسی می‌گویند: استدلال برخی از علما بر جایز بودن یادگیری سحر آن است که هاروت و ماروت که فرشته بودند به اذن خدا سحر را آموزش می‎دادند. [۲۳۶]

دلایل طرفداران این نظریه را می‎توان چنین خلاصه کرد:

۱- یادگیری سحر وجادو ناپسند نیست.

۲- یادگیری سحر ممنوع نیست.

۳- یادگیری سحر پسندیده و نیکو است.

۴- برای شناختن معجزه از سحر و نیز جدا کردن اهل شر و فساد از همدیگر و دفع فتنه جادوگر حربی و ایجاد عشق و محبت میان زن و شوهر به سحر نیاز است.

۵- استدلال به اینکه فرشتگان اجازه‌ی آموزش سحر را داشته‎اند.

این دلایل طرفداران را به شیوه‌های زیر می‎توان رد نمود:

۱- آنان می‎گویند یاد گرفتن سحر و جادو قبیح نیست، اگر منظور آنان از کلمه «قبیح»، قبیح عقلی است، معتزله در این خصوص با آنان مخالفند و جادو را قبیح می‎دانند، و اگر ادعا می‎کنند که سحر قبیح شرعی نیست آیه ذکر شده آن را رد می‎کند، زیرا آن آیه کسانی را که به یاد گرفتن سحر مبادرت ورزند نکوهش نموده و بیانگر این است که یاد گرفتن سحر کفر است.

۲- آنانی که ادعا می‎کنند یاد گرفتن سحر ممنوع نیست و محققان بر این امر اتفاق نظر دارند، چنین ادعایی نادرست است، زیرا آیات و احادیث بیانگر نکوهش یادگیرنده آن هستند و علمای بزرگ ما نیز به حرام بودن یاد گرفتن سحر تصریح نموده و بسیاری از آن‌ها یاد گیرنده‌ی سحر را کافر دانسته و حکم به قتل او داده‎اند، همچنین آنان نگفته‎اند که محققانی که بر این موضوع اتفاق نظر دارند چه کسانی هستند!

۳- استدلال به آیه ﴿قُلۡ هَلۡ يَسۡتَوِي ٱلَّذِينَ يَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَۗ.

درست نیست. زیرا این آیه علم به شریعت یا علمی که شریعت آن را مباح دانسته را می‎ستاید نه مطلق علم را.

۴- آنان گمان کرده‎اند که شناخت معجزه منوط به شناخت سحر و جادو است در حالی که این پندار آنان نادرست است، زیرا بزرگترین معجزه پیامبر صقرآن کریم است و بدیهی است که علم به معجزه بودن قرآن منوط به یاد گرفتن سحر نیست و اصحاب و تابعین و ائمه ما بدون یاد گرفتن سحر از اعجاز قرآن آگاه بوده‎اند. [۲۳٧]

۵- واضح است که بسیاری از مفاسد ناشی از سحر و جادوست و در نتیجه حرام بودن سحر از باب «سد ذرایع» به شمار می‎‎آید وامری ضروری و واجب است.

در حدیث آمده است: «من حام حول الحمی یوشك أن یرتع فیه»«آنکه به گرد محل ممنوع و قُرُق شده می‎گردد بعید نیست که در آن بچرد».

امروزه، با وجود پیشرفت علمی می‎بینیم که جادو چگونه عقاید مردم را متزلزل می‎کند و برای بسیاری مایه شک و تردید می‌گردد.

امام نووی/می‎گوید: «یاد گرفتن سحر و جادو بنا به قول صحیح حرام است».

و جمهور علما به آن تصریح کرده‎اند، همانگونه که یادگیری فلسفه و شعبده بازی و ستاره‎شناسی (طالع بینی) و دانش‎های مربوط به طبیعت اشیا و هرآنچه که موجب شوراندن و [خراب کردن ذهن مردم] شود حرام است». [۲۳۸]

۶- یادگیری سحری که خداوند صاحب آن را کافر دانسته جز با همراهی و دوستی با شیطان و دخالت مستقیم او ممکن نیست، همانطور که نی‌زدن و عودزدن را نمی‌توان جز از استاد متخصص آن یاد گرفت. [۲۳٩]

٧- این نوع یادگیری جز با کفر و شرک به انجام نمی‌رسد. مثلاً کسی که می‎خواهد پادشاهی را جادو کند باید در مقابل برج اسد بایستد و در نهایت خضوع و خشوع بگوید: سرور من، بزرگ من، فقط تو هستی که پادشاهان و جبّاران و شیران در مقابل تو تسلیم می‎شوند، از تو می‌خواهم قلب فلان جبّار را مطیع من بگردان». [۲۴۰]

بسیاری از دانشمندان و از جمله ابن عربی این مسأله را فهمیده‎اند، او می‎گوید: «حقیقت سحر عبارت است از سخنان بافته شده‎ای که با آن غیرخدا را تعظیم کرده و قضا و قدر و وجود کائنات را به او نسبت می‎دهند». [۲۴۱]

قرطبی می‎گوید: «برخی از علما گفته‎اند: به نظر اهل فن سحر جز با کفر و استکبار و یا تعظیم شیطان به انجام نمی‎رسد، اگر چنین باشد سحر بیانگر کفر است». [۲۴۲]

شیخ حافظ حکمی می‎گوید: «مشخص شد که سحر جز با کفر ورزیدن به خدا اثر نمی‌گذارد، و این مطلب از سبب نزول آیه فهمیده می‌شود». [۲۴۳]

شیخ سلیمان شارح «کتاب التوحید» می‎گوید: «چون سحر از انواع شرک است و بدون آن به انجام نمی‌رسد، مصنف در «کتاب التوحید» از آن سخن به میان آورده تا مانند سایر اقسام شرک نسبت به آن هشدار دهد». [۲۴۴]

ابن عابدین می‎گوید: «شاید آنچه که مؤلف از اصحاب نقل نموده است (در مورد تکفیر ساحر) مبتنی بر این باشد که انجام سحر و جادو جز با کفر ممکن نیست، همانگونه که خداوند متعال می‎فرماید:

﴿وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَآ إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَكۡفُرۡۖ[البقرة: ۱۰۲].

در مباحث گذشته از ارتباط شیطان با جادو و جادوگران سخن گفتیم و بیان نمودیم که کار جادوگر جز با توسل به کفر و شرک تأثیری ندارد.

۸- کسی نمی‎تواند آنچه را که خداوند تحریم و منع نموده و یادگیرنده‌ی آن را کافر دانسته است و تصریح نموده که او نمی‎تواند به کسی سود و یا زیانی برساند، مباح بشمارد.

٩- اینکه سحر سودمند است و جادوگر به وسیله‌ی آن دفع شر می‎کند با کلام خداونددر قرآن منافات دارد. خداوند می‎فرماید:

﴿وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡۚ[البقرة: ۱۰۲] [۲۴۵].

«آنان چیزهایی را یاد می‎گرفتند که برایشان زیان داشت و به ایشان سودی نمی‎رساند».

جادوگر با یاری شیطان به آموزش می‌پردازد، پس چگونه شیطان از اولیای خدا دفع شر می‌کند؟! و چگونه گرد آمدگان بر شرّ و بدی را می‎آزارد، در حالی که او خود دوست آنهاست! آنان که به گمان خویش سحر و جادو را برای دفع شر و انجام کار نیک می‌آموزند از حقیقت سحر هیچ اطلاعی ندارند.

۱۰- این طایفه برای اثبات ادعای خود چنین استدلال می‎کنند که فرشتگان سحر را آموزش داده‎اند، اما این استدلال ضعیف است و ابن جریر ضعف آن را بیان نموده و آن را رد کرده است. او می‌گوید: «اگر این موضوع بر آدم ساده لوح و کودنی مشتبه شود و بگوید: چگونه ممکن است که فرشتگان خدا شیوه‌ی جدا کردن زن و شوهر را به مردم یاد دهند؟ و چگونه جایز است که نازل کردن چنین امری بر فرشتگان به خدا نسبت داده شود؟ در پاسخ می‌گوییم: خداوند متعال در ابتدا تمام آنچه را که مردم را به آن امر و یا از آن نهی نموده به آنان شناسانده است و پس از آنکه مردم به آن علم پیدا کرده‎اند به آنان امر و نهی کرده است و اگر غیر از این بود امر و نهی فایده ای نداشت.

جادو از آن کارهایی است که خداوند انسان را از آن نهی کرده است، و شگفت نیست اگر خداوند آن را در ابتدا به آن دو فرشته که در قرآن از آن‌ها نام برده است، یاد داده باشد و از طریق آن‌ها انسان را آزمایش کرده باشد. همانگونه که قرآن به این مطلب اشاره کرده و می‎گوید: آن دو فرشته به کسانی که سحر را از آن‌ها یاد می‎گرفتند می‎گفتند: ﴿إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَكۡفُرۡۖ«ما وسیله آزمایش هستیم کافر نشو»، تا در نتیجه این آزمایش بندگان خود که آنان را از جدا کردن میان زن و شوهر و انجام سحر نهی نموده بود از همدیگر باز شناسد، هم مؤمنی را که از آن دو سحر نیاموخته برگزیند، و هم کافری را که سحر و کفر را از آنان یاد گرفته خوار و زبون نماید، و هم آن دو فرشته در آموزش جادو به کسانی که از آنان یاد گرفته‎اند مطیع امر خدا بوده باشند، و هم سحر کسانی که با وجود نهی کردن آن دو، جادو را از آنان آموختند ضرری به حال فرشتگان نداشته باشد». [۲۴۶]

[۲۳۳] قصة السحر: ص(۵۰) [۲۳۴] الفروق: (۴/۱۵٧) [۲۳۵] فتح الباری: (۱۰/۲۳۴) [۲۳۶] تفسیر ابن جریر: (۱/۴۵۵) و روح المعانی: (۱/۳۴۳) [۲۳٧] نگا: تفسیر ابن کثیر: (۱/۲۵۳) [۲۳۸] المجموع: (۱/٧) [۲۳٩] فتح الباری: (۱۰/۲۳۴) [۲۴۰] الفروق، قرافی: (۴/۱۵۳) [۲۴۱] احکام القرآن، ابن عربی: (۱/۳۱) [۲۴۲] تفسیر القرطبی: (۲/۴۸) [۲۴۳] معارج القبول: (۱/۵۱۲) [۲۴۴] تیسیر العزیز الحمید: ص(۳۳۳) [۲۴۵] حاشیه ابن عابدین: (۴/۲۴۴) [۲۴۶] تفسیر ابن جریر: (۱/۴۵۵)