۳- شیوههای جایز از بین بردن سحر و جادو
۱- دعاها و تعویذها
دعاها از بزرگترین و مهمترین اسباب از بین بردن سحر وجادو هستند. ابن حزم میگوید: «ما کسی را که بر دُمل حادّ و بزرگی در همان ابتدای پیدایش، دعا و تعویذ میخواند آزمودیم و مشاهده کردیم که آن دُمل بتدریج فروکش میکند و در روز سوم کاملاً میخشکد و سپس مانند پوست زخمی کنده میشود. ما از این نمونهها بسیار آزمودهایم. نمونه دیگر زنی بود که بر یکی از دو دُمل سر برآورده بر روی بدن شخصی دعا و تعویذ خواند و دیگری را رها کرد، اولی خشکید امّا دومی به تدریج رشد کرد و آن شخص را به شدت اذیت و آزار نمود. همچنین مشاهده کردهایم که کسی بر ورم مشهور «خنازیر» دعا میخواند و در نتیجه آن قسمتهای باز «خنازیر» پیوند خورده و قسمتهای بسته فروکش کرده و بیماری درمان شده است». [۲۰٧]
از دیدگاه قرافی «رُقیه»ها الفاظ خاصی هستند که دردها و بیماریهای کشنده بوسیلهی آن بهبود مییابند، و به لفظی که به انسان ضرری برساند «رُقیه» گفته نمیشود، بلکه آن سحر و جادو است. برخی از این الفاظ جایز و مشروع هستند مانند خواندن فاتحه و معوّذتین و برخی دیگر نامشروع مانند دعاهای دوران جاهلی و یا دعای هندیها و مانند آن، و حتی گاهی این الفاظ کفرآمیزند و به همین دلیل امام مالک و دیگران از خواندن دعاهای غیرعربی مردم را نهی کردهاند، زیرا احتمال دارد کلمهی حرامی در آن باشد». [۲۰۸]
ابن تیمیه/میگوید: «علمای اسلام مردم را از خواندن دعاهای نامفهوم نهی کردهاند، زیرا احتمال وجود کلمات شرکآلود در آن وجود دارد، اگرچه خوانندهی دعا نداند که آن شرک است. در صحیح مسلم از عوف بن مالک أشجعی نقل شده است که گفت: «ما در دوران جاهلیت از این دعاها و تعویذها میخواندیم، [پس از اسلام] از رسول خدا صپرسیدم: نظر شما در مورد آن چیست؟ فرمودند: دعاهای خود را بر من عرضه دارید، اگر در آن شرک نباشد اشکالی ندارد».
همچنین در صحیح مسلم از جابر روایت شده که گفت: «پیامبر خدا صمردم را از خواندن دعا و تعویذ نهی کرد، تا آنکه آل عمرو بن حزم نزد رسول خدا صآمدند و گفتند: ای رسول خدا! ما دعاها و تعویذهایی داشتیم که هنگام نیش زدن عقرب از آن بهره میگرفتیم و شما ما را از دعاها و تعویذ نهی میکنید. جابر میگوید: آنها دعاهای خود را بر پیامبر عرضه داشتند و پیامبر فرمودند: اشکالی در آن نمیبینم، هرکه میتواند به برادر خود یاری برساند، آن کار را بکند». [۲۰٩]
از گفتار علما چنین معلوم میشود که اگر دعاها و تعویذها دارای سه شرط زیر باشند مشروع و جایز هستند:
۱- در آن کلمات شرکآلود و گناه مانند خواندن غیر خدا و سوگند دادن خدا به غیرخدا وجود نداشته باشد.
۲- به زبان عربی و یا اینکه مفهوم باشد.
۳- نباید چنان پنداشت که این دعاها ذاتاً مؤثرند.
شارح طحاویه میگوید: «علمای اسلام بر این مطلب اتفاق نظر دارند که هر دعا و عزیمت و سوگندی که حاوی کلمات شرکآمیز باشد، بر زبان راندن آن جایز نیست، اگرچه جنها و یا غیر آنان از آن فرد اطاعت کنند». همچنین بر زبان راندن کلمات کفرآمیز و نامفهوم جایز نیست، زیرا ممکن است این کلمات نامفهوم حاوی شرک باشند و فرد از آن بیخبر باشد و به همین علت پیامبر خدا صفرمودند: «دعا و تعویذ تا زمانی که شرک نباشد اشکال ندارد». [۲۱۰]
سودمندترین انواع دعا و تعویذ قرآن کریم است. شیخ بدرالدین بن عبدالله شبلی در این مورد میگوید: «معالجه و درمان با کتاب خداوند بلند مرتبه ما را به طور کامل از همه چیز بینیاز میسازد، زیرا قرآن نور و شفای [بیماریهای موجود] در سینههاست، بدیها را کاملاً از بین میبرد و برای مؤمنان و مردگان رحمت است. خداوند ما را بر درک معانی آن توفیق دهد و به رعایت حدود اوامر و نواهیاش ملزم گرداند، هر انسان فهمیده و بادرایتی که در آیههای قرآن تدبّر کند، در مییابد که آن آیهها شفای هر دردی است جز مرگ که سرانجام هر موجود زنده ای است- خداوند بلند مرتبه میگوید: ﴿مَّا فَرَّطۡنَا فِي ٱلۡكِتَٰبِ مِن شَيۡءٖۚ﴾[الأنعام: ۳۸].
«در کتاب هیچ چیز را فروگذار نکردهایم»و جز افراد سست عقیده کسی خواص آیهها و اذکار قرآنی را انکار نمیکند، اما جز دانایان کسی از این حقیقت باخبر نیست، زیرا آیات قرآن همه پند و یادآوری است و تنها گوشهای شنوا از آن عبرت میگیرند و فقط خداوند ما را به حقیقت رهنمون میشود». [۲۱۱]
دوست دارم اینجا مطلبی را یادآوری کنم و آن اینکه خواندن دعا و تعویذ مخصوص گروه خاصی از انسانها نیست، انسان مسلمان میتواند بر خویش دعا و تعویذ بخواند همانگونه که بر دیگران میخواند و دیگران نیز میتوانند بر او دعا و تعویذ بخوانند، زن و شوهر نیز هرکدام میتواند بر دیگری دعا و تعویذ بخوانند، اما بیگمان پرهیزکاری انسان در اثر بخشی آن مؤثر است و هرچه انسان پرهیزکارتر و باتقواتر باشد اثر آن دعا هم بیشتر است، زیرا خداوند میفرماید:
﴿إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡمُتَّقِينَ٢٧﴾[المائدة: ۲٧].
«خداوند تنها از پرهیزکاران میپذیرد».
اینکه برخی ادعا میکنند دارای خصوصیاتی هستند که دعا و تعویذ آنها اثربخش میباشد، زیرا آنان از شیخ و یا صاحب طریقتی پیمان گرفتهاند، ادعایی نادرست و بیاساس و گمراهی است. زیرا تعویذ جز دعا و پناه بردن به خداوند نیست و هرکه خدا را بخواند، او را اجابت میکند. ﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ﴾[غافر: ۶۰].
«پروردگار شما میگوید مرا به فریاد بخوانید تا بپذیرم».
خواندن قرآن و دعاهای مأثور در درمان و معالجه جادو سودمند است به شرطی که خواننده آن پرهیزکار بوده و به اثربخشی آن یقین داشته باشد.
[۲۰٧] الفصل فی الملل و النحل: (۲/۴) [۲۰۸] الفروق: (۴/۱۴٧) [۲۰٩] ایضاح الدلالة، نگا: مجموعه الرسائل المنیریة: (۲/۱۰۳) [۲۱۰] شرح الطحاویه»: ص(۵٧۰)، حدیث را مسلم به روایت عوف بن مالک اشجعی نقل کرده است. [۲۱۱] غرائب و عجائب جن: ص(۱۳۱)
۲- خارج ساختن جادو و باطلکردن آن
یکی از شیوههای درمان سحر خارج کردن و باطل نمودن آن است. ابن قیّم رحمه الله تعالی میگوید: «دو شیوه در مورد درمان سحر از پیامبر خدا صروایت شده است، یکی از آن دو که سودمندتر هم میباشد خارج ساختن و باطل نمودن جادوست. در حدیث صحیح آمده است که پیامبر خدا صدر این مورد از خدای خویش درخواست کرد، و او به محل پنهان ساختن جادو راهنمایی شد و پیامبر صآن را بیرون کرد. جادو به وسیلهی شانه و چند تار مو و پوست جوانه خرمایی صورت گرفته بود و چون پیامبر صآنها را بیرون کرد عوارض جادو نیز از میان رفت چنانکه گویا از بندی رسته است.
این سودمندترین شیوه درمان شخص جادو شده است و به منزله خارج کردن ماده پلید و دور ساختن آن از بدن به وسیلهی استفراغ میباشد». [۲۱۲]
[۲۱۲] اعلام الموقعین: (۳/۱۰۴)
۳- استفاده از داروهای مباح
از وقوع جادو میتوان پیشگیری کرد، همانگونه که با خوردن برخی داروها و یا ایجاد جراحاتی که پزشکان و دانشمندان از آن باخبرند میتوان آن را درمان نمود. یکی از این شیوهها آن است که فرد هر روز صبح هفت عدد خرمای فشرده را بخورد. در صحیح بخاری از عامر بن سعد روایت شده که او از پدرش روایت کرده که پیامبر خدا صفرمودند: «مَنْ اصْطَبَحَ [۲۱۳] كُلَّ يَوْمٍ تَمَرَاتٍ عَجْوَةً لَمْ يَضُرَّهُ سُمٌّ وَلَا سِحْرٌ ذَلِكَ الْيَوْمَ إِلَى». آنکه هر روز صبح چند عدد خرمای فشرده را بخورد، آن روز هیچ سم و جادویی تا شب متوجه او نمیگردد.
در روایت دیگری این گونه آمده است: «مَنْ تَصَبَّحَ سَبْعَ تَمَرَاتٍ مِنْ عَجْوَةٍ لَمْ يَضُرَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ سُمٌّ وَلاَ سِحْرٌ» [۲۱۴][در این حدیث به جای «تَمَرَاتٍ» «سَبْعَ تَمَرَاتٍ»ذکر شده و عدد خرما را هم بیان کرده است (هفت عدد)].
برخی از روایتها حاکی از آن است که خرما باید محصول مدینه یا «عالیه المدینه» باشد.
ابن حجر در فتح الباری میگوید: «عبدالرزاق از طریق شعبی چنین روایت کرده است: «نشره» عربی که به انسان ضرر نرساند اشکالی ندارد و آن به این صورت است که شخص به میان خار بوتهها میرود و از چپ و راست خود گیاهان و برگ درختان را برمیگیرد و آن را خُرد کرده و میکوبد سپس بر آن دعا میخواند و با آن خود را غسل میدهد.
ابن بطال به نقل از کتابهای وهب بن منبه چنین آورده است: شخص جادو شده هفت برگ از سدر سبز برمیگیرد و آن را میان دو سنگ خُرد میکند، سپس آن را در آب ریخته و آیةالکرسی و اواخر قرآن سورههای توحید و معوّذتین را بر آن میخواند و سه جرعه از آن میآشامد و پس از آن خود را با آن آب میشوید، این سبب میشود که تمام عوارض جادو از بین برود و به خصوص برای کسی که از مقاربت با همسرش بازداشته شده (و جادو شده) بسیار مفید است. [۲۱۵]
ابن حجر در ادامه میگوید: «در کتاب «الطب النبوی» جعفر مستغفری چگونگی نشره (گشودن جادو) را خواندم. او میگوید: در نوشتههای نصوح بن واصل دیدم که حماد بن شاکر به او چنین آموزش داده است: اگر شخصی از مقاربت با همسرش ناتوان شد در حالی که میتوانست کارهای دیگرش را انجام دهد، کومهای از شاخه درختان فراهم آورد و تبری دو لبه در داخل آن قرار دهد، سپس کومه را آتش بزند تا جایی که تبر داغ شود، سپس تبر را از آتش بیرون بیاورد و بر آن ادرار کند، به اذن خدا شفا مییابد».
او در مورد گشودن جادو میگوید: «برای گشودن جادو در موسم بهار گل غارها و باغها را جمعآوری کند و در ظرف تمیزی بریزد، سپس آب گوارایی به آن اضافه نماید و آن را به آرامی بجوشاند و پس از سرد شدن آن را بر خود بریزد، به اذن خدا درمان شود». [۲۱۶]
[۲۱۳] اصطبح به معنی نوشیدن صبحگاهی است که بعداً در خوردن هم به کار رفته است. [۲۱۴] صحیح بخاری، کتاب الطب، باب المداواة بالعجوة للسحر، فتح الباری: (۱۰/۲۳۸) [۲۱۵] فتح الباری: (۱۰/۲۳۳) [۲۱۶] فتح الباری: (۱۰/۲۳۴)
۴- درمان با حجامت و ایجاد زخم
یکی از این شیوهها که ابن قیم در «زاد المعاد» از آن سخن گفته است، درمان جادو به وسیلهی حجامت است، او در این مورد میگوید:
«نوع دوم خالی کردن و خارج ساختن ماده پلید از محلی است که جادو در آن اثر کرده است. زیرا سحر در تغییر سرشت و جنباندن اخلاط و برهم زدن مزاج مؤثر است؛ اگر اثرا جادو در عضوی ظاهر شد و خارج ساختن ماده پلید از آن عضو امکان داشت، این کار بسیار سودمند است. ابوعبید در کتاب «غریب الحدیث» از عبدالرحمن بن ابی لیلی روایت میکند که هنگامی که پیامبر خدا صجادو شده بود به وسیلهی شاخی بر سرِ خود حجامت نمود.
این کار ممکن است برای فردی که علم و دانشش کم باشد شگفت آسا بود و آن را مورد اشکال قرار دهد و بگوید: حجامت چه ارتباطی با جادو دارد؟ این درد با آن درمان چه ارتباطی دارد؟ اگر او میدانست که بقراط و ابن سینا و دیگران به این امر تصریح کردهاند آن را میپذیرفت و تسلیم میشد و میگفت: کسی به آن تصریح نموده که در علم و دانش او شک و تردید نداریم.
پس بدان که ماده جادویی که پیامبرخدا صبه آن مبتلا شد به یکی از نیروهای موجود در سرِ او رسید به گونهای که چنان میپنداشت که کاری را انجام داده در حالی که در واقع آن کار را انجام نداده بود. این عارضه بدان سبب است که جادوگر در طبیعت و ماده خونی به گونهای تصرف میکند که در بطن پیشین مغز افزایش یابد و موجب تغییر مزاج و سرشت اصلی شخص شود.
این سحر آمیزهای است از تاثیرات ارواح پلید و منفعل شدن نیروهای طبیعی در برابر آن و آن سحر تمریخات (یعنی عجین شدن روح پلید با نیروهای بدن) نامیده میشود که سختترین نوع جادوست، و بویژه بیشترین ضرر را به عضوی میرساند که سحر به آن اصابت کرده است. حجامت اگر به شکل صحیح و طبق قوانین خاص خود انجام شود سودمندترین درمان برای عضو آسیبدیدهی جادو شده است.
بقراط میگوید: خارج ساختن مواد باید از محلهایی صورت گیرد که این مواد بیشتر به آنها تمایل دارند و در این کار باید از وسایل مناسب آن استفاده نمود.
گروهی از مردم میگویند: آنگاه که رسول خداصبه این عارضه دچار شد و چنان میپنداشت که کاری را انجام داده در حالی که اصلاً آن را انجام نداده بود، گمان کرده که این در اثر مادهای خونی یا مانند آن است که به سمت مغز حرکت کرده و بر بطن پیشین آن غالب شده و مزاج او را از حالت طبیعی خویش خارج نموده است.
حجامت در آن زمان رایجترین و سودمندترین شیوهی درمان بود، و رسول خداصحجامت کرد، این واقعه قبل از آن رخ داد که از طریق وحی به او خبر دهند که آن عارضه بر اثر جادو بوده است و چون از جانب خداوند وحی آمد و به او خبر داد که بیماری بر اثر سحر است متوجه درمان واقعی آن شد». [۲۱٧]
[۲۱٧] اعلام الموقعین: (۳/۱۰۴)