نامه حضرت سعدسدر جنگ یرموک
در جنگ عراق، حضرت عمر فاروق سقصد داشت شخصاً در جنگ شرکت کند. خبرگان، کارشناسان نظامی و عامه مردم، تا چند روز در این باره به مشورت نشستند که آیا امیرالمؤمنینسشریک جنگ شود بهتر است، یا این که در دارالخلافۀ (مدینه منوره) بنشیند و سپاهیان را به جبهه جنگ اعزام کند؟ عامه مردم معتقد بودند: که شرکت شخص حضرت امیرالمؤمنین مناسب است، ولی خبرگان و کارشناسان بر این باور بودند: که دیدگاه دوم مناسبتر است. در جریان شورا و نظرخواهی، فرماندهی حضرت سعد بن ابیوقاصسنیز مطرح شد. یعنی بسیاری بر این باور بودند: که اگر فرماندهی سپاه اعزامی را ایشان بعهده بگیرد، در آن صورت نیازی نیست که امیرالمؤمنین شخصاً به جبهه جنگ برود. حضرت سعد مردی بسیار دلاور و از قهرمانان سرزمین عرب به حساب میآمد. این پیشنهاد پذیرفته شد و حضرت سعد سعازم جبهۀ جنگ شد.
وقتی سپاه اسلام وارد قادسیه شد و زمان جنگ با ایرانیان فرا رسید، کسری شاه ایران برای مقابله و مبارزه با حضرت سعد سقهرمان نامی و فرمانده معروف خود، یعنی رستم را فرستاده بود. رستم هرچه اصرار کرد که مرا در مرکز نگاه بدار تا از اینجا لشکریان را یاری کنم و پشت جبهه را گرم نگاه دارم، تقاضای او پذیرفته نشد. رستم از سپاه اسلام بسیار میترسید، یزدگرد، که در آن روزگار فرمانروا و شاه ایران بود. علی رغم عدم تمایل رستم، او را به میدان نبرد فرستاد [۶۸]. حضرت سعد سوقتی عازم جبهه جنگ شد، حضرت عمرساو را به نکاتی چند توصیه فرمود: ترجمه کوتاه و مختصر وصیتنامه حضرت عمر ساز این قرار است:
«ای سعد! از این که تو دایی و صحابی رسول الله جهستی دچار فریب نشوی. خداوند بدی را با بدی پاسخ نمیدهد، بلکه بدی را به وسیله نیکی محو میکند و از بین میبرد. میان الله و بندگان، هیچ پیوند فامیلی وجود ندارد، خداوند فقط بندگی را میپذیرد. غنی و فقیر نزد الله برابرند، همه بنده او هستند و او پروردگار همه است. به وسیله طاعت و بندگی میتوانی از رحمتهای حضرت حق بهره ببری، در هر امری روش و منش رسول اکرم جرا در نظر داشته باش. به این پند و اندرز من توجه کن، تو برای انجام یک مأموریت بسیار مهم اعزام میشوی، فقط با پیروی از حق و حقیقت میتوان از عهده آن برآمد. خود و همراهانت را وادار تا به انجام کارهای نیک و معروف عادت کنند. خوف خدا را اختیار کنید و خوف خدا از دو چیز به دست میآید: یکی اطاعت و بندگی و دوم ترک گناه. اطاعت و بندگی الله نصیب هرکس شده، نتیجۀ آن دوری از دنیا و محبت با آخرت است» [۶۹].
سپس حضرت سعدسبا نهایت مسرت و خوشی همراه با لشکریان اسلام راهی جبهههای جنگ شد. رشادت و عشق لشکریان اسلام به جهاد را میتوان از نامه حضرت سعد سخطاب به رستم فرماندۀ، سپاه کسری معلوم کرد. حضرت سعد سدر این نامه مینویسد: «فان معي قوماً يحبون الموت كما يحبون الأعاجم الخمر». «گروهی از مجاهدین اسلام موت را چنان دوست دارند که مردم عجم شراب را دوست دارند، مرا همراهی میکنند» [۷۰].
لطف و لذت شراب را شرابنوشان میدانند. کسانی که مردن در راه الله را مانند شراب دوست دارند، فتح و پیروزی چگونه به استقبال آنان نمیآید؟!
[۶۸] اشهر. [۶۹] اشهر. [۷۰] تفسیر عزیزی ج، ۱.