مبارزۀ حضرت رافع و حضرت جندبب
عادت مبارک رسول الله جبر این بود :که هرگاه برای جهاد تشریف میبردند، بیرون از شهر مدینه، وضعیت سپاه اسلام را مورد بررسی و مطالعه قرار میدادند و امکانات دفاعی را ارزیابی و کاستیها را جبران میکردند و کسانی را که شرایط سنی لازم نداشتند برمیگرداندند. در جریان غزوه احد، سربازان اسلام را مورد بررسی قرار دادند و آنان را که از نظر سنی فاقد شرایط لازم بودند از رفتن به جبهه جنگ منع کردند. اسامی کسانی که ذیلاً ذکر میگردد، جز این گروه بودند: عبدالله بن عمر، زید بن ثابت، اسامه بن زید، زید بن ارقم، براء بن عازب، عمرو بن حزم، اسید بن ظهیر، عرابه بن اوس، ابوسعید خدری، سمرۀ بن جندب و رافع بن خدیج س. وقتی حکم داده شد که اینها برگردند، حضرت خدیجسعرض کرد: یا رسول الله! پسرم رافع در تیراندازی مهارت دارد. وقتی حضرت خدیجسمشغول سفارش بود، خود رافعسنیز ایستاده و سر را بالا گرفته بود و وانمود میکرد که قد و قامتش نیز به اندازهای است که در جهاد شرکت داده شود. رسول الله جوقتی به حضرت رافعساجازه دادند، سمرۀ بن جندبسبه شوهر مادرش، مرۀ بن سنانسگفت: رسول الله جبه رافع اجازه دادند، حال آن که من از رافع قویترم، اگر من با رافع کشتی بگیرم او را مغلوب خواهم کرد. رسول الله جبه هردو اجازه دادند: تا کشتی بگیرند، در جریان کشتی رافعسمغلوب شد و رسول الله جبه سمرۀ بن جندب سنیز اجازه دادند. سپس کسان دیگری از نوجوانان اجازه خواستند که به بعضی از آنان، اجازه داده شد.
شب فرا رسید، رسول الله جدر صدد حفاظت و حراست تمام سربازان اسلام برآمدند و به پنجاه تن از رزمندگان مأموریت دادند، تا هنگام شب از دستههای لشکر حفاظت کنند. بعد رسول الله جبا صدای بلند فرمود: چه کسی از رسول خداجحفاظت میکند؟ شخصی از آن جمع برخاست، اظهار آمادگی کرد. رسول الله جاز او پرسید: اسم تو چیست؟ گفت: زکوان، رسول الله جفرمودند: بنشین. بار دوم صدا کردند: چه کسی از من حفاظت میکند؟ فرد دیگری بلند شد و گفت: من یا رسول الله. پرسیدند: اسم تو چیست؟ گفت: «ابوسبع» رسول الله جفرمودند: بنشین. برای بار سوم صدا کردند، بازهم شخصی برخاست و گفت: «ابن عبدالقیس» رسول الله جفرمودند: خیر، بنشین. اندکی بعد فرمودند: این هرسه نفر نزدیک من بیایند، یکی آمد. رسول الله جفرمودند: دو همراه دیگرتان کجایند؟ آن شخص عرض کرد: یا رسول الله! این هرسه دفعه من بودم که از میان جمع برخواستم و جواب دادم. رسول الله جبا دعای خیر دستور حفاظت را صادر کردند، آن شخص در تمام شب از خیمه رسول الله جحراست کرد [۱۳۱].
این آرزوی آن بزرگان بود، چه بزرگسالان و چه خردسالان چنان عاشق شهادت بودند که جاندادن برای آنان یک هدف مستقل بود. اینجا بود که فتح و پیروزی به استقبال آنان میرفت و آنان را میبوسید. رافع بن خدیجسدر غزوه بدر نیز حضور یافت، ولی به دلیل کمی سن موفق نشد. در غزوه احد برای بار دوم شرکت کرد و موفق شد و بعد از آن در هرجنگ شرکت کرد. در غزوه احد سینه او مورد اصابت تیر قرار گرفت، تیر از سینهاش بیرون آورده شد، اما قسمتی از آن در داخل بدن باقی ماند و همین زخم در سن کهولت موجب مرگ او شد.
[۱۳۱] خمیس.