فصل هفتم: دوران شوم مغول [۴۴]
بعد از شهادت سلطان جلالالدین خوارزمشاه مغول بر سراسر ایران چیره شدند. مغول به مناسبت بیعلمی و عدم معاشرت با متمدنین عقاید خرافی بسیار داشته و شیاطین و جادو و سحر را در مجاری احوال و زندگانی انسان مؤثر و صاحب نفوذ شدید میدانستند، از سحر و جادو بسیار میترسیدند، و هر را که به این حیله متهم میشد، بسختی عذاب میکردند و در یاسانامه چنگیزی احکام شدید بر ضد این جماعت موجود بود. مغولها آن چنان ضربات جبرانناپذیری به تمدن ایران زدند که هیچگاه جبران نشد. در خراسان بقدری کشتار کردند که از حد تصور خارج است. چنانکه جوینی در تاریخ جهانگشای که بنام چنگیز نوشته است، میگوید: اگر تا هزار سال دیگر در خراسان زاد ولد شود، و هیچ حادثهیی رخ ندهد، باز هم میزان نفوس آن دیار به حد قبل از حمله مغول نخواهد رسید.
در عصر مغول آداب و رسوم بتپرستی رواج تام یافت، تا جائی که حتی کسی جرأت نداشت آب تنی کند. علم و علماء ارزش خود را از دست دادند.
مدارس درس فرسوده و دانشمندان ناپدید و دانشجویان به دست مغول لگدمال شدند.
آنان یا در معرض پراکندگی قرار گرفتند یا از دم تیغ آبدار گذشتند یا به مغولستان فرستاده شدند.
هنر اکنون همه در خاک طلب باید کرد
زانک اندر دل خاکند همه پرهنران
در روزگاران پیشین که رشته دانش و دانشمندان از هم نگسیخته بود، همه بر نگهداری و تثبیت گفتار زیبا و زنده نگاه داشتن مراسم بزرگ، توسط علماء و اندیشمندان انجام میپذیرفت. جوینی عصر تسلط مغول را این چنین ادامه میدهد، امروزه دروغ و ریا را پند و ذکر پندارند. حرامزادگی و سخنچینی را دلیری و شهامت نام کنند. زبان و خط اویغوری را هنر و دانش بزرگ دانند. اکنون هر ولگردی در لباس عصیان، امیر هرمز دوری صدر، هر نیرنگبازی وزیر، هر بخت برگشتهای دبیر، هر تازه به دوران رسیدهای مستوفی، هر ولخرجی ناظر هزینه، هر ابلیسی معاون دیوان – هر شاگردی صاحب حرمت و جاه، هر فراشی صاحب محافظ، هر ستمگری پیشکار، هر خسیسی کس، هر خسیسی رئیس، هر خیانتپیشهای قدرتمند، هر دستاربندی دانشمندی بزرگوار، هر شتربانی به خاطر افزونی مال مشغول با زیبارخی و هر حمالی از کمک شانس گشاده حال شده است.
آزادهدلان گوش بمالش دادند
و زحسرت و غم سینه بنالش دادند
پشت هنر آن روز شکست درست
کین بیهنران پشت به بالش دادند
تیز دادن و سیلی زدن بر فردی از لطافت خوی میشمارند و دشمنی با یکدیگر و سفاهت را نسبت به تأثیر روحانی بیخطر میدانند. در یک چنین روزگاری که قحطی مردانگی و جوانمردی است و روز بازار گمراهی و نادانی، نیکان، بدحال و خوارند، و اشرار تثبیت و بر سر کار، کریم فاضل، تافته دام محنت است و نادان پست کامیاب، هر آزادهای بیزاد است و هر رادمردی مردود، هر صاحب نسبی بینصیب گردیده و هر والاگوهری خارج از گود نشسته و هر هوشمندی مصادف با مصیبتی است، هر گویندهای گرفتار حادثهای، هر عاقلی اسیر غیر مکلفی، هر کامل درگیر ناقصی، و هر عزیزی ناگزیر تابع ذلیلی و هر اهل تشخیصی در دست فرومایهای گرفتار آمده است، میتوان دریافت که صاحبان درجات عالی و هوشمندان و دانایان تا چه حدودی در فشارند.
در این دوران همه دشمنان اسلام دست بدست یکدیگر دادند تا اسلام و مسلمین را بکلی نابود کنند. پیمآنهایی بین آنها منعقد شد و جنگهای بسیار شدید بین آنها و مسلمین درگرفت. بسیاری از سرداران و منشیان مغولان از دشمنان قسم خورده مسلمین بودند. جریان را در سه قسمت جداگانه شرح میدهم.
۱- یهودیان: سر دسته یهودیان صلیبی بود بنام سعدالدولة که از پزشکان ارغون (۶۸۳-۶۱۰ ه.ق) بود. وی از ابهر زنجان بود و توانست با حیلههای فراوان در سال ۶۸۶ به وزارت ارغون برسد. سعدالدولة بزودی دست عموم عمال و کارکنان مسلمان را از کار کوتاه کرد و از طرف خود همه ارکان حکومتی را در دست یهودیان و مسیحیان گذاشت. سعدالدولة سپس امور مالی کشور را تحت اداره خود آورد و دست جمیع امرای ارغون را از همه جا کوتاه ساخت. وی ارغون را متقاعد کرد که ادعای پیامبری بکند و به مکه حمله برده آنجا را از بت پر کند و علمای اسلام را قتلعام کند. اما قبل از اینکه اقدامی صورت گیرد. سعدالدولة به دست امرای ارغون که از وی ناراضی بودند به هلاکت رسید، (صفر ۶٩۰ ه.ق) شش روز بعد از ارغون نیز مرد.
۲- مسیحیان [۴۵]: هجوم مغول به جهان اسلام در جهان مسیحیت به چشم هدیهای الهی نگریسته شد. نفوذ مسیحیان در دستگاه مغول نقش تعیینکنندهای در سیاستهای مغول در ایران بجا گذاشت. اروپائیان در عرض کمتر از ده سال سه هیئت به دربار مغول در قراقورم روانه کردند. هیئت اول که در شورای مذهبی ۱۲۴۵م منعقد شده بود به ریاست ژان دوپلا نوکارپینی در سال ۱۲۴۶م موقع انتخاب گیوک بن اوگتای بن چنگیز به قراقورم فرستاده شد. گیوک فرستادگان پاپ را به گرمی پذیرفت. گیوک دو وزیر مسیحی داشت. هیئت دوم با چهار روحانی فرستاده شد. هیئت سوم از طرف سن لوئی به ریاست روحانی ویلیام روبروکی بسفارت فرستاده شد. این هیئت در سال ۱۲۵۳م به قراقورم رسید. منگو جانشین گیوک هیئت را به گرمی پذیرفت و با آنها مهربانی کرد. هولاکوخان با آنکه بودایی متعصبی بود اما تحت تأثیر دوقوز خاتون زن مسیحی خود قرار داشت. پاپ در سال ۱۲۶۰ میلادی از ابراز تمایل هولاکو به مسیحیت و رفتار خوب او با مسیحیان اظهار خوشنودی کرد. هولاکو مسیحیان را به توصیۀ دوقوز خاتون به کارهای مهم مملکتی میگمارد. در همین سال بود که هولاکوخان لشکر بسیار بزرگی به فرماندهی کنت بوقا سردار مشهور مسیحی خود برای جنگ با ممالیک فرستاد. از همدستان و مشوقان مغولان در حمله به ممالیک مصر هتوم اول پادشاه ارمنستان بود. هدف اصلی از این حمله به تصرف بیتالمقدس و برانداختن حکومت ممالیک مصر بود. اما مصریها با شجاعتی وصفناپذیر این اردوی بزرگ کفار را در هم شکستند و از نابودی اسلام و مسلمین جلوگیری کردند. این جنگ در تاریخ به نام نبرد عین جالوت مشهور است. هتوم اول پادشاه ارمنستان با همکاری مغول وقتی حلب را تسخیر کردند کلیۀ اهالی آن را قتلعام کردند. هتوم با آتش زدن مسجد بزرگ حلب کینه خود را نسبت به مسلمانان کاملاً برملا ساخت. در این جنگ کفار در حدود پانصد هزار تن از کردان را به شهادت میرسانند. هولاکو و جانشینانش مناسبات سیاسی مستقیم با اروپای مسیحی برقرار ساختند. پسر و جانشین هولاکو آباقاخان مریم دختر امپراطور روم شرقی پالئولوگوس را به عقد خود درآورد، و قبل از مراسم عقد به درخواست مریم غسل تعمید بجای آورد. بدنبال رد و بدل شدن نامههایی بین آباقاخان با ادوارد اول پادشاه انگلیس، پاپ اعظم روم هیئتی را در سال ۱۲٧۸ میلادی مرکب از چند راهب را بدربار آباقاخان فرستاد. ارغون نیز در اندیشه اتحاد با غرب یکی از صاحب منصبان مسیحی نستوری خود بنام عیسی کلمپخی با نامه زیر برای پاپ هونوروس چهارم فرستاد که ترجمه آن در بایگانیهای واتیکان محفوظ است نامه بتاریخ ۱۲۸۵ میلادی مطابق ۶۸۴ شمسی است. چند سال بدنبال این اتحاد جنگ هشتم صلیبی درگرفت که به شکست کامل اروپا انجامید. متن نامه به شرح زیر است: و اکنون اجازه دهید، زیرا سرزمین ساراسنها [۴۶](Saracens) متعلق به ما نیست.
پدر مهربان، ما که در این سو و شما که در آن سوی هستید، ما سرزمین سامی را که در میان ما و شما قرار دارد مسخر خواهیم کرد. ما فرستادگان پیش گفته را خواهیم فرستاد و از تو میخواهیم که هیأت و سپاهی را به سرزمین مصر اعزام کنی، و در این هنگام خواهد بود که ما از این جانب و شما از آن جانب به کمک مردان شایسته این سرزمین را میان خود خرد خواهیم کرد، شما مردی باکفایت را در جای پیش ما میفرستی که آرزو داری مطالب پیش گفته در آنجا تحقق یابد. ما ساراسنها را از میان برخواهیم داشت و عالیجناب پاپ و خان بزرگ قوبیلا صاحب و مالک این سرزمین خواهید شد.
در سال ۶۸۶ ه. ق ۱۲۸٧ م و همچنین در سال ۶۸٧ ه. ق ۱۲۸۸ م نیز هیئتهایی مابین مغولان و پاپ نیکوس چهارم و ادوارد اول شاه انگلیس و فیلیپ لوبل شاه فرانسه رد و بدل شد. این نامهنگاریها در سالهای بعد نیز صورت گرفت. بحث در این زمینه را کوتاه کرده و برای روشن شدن همکاری مغول و صلیبیان جنگهای آنها بر ضد جهان اسلام را به اختصار ذکر میکنم.
[۴۴] منابع مورد استفاده : ۱- طبقات ناصری ۲- تاریخ گزیده ۳- مسائل عصر ایلخانان منوچهر مرتضوی ۴- تاریخ ایران سرپرسی سایکس ۵- ایران کمبریج ۶- تاریخ ایران بعد از اسلام آشتیانی ٧- تاریخ جهانگشای و ... . [۴۵] تاریخ ایران سرپرسی سایکس، جلد دوم، ۲- تاریخ ایران کمبریج، جلد ۵. [۴۶] نامی یونانی که به مردم چادرنشین سوریه و عربستان داده بودند. بعداً در طی جنگهای صلیبی به مسلمانان داده شد.