هجرت و وفات حضرت زینبلدختر رسول الله ج
زینبلبزرگترین دختر رسول اکرم جده سال قبل از نبوت به دنیا آمد و با پسر خالهاش ابوالعاص بن ربیع ازدواج کرد، موقع هجرت موفق شد که با رسول الله جهجرت کند. شوهرش در جنگ بدر شریک لشکر کفار بود و به اسارت درآمد، اهل مکه زمانی که برای آزادی اسیران خود جریمه نقدی و فدیه فرستادند، حضرت زینبلنیز برای رهایی شوهرش جریمه فرستاد و گلوبندی که مادرش حضرت خدیجهلبه عنوان جهیزیه به او داده بود از جمله اموالی بود که حضرت زینبلبرای رهایی شوهرش فرستاده بود. رسول اکرم جوقتی نگاهش به گلوبند افتاد، یاد حضرت خدیجهلدر خاطرش تازه شد و اشک در چشمان مبارک حلقه بست.
پس از مشورت با صحابه قرار بر این شد، که ابوالعاص بن ربیع بدون فدیه آزاد شود، مشروط بر این که به مکه برگردد و همسرش حضرت زینبلرا به مدینه منوره انتقال دهد. رسول اکرم جبرای انتقال او دو نفر را همراه ابوالعاص به مکه فرستادند و قرار گذاشته شد، که این دو نفر در بیرون مکه توقف کنند و ابوالعاص حضرت زینبلرا در بیرون شهر به این دو نفر بسپارد. طبق آنچه که اتفاق شده بود، حضرت زینبلبه سوی مدینه حرکت کرد، کفار وقتی که از جریان مهاجرت حضرت زینبلبه مدینه منوره مطلع شدند بسیار ناراحت شدند و شخصی را که پسر عموی حضرت خدیجهلو از یک جهت برادر حضرت زینبلبه حساب میآمد، برای مزاحمت و جلوگیری از هجرت فرستادند. هبار بن اسود که پسر عموی حضرت خدیجهلبود، نیزهای به حضرت زینب زد، که در اثر آن مجروح شد و از روی شتر بر زمین افتاد و سقط جنین کرد، کنانه که از خویشاوندان محرم و همراه حضرت زینبلبود به دفاع از حضرت زینبلبرخاست. ابوسفیان برخاست و گفت: مگر ممکن است دختر محمد جچنین آشکارا از پیش ما برود، چنین چیزی هرگز قابل تحمل نیست. اکنون برگرد و در فرصتی مناسب مخفیانه او را به مدینه بفرست. کنانه این پیشنهاد را پذیرفت و به مکه مکرمه برگشت. دو سه روز بعد دوباره حضرت زینبلبه مدینه انتقال داده شد، زخمی که در این جریان به حضرت زینبلوارد شده بود تا چند سال باقی ماند و بالاخره در اثر همان زخم در سال هشتم هجری رحلت کرد. (رضی الله عنها و ارضاها)- رسول اکرم جفرمودند: «زینب بهترین دختر من بود و در راستای محبت با من مورد اذیت و آزار قرار گرفت».
در موقع دفن وی، خود رسول اکرم جداخل قبر تشریف بردند و با دستهای مبارک خود، ایشان را دفن کردند. رسول اکرم جموقع رفتن در قبر بسیار ناراحت بودند، اما موقع بیرون آمدن خوشحال و شاداب به نظر میرسیدند. صحابهشدلیل را جویا شدند، فرمودند:« من در مورد دخترم زینب نگران بودم، زیرا از نظر جسمی بسیار ضعیف بود، از خداوند تقاضا کردم تا تنگی و سختی قبر را از وی برطرف کند؛ دعای من پذیرفته شد» [۱۲۳].
آری، این بود حال دختر سید کونین حضرت رسول اکرم جکه برای دین، این همه مشقتها را تحمل کرد و سرانجام، بر اثر همان زخمها جان به جان آفرین تسلیم کرد. با وجود این، پیامبر اکرم جدر باره نحوه برخورد قبر با وی، نگران شد و دست به دعا برداشت، حالا بیندیشیم، که حال ما در قبر چه خواهد بود؟ لذا انسان همواره باید برای نجات از عذاب قبر دعا کند، حتی رسول اکرمجبرای تعلیم امت همواره از عذاب قبر پناه خواستند: «اللهم احفظنا منه بمنك وكرمك وفضلك».«پروردگارا، مارا به فضل و کرمت از عذاب قبر نگه دار».
[۱۲۳] خمیس، اسدالغابة.