حکایات صحابه یا حماسه سازان تاریخ

فهرست کتاب

بیم و هراس حضرت حنظلهساز نفاق

بیم و هراس حضرت حنظلهساز نفاق

حضرت حنظله سمی‌گوید: یک بار در محضر رسول اکرم جبودم، آن حضرت جموعظه‌ای فرمودند که دل‌ها از آن نرم و اشک از چشم‌ها جاری شد و باطن و حقیقت ما برای ما روشن و ظاهر گشت.

از مجلس آن حضرتجبرخاسته به خانه آمدم و با اهل و عیال مشغول صحبت شدم. از این هنگام، تذکرۀ دنیا به میان آمد و با زن و فرزند سخنان مزاح و خنده‌آور به میان آمد که در نتیجه، آن وضع و حالی که در محضر آن حضرتجداشتم از بین رفت. ناگهان این خیال در دلم آمد که منافق شده‌ام، چون در محضر آن حضرتجآن حال را داشتم و وقتی به خانه آمدم حالم دگرگون شد. بر این حال خود تأسف خوردم و رنجیده و افسرده شدم و از خانه با این جمله بیرون آمدم که: حنظله تو منافق شده‌ای. از روبرو، حضرت ابوبکر صدیق داشت می‌آمد. خطاب به او عرض کردم: حنظله منافق شده. با شنیدن این جمله وی اظهار داشت: سبحان الله! این چه حرفی است که می‌گویی، هرگز چنین نیست. من جریان امر را برایش بیان کردم که هرگاه ما در محضر رسول اکرم جهستیم و ایشان تذکره دوزخ و بهشت را بیان می‌کنند، در حالی قرار می‌گیریم که گویا آن دو، در مقابل ما قرار دارند. ولی چون از محضر ایشان مرخص می‌شویم و به خانه نزد اهل و عیال می‌آییم و در دام مال و منال دنیا قرار می‌گیریم، آن وضع و حال را فراموش می‌کنیم. حضرت ابوبکر صدیق سفرمود: ما هم در همین حال هستیم، آنگاه هردو به محضر آن حضرت جرفتند و حنظلهسعرض کرد: یا رسول الله! من منافق شده‌ام. آن حضرت جفرمودند: این چه سخنی است؟ حنظله عرض کرد: هنگامی که در محضر شما هستیم و شما وصف دوزخ و بهشت را بیان می‌فرمایید، چنان حالی بر ما مستولی می‌شود که گویا آن دو، در مقابل ما هستند. ولی به محض این که از محضر شما برخاسته و به خانه می‌رویم و همنشین زن و فرزندان می‌شویم، آن حال را فراموش می‌کنیم. آن حضرت جفرمودند: سوگند به آن ذات مقدسی که جان من در قبضۀ اوست! اگر همواره حال شما اینچنین می‌بود که در محضر من هستید، فرشتگان بر بسترها و در راه‌ها با شما مصافحه می‌کردند، لکن ای حنظله! مسأله این است که گاهی چنین است و گاهی چنان [۲۵].

یعنی انسان دارای نیازهای بشری و فطری است که برآوردن آن‌ها هم ضروری است. خوردن، نوشیدن، خبرگیری، از اهل و عیال و ادای حقوق آن‌ها همه این‌ها امور لازم هستند؛ لذا آدمی گاهی با چنین حالی مواجه می‌شود نه همیشه در یک حال می‌ماند و نه چنین چیزی را باید آرزو کرد. این امر از خصوصیت‌های فرشتگان است که دیگر کار و مشغولیتی ندارند، نه در فکر برآوردن نیازهای اهل و عیال و نه دارای دیگر نیازهای دنیوی هستند، و انسان چون از این امور بی‌نیاز نیست، لذا نمی‌تواند همواره در یک حال قرار گیرد. این امر جای تدبّر و اندیشه است که صحابۀ کرام رضوان الله علیهم اجمعین ـ چقدر در فکر دین و تقوای خود بودند که بر اندک تغییر حالی آن چنان اندوهگین و بیمناک می‌شدند که شاید در صف منافقان قرار می‌گیرند، عشق است و هزار بدگمانی!

آدمی به هرکس که عشق و محبت داشته باشد، هزاران تصور و پندار در مورد آن در دلش خطور می‌کند. فرزند را در نظر بگیریم که اگر با وی محبت داشته باشیم و او به سفر رود چقدر در اضطراب قرار می‌گیریم، و اگر معلوم شود در شهر و سرزمینی که او سفر کرده است بیماری و با، و یا دیگر بیماری خطرناک و یا مشکلی دیگر وجود دارد، در فکر و اندیشۀ او بی‌تاب و بی‌قرار می‌شویم.

[۲۵] صحیح مسلم.