حکایات صحابه یا حماسه سازان تاریخ

فهرست کتاب

حضرت ابوهریرهسدر حال گرسنگی

حضرت ابوهریرهسدر حال گرسنگی

حضرت ابوهریره سمی‌گوید: زمانی بعضی از ما را تا چندین روز غذایی میسر نمی‌شد و ما بر اثر گرسنگی بر زمین می‌افتادیم و می‌غلطیدیم و یا گاهی بر شکم‌های خویش سنگ می‌بستیم. یک بار بر سر راه نشستم، نخست حضرت ابوبکر از آنجا گذر کرد و من از وی سؤالی کردم به قصد اینکه حال مرا مشاهده کند و مرا به خانه خویش ببرد و غذایی بدهد ولی چنین نکرد (غالباً متوجه حال وی نشد و یا اینکه در خانه چیز وجود نداشت) پس از وی حضرت عمر آمد و با وی نیز چنین برخورد کردم و او هم مرا به خانه نبرد. تا اینکه پیامبر اکرم جآمدند و چون مرا دیدند تبسم فرمودند و مقصد مرا متوجه شدند، آنگاه فرمودند: ابوهریره! با من بیا. من با ایشان همراه شدم و به خانه رفتیم، در خانه یک کاسه شیر، برای آن حضرتجگذاشته بودند و به ایشان تقدیم کردند. ایشان پرسیدند: این شیر از کجا آمده؟ گفته شد: فلان شخص هدیه آورده است. حضرتجفرمودند: ابوهریره! برو و تمام اهل صفه را بیاور. اهل صفه میهمان اسلام به حساب می‌آمدند و از کسانی بودند که خانه و کاشانه‌ای نداشتند و برنامه غذایی منظمی هم برای آنان وجود نداشت. تعداد آن‌ها کم و زیاد می‌شد ولی آن موقع هفتاد نفر بودند. عادت مبارک آن حضرتجچنین بود،که گاهی هردو نفر، و یا هر چهار نفر از آنان را میهمان صحابه می‌کردند و اگر از جایی صدقه‌ای می‌آمد برای آنان می‌فرستاد و اگر هدیه‌ای می‌آمد، آن را با صحابه تناول می‌کردند.

وقتی آن حضرتجدستور دادند تا آنان را نیز فرا خوانم، این امر برایم گران گذشت، زیرا مقدار شیر اندک بود به طوری که یک نفر هم به خوبی سیر نمی‌شد. بنده می‌دانستم که وقتی آن‌ها بیایند من مأمور نوشاندن می‌شوم و نوبت من در آخر خواهد بود و چیزی برایم باقی نخواهد ماند، لیکن ناچار بودم به دستور ایشان عمل کنم، پس رفتم و تمام اهل صفه را دعوت کردم. آنان آمدند و آن حضرتجبه من دستور دادند تا شیرها را به آنان بنوشانم. کاسه را به دست گرفتم و نزد تک تک آنان رفتم و هریک از آن‌ها از آن شیر خوب می‌نوشید و کاسه را به من می‌داد؛ بدین ترتیب همه آن‌ها نوشیدند و سیر شدند. در پایان، آن حضرتجکاسه را به دست گرفتند و با تبسم فرمودند: حالا فقط من و تو باقی مانده‌ایم. عرض کردم: آری! فرمودند: پس بگیر و بنوش، من نوشیدم. باز فرمودند: بنوش و من نوشیدم، سرانجام عرض کردم: ای رسول خدا! بیش از این نمی‌توانم بنوشم. آنگاه باقی‌مانده را آن حضرتجنوشیدند.