علاءالدین تکش بن ایل ارسلان ۵۶۸-۵٩۶ ه. ق
از زمان اتسز به بعد یکی از خطوط اصلی سیاست خوارزمشاهیان به سبب موقعیت جغرافیایی آنها مجاهدت در راه اسلام بوده است. هدف اصلی تکش برانداختن قطعی حاکمیت قراختایی در ممالک اسلامی بود. قراختاییها که بتپرست بودند بر بسیاری از بلاد اسلامی چیره گشته حتی خوارزمشاهیان را نیز خراجگذار خود کرده بودند. در سال ۵٧۸ ه. ق تکش بخارا را از تسلط کفار قراختایی نجات میدهد.
و به اهالی که از دست آنها ظلم زیادی کشیده بودند آزادی میبخشد و لشکریان خود را از داخل شدن به شهر برحذر میدارد، به علت اینکه مبادا مزاحمتی یا چپاولی توسط بعضی صورت گیرد. تکش در ۵۸۳ سرخس را از منگلی بک میگیرد. و بدنبال آن نیشابور را تصرف میکند. و مردم را از ظلم و ستم او نجات میدهد. اموالی را که وی از مردم با زور گرفته بود به صاحبانشان مسترد میدارد. و منگلی را به فتوای فقها به عبدالعزیز کوفی پدر امام برهانالدین تحویل داد و پدر نیز به قصاص خون پسرش او را به قتل میرساند. تکش با پذیرش تابعیت اسپهبد حسامالدولة اردشیر (۶۰۱-۵۶٧) حاکم مازندران او را همچنان بر سر قدرت نگه میدارد و بدین ترتیب وی با تسلط بر ماوراءالنهر خراسان و مازندران در سال ۵۸۵ بر تخت سلطنت جلوس کرد. بعد از آن حکمرانان خوارزمشاهی را سلطان خواندند. در سال ۵۸٩ سلطانشاه برادر و رقیب تکش فوت کرد و به این ترتیب طالقان و مرورود تا حدود هرات و تمامی خطه خراسان به تکش انتقال یافت. در سال ۵٩۵ با کشته شدن طغرل سوم سلجوقی عراق عجم به تصرف تکش درآمد و به این ترتیب دولت خوارزمشاهیان به صورت حکومت سازمان یافته قدعلم کرد.
تکش در همدان اسرا را آزاد کرد و دستور داد که هیچ کسی حق تعدی به مردم را ندارد و کسانی را که به مردم ظلم کرده بودند در میدان شهر همدان حد زد. وی در شهر ری نیز به همان ترتیب عمل کرد و علامه صدرالدین محمد وزان فقیه شافعی را به قضاوت آنجا گمارد. سالهای آخر حکومت تکش به جنگ با ملاحده گذشت. وی بعد از گرفتن قاهره دومین قلعه مستحکم آنها بعد از الموت و قلع و قمع مدافعان آن به خوارزم برگشت. ملاحده با شهید کردن نظامالملک مسعود هروی وزیر تکش و صدرالدین محمد وزان انتقام میگیرند (جمادیالاخر ۵٩۶ ه. ق).
تشکیلات اداری و مملکتی تکش بدون شک منظم و سازمان یافته بود، در غیر این صورت وی قادر به اداره آن مملکت عظیم نبود. تا جائی که وقتی تکش برای بار سوم به سوی عراق عجم میرود خلیفه ناصر از ترس برایش هدایا میفرستد و حکومتش را به رسمیت میشناسد و به پسرش محمد لقب قطبالدین میدهد.
تکش پادشاهی بود، عادل و نیکو رفتار و متدین و با فضل و از شعرا و اهل ادب جماعتی در گرد او جمع بودند. مشهورترین آنها بهاءالدین محمدبن مؤید بغدادی است که شاعر و منشی و رئیس دارالانشای سلطان بوده و مجموعه منشآت او به نام الترسل معروف است. همچنین علامه بزرگوار فخرالدین محمدبن عمر رازی (۵۴۳-۶۰۶) از جمله دانشمندان تحت حمایت او بود. باید متذکر شد که دست بدست شدن شهرها در دوران سلجوقیان و غزنویان و سامانیان و بالاخره خوارزمشاهیان همواره بدون آسیب رساندن به افراد غیر نظامی و اموال آنها بود و در بسیاری موارد دو طرف برای بدست آوردن قلوب هواداران یکدیگر سربازان و اسیران یکدیگر را با دادن خلعت آزاد میکردند. بهمین خاطر است که ما در این دوران طولانی هیچگاه به مواردی همچون قتل عام عمومی که بعد از یورش مغول مسئلهای جا افتاده در تاریخ ایران است بر نمیخوریم. بعد از مرگ تکش پسرش محمد در مجلس ارکان و امراء دولت خوارزمشاهی به حکومت رسید.