حکایات صحابه یا حماسه سازان تاریخ

فهرست کتاب

شجاعت حضرت علیسدر جنگ اُحد

شجاعت حضرت علیسدر جنگ اُحد

مسلمانان در غزوه احد اندکی شکست خوردند، نافرمانی از دستور رسول اکرم جبزرگترین عامل این شکست بود، تفصیل و جزئیات این داستان در قصه دوم بخش اول بیان شد. کفار از چهار طرف مسلمانان را محاصره کرده بودند، عده زیادی از مسلمانان در این جنگ شهید شدند و تعدادی نیز فرار کردند. رسول اکرم جنیز در محاصره کفار قرار گرفتند و کفار به دروغ خبر شهادت آن حضرت جرا میان مردم پخش کردند. صحابه -رضوان الله علیهم- از شنیدن این خبر فوق العاده ناراحت و پریشان شدند و به همین خاطر گروهی از آنان فرار را برقرار ترجیح دادند و به این سو و آن سو پراکنده شدند.

حضرت علی سمی‌فرماید: وقتی کفار مسلمانان را محاصره کردند و رسول اکرم جاز دید من پنهان شدند، نخست حضرت را در میان زنده‌ها جستجو می‌کردم، وقتی او را ندیدم در صف شهدا رفته ایشان را در آنجا جستجو کردم، بازهم موفق نشدم. با خود فکر می‌کردم و می‌گفتم، امکان ندارد که ایشان از میدان فرار کرده باشند، البته ممکن است خداوند بر اثر اعمال نادرست، ناراضی شده و پیامبر خود را به آسمان‌ها برده باشند. لذا هیچ راه دیگری نیست جز اینکه در جمع کفار داخل شده و بر آنان حمله برده تا جایی که مقدور است آنان را نابود کنم. شمشیر را برداشته بر خصم زبون یورش بردم، کفار از جلو من فرار کردند و نگاه من به جمال زیبای رسول اکرم افتاد. فوق العاده خوشحال شدم و فهمیدم که خداوند به وسیله فرشتگان پیامبرش را حفاظت فرمودند، در کنار و نزدیکی پیامبر جرفته ایستادم. گروهی از کفار به قصد حمله به رسول اکرم جآمدند، رسول اکرمجبه حضرت علی دستور دادند تا جلو حمله آنان را بگیرد. حضرت علی سمی‌گوید: من به تنهایی مقابله کردم و جلو حمله آن‌ها را گرفته و عده‌ای آنان را به هلاکت رساندم. بعد گروهی دیگر به قصد حمله به رسول اکرمجبه جلو آمدند، رسول اکرم جبرای بار دوم به حضرت علیسامر کردند تا جلو حمله کفار را بگیرد. حضرت علیسآماده مبارزه شد و در یک رزم بی‌امان جلو کفار را گرفت. بعد جبرئیل÷آمد و رشادت و جوانمردی حضرت علیسرا مورد ستایش قرار داد. رسول اکرم جفرمودند: «علي مني وأنا منه»یعنی: (علی از من و من از علی هستم). حضرت جبرئیل÷گفت: «أنا منكما»من از هر دوی شما هستم [۶۵].

اقدام یک شخص به تنهایی در میدان جنگ و آرزوی مردن به خاطر این که پیامبر جرا نمی‌بیند، از یک طرف حکایت از عشق راستین نسبت به پیامبر جدارد و از طرفی دیگر نشانگر نهایت شجاعت و جوانمردی است.

[۶۵] قرۀ العیون.