حکایات صحابه یا حماسه سازان تاریخ

فهرست کتاب

داستان‌های مختلفی از خوف و خشیت الله

داستان‌های مختلفی از خوف و خشیت الله

احاطه و گردآوری تمام داستان‌هایی که در پرتو آیات الهی، احادیث رسول اکرم جو وقایع بزرگان در بارۀ خوف و خشیت الهی بیان شده‌اند، دشوار است ولی مختصراً اینقدر باید دانست که نردبان رسیدن به هر کمال دینی، خوف الله تعالی است؛ پیامبر اکرم جفرمودند: اساس و ریشۀ حکمت خوف الله است.

حضرت عبدالله بن عمرببسیار گریه می‌کرد، به طوری که از کثرت گریه چشمهایش آسیب زیادی دیده بودند. یک بار خطاب به شخصی فرمود: آیا بر گریه‌های من تعجب می‌کنی؟ از خوف و بیم خداوند آفتاب نیز گریه می‌کند! یک بار دیگر فرمود: از بیم الله ماه نیز گریه می‌کند.

یک بار رسول اکرم جبر یکی از جوانان صحابه که مشغول تلاوت قرآنکریم بود، گذر کردند؛ وقتی به این آیه رسید: ﴿فَإِذَا ٱنشَقَّتِ ٱلسَّمَآءُ فَكَانَتۡ وَرۡدَةٗ كَٱلدِّهَانِ ٣٧[الرحمن: ۳۷]. «در آن هنگام که آسمان شکافته شود و همچون گل سرخ، و روغن و مس مذاب گلگون گردد». مو بر بدنش راست شد و بسیار گریه کرد و گفت: روزی که آسمان شکافته شود (یعنی روز قیامت) من چه حالی خواهم داشت. وای بر من! آن حضرتجفرمودند: بر اثر این گریۀ تو فرشتگان نیز گریه کردند. یکی از انصار نماز تهجد خواند و سپس بسیار گریه کرد و اظهار داشت: از آتش دوزخ به بارگاه الله فریاد برمی‌آورم، آن حضرتجفرمودند: تو فرشتگان را وادار به گریه کردی. حضرت عبدالله بن رواحهسبسیار گریه می‌کرد، وقتی همسرش دید، که آنقدر گریه می‌کند او هم شروع به گریه کرد. از همسرش پرسید که تو برای چه گریه می‌کنی؟ وی در پاسخ گفت: از همان چیزی که تو گریه می‌کنی من نیز گریه می‌کنم. عبدالله بن رواحه ساظهار داشت: من از این گریه می‌کنم که می‌دانم روزی باید از سر پل صراط گذر کنم، معلوم نیست که نجات بیابم و یا در دوزخ بمانم [۲۶].

زرارۀ بن اوفی/در مسجدی نماز می‌خواند، وقتی به این آیه رسید: ﴿فَإِذَا نُقِرَ فِي ٱلنَّاقُورِ ٨[المدثر: ۸]. «هنگامی که درصوردمیده می‌شود». فوراً بر زمین افتاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد، مردم جنازه‌اش را حمل کرده به خانه بردند. یک بار حضرت خلید/نماز می‌خواند، وقتی به این آیه رسید: ﴿ كُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِۖ[العنکبوت: ۵۷]. چند بار این آیه را تکرار کرد، پس از لحظاتی صدایی بلند شد که چقدر این آیه را می‌خوانی؟ بر اثر تکرار این آیه چهار جن تا به حال وفات کرده‌اند. در باره یکی دیگر از بزرگان منقول است که قرآن را تلاوت می‌کرد چند لحظه وقتی به این آیه رسید: ﴿هُنَالِكَ تَبۡلُواْ كُلُّ نَفۡسٖ مَّآ أَسۡلَفَتۡۚ وَرُدُّوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ مَوۡلَىٰهُمُ ٱلۡحَقِّۖ وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَفۡتَرُونَ ٣٠[یونس: ۳۰]. «آنجاست که هر شخصی درمی‌یابد چه پیش فرستاده است؛و به‌سوی پروردگار، مولا و کارساز راستین خویش بازگردانیده می‌شوند و شریکانی که به دروغ شریک پروردگار قرار داده بودند، از نگاهشان ناپدید می‌گردند». فریاد و چیغی برآورد و جان به جان آفرین سپرد، داستان‌های بسیاری از این قبیل نقل شده است. حضرت فضیل/یکی از بزرگان و اولیا است، ایشان می‌فرماید: خوف و خشیت الله، آدمی را به هرکار خیری رهبری می‌کند.

حضرت شبلی/را همگی می‌شناسیم، وی می‌گوید: هرگاه خوف و خشیت الله بر من مسلط شده، دروازۀ حکمت و عبرت بر من چنان گشوده شده که قبل از آن گشوده نشده بود. در حدیث وارد شده که خداوند متعال می‌فرماید: بر بنده‌ام دو خوف و دو بیم وارد نمی‌کنم. اگر در دنیا از من غافل باشد و بیم و هراسی نداشته باشد، در روز قیامت او را می‌ترسانم و بیم می‌دهم و اگر در دنیا از من بیم و هراس داشته باشد، در قیامت او را از بیم و هراس امان می‌دهم.

پیامبر اکرم جفرمودند: هرکس از الله بترسد، هرچیز از او می‌ترسد و هرکس از غیر الله بترسد، از هرچیز می‌ترسد. یحیی بن معاذ/می‌گوید: اگر انسان بیچاره به قدری که از فقر و تنگدستی می‌ترسد، از دوزخ بترسد؛ مستقیماً به بهشت می‌رود. ابوسلیمان دارانی/می‌گوید: هر دلی که از خوف خدا خالی باشد، ضایع می‌شود و از بین می‌رود. پیامبر اکرم جفرمودند: هر چشمی که از خوف خدا اشکی از آن جاری شود گرچه به اندازه سر مگس هم باشد و بر چهره بیفتد، خداوند آتش دوزخ را بر آن چهره حرام می‌گرداند.

در حدیثی دیگر فرمودند: هرگاه دل یک مسلمان از خوف و بیم خداوند به لرزه درآید، گناهان او می‌ریزند؛ همچنان که برگ درختان می‌ریزند. در حدیثی دیگر می‌فرماید: هرکس از خوف الله گریه کند ورودش به آتش دوزخ محال است، همچنان که برگشت شیر به پستان غیر ممکن و محال است.

حضرت عقبه بن عامرساز پیامبر اکرم جپرسیدند: راه نجات چیست؟ آن حضرتجفرمودند: زبان خود را کنترل کن، و در خانه بنشین و بر گناهان خود گریه کن.

یک بار حضرت عایشه لاز آن حضرت جپرسید که آیا در امت شما کسی هست که بدون حساب و کتاب به بهشت وارد شود؟ آن حضرت جفرمودند: آری، هرکس گناهان خود را به خاطر بیاورد و بر آن‌ها گریه کند. یک بار دیگر فرمودند: هیچ قطره‌ای نزد الله تعالی از دو قطره محبوب‌تر نیست، یکی آن قطره اشکی که از ترس خدا جاری شود و دیگر آن قطره خونی که در راه الله ریخته شود.

در جایی دیگر می‌فرمایند: در روز قیامت هفت گروه هستند که در زیر سایه عرش الهی قرار می‌گیرند. از جمله یکی آن گروهی است که در خلوت و تنهایی الله را یاد کند و بر اثر آن اشک از چشمهایش جاری شود.

حضرت ابوبکر صدیق سمی‌گوید: هرکس را گریه می‌گیرد گریه کند و هرکس را گریه نمی‌گیرد خود را به صورت گریه‌کنندگان درآورد. هنگامی که محمد بن منکدر/گریه می‌کرد، اشک‌هایش را بر ریش و صورتش می‌مالید و می‌گفت: این روایت به من رسیده که آتش دوزخ به جایی که اشک بر آنجا ریخته شده نمی‌رسد. ثابت بنانی/دچار بیماری و عارضۀ چشم شد، طبیب به او گفت: باید وعده کنی که گریه نمی‌کنی، آنگاه عارضۀ چشمهایت خوب می‌شود. وی اظهار داشت: آن چشمی که گریه نکند هیچ خوبی و حسنی در آن نیست.

یزید بن میسره/می‌گوید: گریه بر اثر هفت چیز بر آدمی مستولی می‌شود. از شادی، از دیوانگی، از درد، از ترس، از مشاهدۀ چیزی، از مستی و از خوف خدا و این همان گریه‌ای است که یک قطرۀ آن نیز دریایی از آتش را خاموش می‌کند. کعب احبارسمی‌گوید: سوگند به آن ذات مقدسی که جانم در اختیار اوست! اگر از خوف خدا گریه کنم و اشک‌ها بر رخسارم جاری شوند، بهتر از این است که به اندازه یک کوه طلا در راه خدا صدقه کنم. افزودن بر این‌ها هزاران سخنان دیگر بیان شده مبنی بر این که گریستن از خوف و ترس الله و یادآوری گناهان، کیمیای بسیار مفید و سودمندی است. ولی این امر هم باید مدنظر باشد که در امیدوار بودن به فضل و رحمت الهی نقص و خللی پیش نیاید، قطعاً رحمت الله تعالی بر هرچیز وسیع است.

حضرت عمر فاروق سمی‌فرماید: اگر در روز قیامت چنین اعلام شود که جز یک نفر تمام افراد را به دوزخ ببرید، از رحمت الهی تعالی امید دارم که آن یک نفر من باشم و اگر اعلام شود که جز یک نفر، تمام افراد دیگر را وارد بهشت کنید از اعمال خود این بیم و هراس را دارم که آن یک نفر من هستم. لذا هردو جنبۀ امر را بطور مستقل باید مد نظر داشت. علی الخصوص، هنگام مرگ بیشتر به جنبۀ امید توجه شود. پیامبر اکرم جفرمودند: در حالی بمیرید که به الله تعالی حسن ظن داشته باشید، هنگامی که امام احمد بن حنبل/نزدیک مرگ قرار گرفت، فرزند خود را احضار کرد و گفت: احادیثی را برایم بخوان که از شنیدن‌شان امید من به رحمت الله تعالی بیشتر و قوی‌تر شود.

[۲۶] قیام اللیل.