حکایات صحابه یا حماسه سازان تاریخ

فهرست کتاب

حضرت ابن عباسبنزد مرد انصاری می‌رود

حضرت ابن عباسبنزد مرد انصاری می‌رود

حضرت ابن عباسبمی‌گوید: بعد از وفات رسول الله جبه یک مرد انصاری گفتم: رسول الله جرحلت کردند ولی هنوز جماعت کثیری از اصحاب و یاران وی زنده‌اند، بیا تا نزد آنان برویم و مسائل و احکام دین را از آنان فرا گیریم. آن مرد انصاری گفت: آیا با بودن این گروه از اصحاب، مردم برای دریافت مسائل پیش تو خواهند آمد؟ خلاصه این که آن مرد انصاری همت نکرد. من دنبال مسائل رفتم و هرکس را گمان می‌کردم که فلان حدیث را از رسول اکرم جشنیده است یافتم و به تحقیق پرداختم؛ گنجینه بسیار بزرگی از مسائل را از انصار فرا گرفتم.

نزد یکی رفتم و معلوم شد که او خواب است بر آستانۀ منزل او چادر زدم و در انتظار آن شخص همان‌جا نشستم. در اثر وزیدن باد سر و صورت و لباس‌هایم خاک‌آلود می‌شد، ولی من بدون توجه به این موضوع، همواره می‌نشستم و هرگاه او از خواب بیدار می‌شد مسأله مورد نظر را از او می‌پرسیدم. گاهی اوقات آن بزرگواران به من می‌گفتند: با توجه به اینکه تو پسر عموی پیامبرجهستی، امر می‌کردی تا ما به خانه تو می‌آمدیم. من در جواب عرض می‌کردم: چون من طالب علم هستم شایسته است من نزد شما بیایم. بعضی می‌پرسیدند: شما از کی این‌جا نشسته ‌اید؟ در جواب گفتم: مدت زیادی است که این‌جا نشسته‌ام. او می‌گفت: بسیار بد شده است، به من اطلاع می‌دادی. من در جواب گفتم: دوست نداشتم که شما کارهای خود را ترک گویید و به کارهای من برسید. بالاخره روزی فرا رسید که مردم برای کسب علم نزد من گرد آمدند، آنگاه آن مرد انصاری بسیار ناراحت شد و با اشاره به طرف من می‌گفت: «این پسر از ما زیرک‌تر بود» [۸۷].

آری، همین عشق و علاقه فراگیری علم بود که حضرت عبدالله بن عباسبرا به «رتبه حبرالامۀ» و بحرالعلم رسانید. حضرت عبدالله بن عباسبدر طایف درگذشت، محمد فرزند حضرت علیببر جنازه او نماز خواند و فرمود: «اما ربانی این امت امروز رحلت کرد». حضرت عبدالله بن عمر بمی‌گفت: او (عبدالله بن عباسس) در مورد شأن نزول آیه‌ها مهارت کامل داشت و در این باره از ما بهتر می‌دانست.

حضرت عمر ساو را در صف علما و دانشمندان برجسته قرار می‌داد، این همه امتیازها حاصل همان فداکاری‌ها بود، اگر ایشان در پندار آقازادگی می‌نشست، هرگز به چنین مرتبه و مقامی دست نمی‌یافت. خود حضرت رسول اکرم جفرمودند: «در برابر کسانی که از آنان علم می‌آموزید، فروتنی کنید».

امام بخاری از مجاهد روایت می‌کند: «هرکس که در آموختن علم حیا و تکبر کند او را علم حاصل نخواهد شد». حضرت علیسفرمود: «هرکس کلمه‌ای به من بیاموزد، من غلام او هستم؛ خواه مرا آزاد کند یا بفروشد». یحیی بن کثیر/می‌گوید که علم با تن‌پروری به دست نخواهد آمد. امام شافعی فرمود: «هرکس در تحصیل علم بی‌توجهی و احساس بی‌نیازی کند، هرگز موفق نخواهد شد؛ بلکه هرکس با فروتنی و توأم با زحمت، علم آموزد موفق خواهد شد». مغیره/می‌گوید: ما از استاد خود ابراهیم/چنان می‌ترسیدیم که از پادشاه می‌ترسند. یحیی بن معین/محدث بسیار بلندپایه‌ای بود. امام بخاری/می‌فرماید: «او چنان به محدثان احترام می‌گذاشت که چنین احترامی از دیگران مشاهده نشده است». امام ابویوسف/می‌فرمود: من از بزرگان شنیده‌ام هرکس احترام استاد را بجا نیاورد، موفق نخواهد شد.

داستان فوق از یک سو، بیانگر این نکته است که حضرت عبدالله بن عباس$ بی‌نهایت به استادان احترام می‌گذاشت و از طرفی دیگر نشانگر این امر است، که ایشان عشق و علاقه فوق العاده‌ای برای تحصیل علم داشت، زیرا هرجا حدیثی سراغ داشت به دنبال آن می‌رفت و آن را به دست می‌آورد، هرچند که در تحصیل آن زحمت‌ها و مشقت‌های بسیار متحمل می‌شد. واقعیت این است که علم به جای خود، کمترین چیزی نیز بدون زحمت به دست نمی‌آید، این ضرب المثل به درجه‌ای از شهرت رسیده است، «من طلب العلى سهر الليالي» «هرکس خواهان رتبه بلند است، شب‌ها را زنده نگاه دارد». یعنی شب و روز کوشش کند و شب بیداری بکشد تا بتواند به جایی برسد.

حارث بن یزید، ابن شهرمه، قعقاع و مغیره ـ رحمهم الله ـ ، بعد از نماز عشاء بحث علمی را شروع می‌کردند و تا صبح از همدیگر جدا نمی‌شدند. لیث بن سعد می‌گوید: امام زهری بعد از عشا وضوء می‌گرفت و درس حدیث را شروع می‌کرد و تا صبح درس را ادامه می‌داد. دراوردی می‌گوید: امام ابوحنیفه و امام مالک را دیدم، که بعد از نماز عشاء در مسجد نبوی یک مسأله را عنوان می‌کردند و پیرامون آن به تبادل نظر می‌پرداختند، بدون اینکه طعن و خشونت نسبت به یکدیگر روا دارند و این بحث را تا صبح ادامه می‌دادند و در همانجا صبح را می‌خواندند [۸۸].

ابن فرات بغدادی یکی از محدثین است، وقتی رحلت کرد هیجده صندوق پر از کتاب از خود جا گذاشت که اکثر آن‌ها را خود تألیف کرده بود و نوشته‌های او نزد محدثین نیز به اعتبار صحت نقل و ضبط مورد تأیید است. ابن جوزی/از محدثین بلندپایه‌ای است که در سن ۳ سالگی از سایه پدری محروم شد و در حال یتیمی پرورش یافت، ولی در تحصیل علم چنان کوشش کرد و معروف بود که علاوه بر نمازهای جمعه دیگر از خانه بیرون نمی‌آمد.

روزی روی منبر اعلام کرد: که با این انگشت‌هایم دو هزار جلد کتاب نوشتم، تعداد تصانیف او متجاوز از دویست و پنجاه کتاب است. ایشان می‌گوید: حتی یک لحظه از وقتم را به هدر ندادم. او روزی چهار جزء می‌نوشت و کیفیت درسش چنان بود: که گاهی بیش از یکصد هزار شاگرد در محفل درس او شرکت می‌کردند. امراء، وزرا و حکام نیز در محفل درس اول می‌نشستند.

ابن جوزی/می‌گوید: حدود یکصد هزار نفر به دست من بیعت کردند و بیست هزار تن به وسیله من مشرف به اسلام شدند. با وجود این پیروان مذهب تشیع غالب بودند و لذا تحمل زحمت و مشکلات ناگزیر بود [۸۹]. موقع نوشتن احادیث، تراشۀ قلم نی‌ها را جمع می‌کرد و وقت وفات وصیت کرد: که آب غسل من به وسیله همین تراشه‌ها گرم شود. می‌گویند: این تراشه‌ها به قدری زیاد بود که بعد از گرم‌کردن آب غسل مقدار زیادی از آن‌ها نیز باقی مانده بود.

یحیی بن مونس، از استادان بلندپایه علم حدیث است، او می‌گوید: من با دست‌های خود یک میلیون حدیث نوشتم. ابن جریر طبری/یکی از مورخان بلندپایه است که در تاریخ صحابه و تابعین مهارت کامل دارد، او تا چهل سال روزی چهل ورق می‌نوشت، بعد از رحلت او شاگردانش تمام نوشته‌های او را مرتب کردند. معلوم شد بعد از دوران بلوغ به طور متوسط روزانه چهارده صفحه می‌نوشته است و تاریخ او شهرت جهانی دارد. وقتی وی قصد نوشتن آن را کرد، از مردم می‌پرسید: شما از خواندن تاریخ تمام جهان خوشحال می‌شوید؟ آنان گفتند: این تاریخ تقریباً چقدر حجمی رادارا خواهد بود؟ در جواب گفت: مشتمل بر سی‌هزار صفحه خواهد بود. مردم گفتند: هنوز آن را تمام نخوانده که عمر ما به پایان خواهد رسید، گفت: انا لله، واقعاً حوصله‌ها کم شده اند؛ بعداً آن را در سه هزار صفحه تلخیص و مختصر کرد.

تفسیر او نیز داستانی شبیه این داستان دارد، و نزد بسیاری از مفسرین تفسیر بلندپایه‌ای است و در دسترس مردم قرار دارد. دارقطنی/از مؤلفان بلندپایه حدیث است، او برای تحصیل حدیث به بغداد، بصره، شام، کوفه، واسط و مصر مسافرت کرد. روزی در محضر استاد نشسته بود، استاد مشغول تدریس بود ولی او داشت چیزی می‌نوشت. یکی ازهمراهان او گفت: تو به درس استاد توجه نمی‌کنی و مطالب دیگری را می‌نویسی. او به آن شخص معترض گفت: گوش‌دادن من با گوش‌دادن تو فرق می‌کند، تو بگو: تاکنون استاد چند حدیث بیان کرده است؟ او داشت فکر می‌کرد که امام دارقطنی/گفت: استاد تا به حال هیجده حدیث بیان کرده است، حدیث اول این بود، حدیث دوم این بود و به ترتیب تمام هیجده حدیث را همراه با سند بیان کرد.

حافظ اثرم از بزرگان محدثین است و در فراگیری احادیث، مهارت کامل داشت، او یک بار به حج رفت و در حرم با دو محدث بزرگ از خراسان ملاقات کرد، آنان نیز مشغول تدریس حدیث بودند؛ نزد هرکدام عدۀ زیادی از طلاب، مشغول تحصیل و فراگیری علم بودند. حافظ اثرم/در میان هردو استاد حدیث می‌نشست و حدیث هردو را می‌نوشت. عبدالله بن مبارک/از اکابر محدثین است، زحمات او در باره فراگیری علم حدیث نسبت به سایر علوم زبانزد خاص و عام است. او می‌گوید: من از چهار هزار استاد، علم حدیث آموختم. علی بن الحسن/می‌گوید: شبی هوا بسیار سرد بود من و ابن مبارک/بعد از نماز عشاء از مسجد بیرون آمدیم و کنار مسجد بحث و مباحثه در مورد یک حدیث را شروع کردیم، هرکدام از ما مطلبی در مورد حدیث مورد نظر می‌گفت: بحث ادامه پیدا کرد تا این که در همانجا که بر سر پاهای خود ایستاده بودیم آذان صبح به گوش ما رسید. حمیدی/از محدثان بلندپایه است، او احادیث بخاری/و مسلم/را جمع می‌کرد و در تمام ساعت‌های شب می‌نوشت. در فصل تابستان که هوا بسیار گرم بود، سطلی را پر از آب می‌کرد، در آن می‌نشست و به نوشتن ادامه می‌داد. به شعر و شاعری نیز آشنایی داشت، دو بیت از اشعار او چنین است:

لقاء الناس ليس يفيد شيئاً
سوى الهذيان من قيل وقال
فأقلل من لقاء الناس إلا
لأخذ العلم أو إصلاح حال

(ملاقات و دیدار با مردم جز قیل و قال سودی ندارد، لذا با مردم کمتر ملاقات کن مگر اینکه به قصد حصول علم یا اصلاح نفس باشد).

امام طبرانی/از محدثین معروف و مشهور و صاحب تصانیف فراوانی است. کسی در مورد کثرت تصانیف او سؤال کرد، در جواب گفت: سه سال تمام روی حصیر گذراندم، یعنی شب و روز را روی حصیر می‌نشستم. ابوالعباس شیرازی می‌گوید: سیصد هزار حدیث را از طبرانی نوشتم. امام ابوحنیفه/در تحقیق ناسخ و منسوخ، دقت زیادی به خرج می‌داد، کوفه در آن روزگار مرکز علم بود.

امام ابوحنیفه/حدیث تمام محدثین را جمع کرده بود، به شاگردان خود توصیه ‌می‌فرمود: که هر محدثی وارد کوفه می‌شود اگر حدیثی همراه دارد که نزد شما نیست باید در مورد آن تحقیق کنید.

امام ابوحنیفه/ یک مجلس علمی مشتمل بر فقها، محدثین و اهل لغت تشکیل داد، در این مجلس علمی مسایل مورد بحث قرار می‌گرفت. بسا اوقات بحث و مباحثه پیرامون یک مسأله ماه‌ها به طول می‌انجامید، بعد از تحقیق و اتمام حجت، هر مسأله که در مجلس علمی تصویب می‌شد به عنوان مذهب شناخته می‌شد و در دفتر ثبت می‌گردید. شخصیت امام ترمذی/نیازی به بیان ندارد، دانستن احادیث فراوان و از برکردن آن‌ها از جمله امتیازهای او، و در قوت حافظه ضرب المثل بود. بعضی محدثین می‌خواستند او را امتحان کنند، چهل حدیث غیر معروف را در محضر او تلاوت کردند. امام ترمذی/بلافاصله آن‌ها را مشخص فرمود: امام ترمذی/می‌گوید: در مسیر مکه دو جزء از احادیث یک شیخ را نقل کردم، مایل بودم که آن دو جزء حدیث را به طور مستقیم از زبان استاد بشنوم. اتفاقاً با آن شیخ ملاقات کردم و پیشنهاد سماع دادم، حضرت شیخ پذیرفت، من فکر می‌کردم که آن دو جزء نزد من محفوظ است. ولی وقتی نزد استاد رفتم معلوم شد که به جای آن دو جزء، دو جزء ساده یعنی دفتر سفید را برداشتم. استاد، قرائت حدیث را شروع کرد، اتفاقاً به سوی من نگاه کرد. دو دفتر سفید در دست من بود، ناراحت شد و بر من خشم گرفت و گفت: خجالت نمی‌کشی! جریان را برایش عرض کردم و گفتم آنچه را که بیان می‌شود از بر می‌کنم. استاد به حرف‌های من یقین پیدا نکرد و گفت: بگو چه یاد کردی؟ من بلافاصله آن احادیث را قرائت کردم. فرمود: حتماً از قبل این‌ها را حفظ کرده بودی. عرض کردم: شما می‌توانید احادیث جدیدی را برایم بیان کنید و بعد امتحان بگیرید. استاد چهل حدیث جدید را بیان کرد و من بلافاصله آن‌ها را فرا گرفتم و هیچ اشتباهی از من سر نزد.

زحمت و مشکلاتی که محدثین برای یادگرفتن و پخش و نشر حدیث متحمل شدند، پیروی از آنان به جای خود، شمردن آن‌ها نیز برای ما بسیار دشوار و کار مشکلی است. قرطمه/از محدثان غیر معروف است، یکی از شاگردان او به نام داود می‌گوید: مردم از حافظه ابوحاتم/و غیره صحبت می‌کنند و من کسی را ندیدم که از قرطمه حافظه قوی‌تری داشته باشد. روزی نزد او رفتم، گفت: از میان این کتاب‌ها هرچه را که دوست داری می‌توانی برداری و من عبارت آن را برای تو می‌خوانم. «کتاب الاشربه» را برداشتم او هر باب آن را از آخر گرفته به طرف اول قرائت کرد و بدین ترتیب تمام کتاب را خواند. ابوزرعه/می‌گوید: امام احمد بن حنبل یک میلیون حدیث را از بر داشت.

اسحاق بن راهویه/می‌گوید: صد هزار حدیث را جمع کردم و سی هزار از آن‌ها را از بر داشتم. خفاف/می‌گوید: اسحاق بن راهویه یازده هزار حدیث را از حفظ برای ما املا کرد و بعد به ترتیب آن‌ها را برای ما قرائت کرد، بدون اینکه به اندازه یک حرف در آن‌ها کمی یا زیادتی شده باشد. ابوسعد اصفهانی بغدادی/در سن شانزده سالگی برای شنیدن حدیث نزد ابونصر/در بغداد رفت. هنوز وارد بغداد نشده بود که خبر وفات ابونصر/به گوشش رسید، بدون اختیار به گریه افتاد و فریاد زد و گفت: سند او را از جای دیگر نمی‌توان پیدا کرد، و بدان دست یافت. این‌چنین غم و اندوه زمانی وارد می‌شود که عشق و علاقه چیزی در دل موج زند. ابوسعد/تمام مسلم را از بر داشت. «بخاری» را چنان از بر کرده بود که هرکس سند حدیث را می‌خواند او فوراً می‌توانست متن آن را قرائت کند و هرکس متن حدیث را می‌خواند او سند آن را قرائت می‌کرد.

شیخ «تقی الدین بعلبکی/» در ظرف چهار ماه تمام «صحیح مسلم» را از بر کرده بود و «جمع بین الصحیحین» را نیز از بر داشت. بزرگ و صاحب کشف و کرامت بود، قرآن را نیز از بر داشت. می‌گویند: در یک روز، تمام سوره انعام را حفظ کرده بود. ابن السنی/از شاگردان بلندپایه امام نسائی/است که تا آخر عمر مشغول نوشتن حدیث بود. پسرش می‌گوید: پدرم نوشتن را ادامه داد. در آخر، قلم در دوات گذاشت و دو دست را برای دعا بلند کرد و در همین حال، دارفانی را وداع گفت. علامه «ساجی/» در نوجوانی علم فقه را فرا گرفت و سپس به تحصیل علم حدیث مشغول شد. ده سال در هرات زندگی کرد و شش بار ترمذی را با دست خود نوشت. نزد ابن منده «غریب الحدیث شعبه» را می‌خواند، در همین حال ابن منده بعد از نماز عشاء رحلت کرد.

ابوعمرو خفاف/حافظ صد هزار حدیث بود. استاد امام بخاری/، شیخ «عاصم/» هرگاه وارد بغداد می‌شد، شاگردان پروانه‌وار دور او را می‌گرفتند و جمع کثیری در محفل درس او شرکت می‌کرد و تعدادشان در اکثر اوقات متجاوز از صد هزار نفر بود. یکی از شرکت‌کنندگان در محفل درس او آمارگیری کرد، تعدادشان بالغ بر یکصد و بیست هزار تن بود، به خاطر کثرت شرکت‌کنندگان و تجمع زیاد اکثراً کلمات را بار بار تکرار می‌کرد. یکی از شاگردان می‌گوید: یک روز در یک محفل درس کلمه «حدثنا اللیث» را چهارده بار تکرار کرد. مسلم است که رسانیدن صدا در جمعی که بیش از صد هزار نفر است بدون تکرار مشکل است.

ابومسلم بصری/وقتی وارد بغداد شد در میدان بسیار بزرگی درس حدیث آغاز می‌شد. هفت نفر مأمور بودند که صدا را مانند تکبیرگویندگان در اجتماع عید، به دیگران برسانند. بعد از درس وقتی دوات‌ها را شمردند، بیش از چهل هزار دوات بود. علاوه بر این تعداد، افراد زیادی بدون این که بنویسند تنها برای شنیدن آمده بودند و به همین کار قناعت می‌کردند. آری، به دلیل همین زحمت‌ها و مشقت‌ها بود که علم حدیث و شریعت، بعد از گذشت پانزده قرن، هنوز به قوت خود باقی است.

امام بخاری/می‌فرماید: کتاب بخاری را از میان ششصد هزار حدیث انتخاب کردم. تعداد حدیث‌های« بخاری» به هفت هزار و دویست و هفتاد و پنج می‌رسد،امام بخاری/هرحدیث را بعد از خواندن دو رکعت نفل می‌نوشت. وقتی امام بخاری/وارد بغداد شد، محدثین بغداد می‌خواستند از او امتحان بگیرند. امتحان چنین گرفته شد: که ده نفر را در نظر گرفتند، هرکدام از آنان ده حدیث را به طور مخلوط، یعنی در حالی که متن هرحدیث با سند حدیث دیگر و هر سند با متن دیگر آمیخته و سؤال شد. امام بخاری/در جواب هر سؤال گفت: چنین حدیثی را سراغ ندارم و در آخر امام بخاری/سؤال‌کنندگان را مورد خطاب قرار داد و گفت: احادیثی را که شما سؤال کردید، در سؤال شما فلان اشتباه وجود داشت، و بعد هرحدیث را با سند خودش برای آنان قرائت کرد. خلاصه اینکه، هرکدام از صد حدیث را به ترتیبی که سؤال شده بود قرائت نمود و هر متن را با سند خودش و هر سند را با متن خودش همراه کرد.

امام مسلم/در سن چهارده سالگی تدریس حدیث را آغاز کرد و تا آخر عمر مشغول تدریس حدیث بود. امام مسلم/می‌فرماید: کتاب صحیح مسلم را که مشتمل بر ۱۲ هزار حدیث است از میان سیصد هزار حدیث انتخاب نمودم. امام ابوداود/می‌فرماید: کتاب سنن ابی‌داود را که مشتمل بر چهار هزار و هشتصد حدیث است، از میان پانصد هزار حدیث برگزیدم. یوسف مزی/از محدثین معروف و از امامان علم اسماء رجال است، نخست در شهر خود علم حدیث را فرا گرفت، سپس به مکه مکرمه، مدینه منوره، حلب، حمات، بعلبک و غیره مسافرت کرد. مؤلف چندین کتاب است و «تهذیب الکمال» را در دویست جلد تألیف کردند، و کتاب «الأطراف» در بیش از هشتاد جلد نوشته ایشان است. عادتش بر این بود که اکثر خاموش بود و خیلی کم حرف زد، اکثر اوقات را در مطالعه می‌گذراند، شکار حاسدان نیز شد ولی هرگز در صدد انتقام برنیامدند. فراگرفتن شرح احوال کامل زندگی این حضرات قدری مشکل است برای این کار کتاب‌های بسیار قطور و حجیمی لازم است.

نمونه‌ای چند از فداکاری‌ها و جانفشانی‌های این بزرگواران بیان شد تا بدانیم، علم حدیثی که از چهارده قرن قبل تاکنون به قدرت و قوت تمام و با نهایت شادابی باقی است، برای حفظ و تداوم آن، چه زحمات طاقت‌فرسایی تحمل شده است و کسانی که خود را مدعی تحصیل علم می‌دانند و خود را طالب العلم می‌گویند، چقدر زحمت و مشقت را برای خود روا می‌دارند. اگر ما به عیش و عشرت و تفریح و آسایش خود ادامه دهیم و فکر کنیم که با وجود این زندگی راحت و آرام، پخش و نشر حدیث و سنت پیامبر جادامه خواهد یافت، پندار محض و باطلی است و بیش از این چیزی نیست.

[۸۷] دارمی. [۸۸] مقدمه. [۸۹] تذکره.