رواج افسانهای کتابسوزی مسلمانان
استعمارگران بخصوص انگلیس برای پیشبرد اهداف استعماری خود در جهان اسلام (بخصوص در ایران) دست به تبلیغات بسیار وسیعی در زمینهی مخدوش کردن چهرهی اسلام زدند، از جمله تبلیغات آنها بر علیه اسلام ساختن افسآنهایی بود بنام افسانه کتابسوزی مسلمانان در هنگام فتح ایران و مصر، دشمنان اسلام کتابخانهای فرضی را به ایران و مصر نسبت دادند و شایع کردند که دین اسلام مخالف علم است و به همین علت مسلمانان بدستور حضرت عمرسکتابخانه اسکندریه مصر و کتابخانه جندی شاپور را در ایران آتش زدند. از جمله پیشگامان این افسانه کاپیتان سرجان ملکم انگلیس بود که از عوامل اصلی شکست ایران در برابر روسیه تزاری و تجزیه ایران میباشد. این انگلیسی در کتاب تاریخ ایران با طرح این افسانه به مخدوش کردن اذهان جوانان مسلمان ایرانی پرداخت.
دکتر بهرام فرهوشی در کتاب ایرانویج مینویسد: محل کتابخانهای اصلی ایران در ساختمان سارویه در شهر جی بوده است. سارویه یکی از بناهای محکم ایرانی است همانند اهرام ثلاثه مصر. چنین پیداست که زرتشتیان در اواخر سلطه ساسانی که شایع شده بود هزارهای آنها نزدیک است، صاحب برخی از کتابخانه که در انتظار نابسامانیها و قتل و غارتهای آخر زمان بودند کتابهای خود را پنهان کردند تا به آنها آسیبی نرسد.
این استاد دانشگاه تهران سپس به نقل ازمحمدبن اسحاق مینویسد: یکی از اشخاص مؤثق به من خبر داد که در سال ۳۵۰ هجری و قمری سقفی فروریخت و از آن کتابهای بسیار به دست آمد که هیچ کس قدرت خواندن آنها را نداشت میگوید: من به چشم خودم دیدم ابوالفضل بن عمید آن کتابها را فرستاده بود، کتابهای پاره پارهای بود که در باروی شهر اصفهان میان صندوقهایی بدست آمده بود به زبان یونانی [۸۵].
همچنان که میدانیم کتابهای زیادی نیز در دوران اولیهای اسلامی از طرف ابن مقفع به عربی ترجمه شده است. بنابراین افسانه کتابسوزی ایران محلی از اعراب ندارد. بقول مرحوم مرتضی مطهری در کتاب آتش سوزی کتاخانه ایران و مصر اگر چنین کاری صورت گرفته بود قطعاً سیاهجامگان و سرخجامگان از آن سخن به میان میآوردند.
اما افسانهای کتابسوزی اسکندریه از کتابسوزی در ایران نیز مسخرهتر است. اینکه کتابخآنهایی در اسکندریه آن هم با هفتصد هزار جلد کتاب وجود داشته است از دروغهای بزرگ غربیها است. هیچ منبع تاریخی معتبری این خبر را درج نکرده است. تاریخنویسان بزرگ غربی مانند کارل گریمبرگ در تاریخ بزرگ جهان و ویل دورانت در تاریخ تمدن و گوستاولوبون در تاریخ تمدن اسلام و عرب همگی افسانهای کتابسوزی را رد کردهاند.
کارل گریمبرگ مینویسد: در حملهای سزار قیصر به مصر در تعقیب پمپه در سال ۴۸ ق – م در جنگ بین آندو در شهر اسکندریه ساختمانهای گوناگون اسکله و بویژه کتابخانه مشهور اسکندریه در آتش سوخت [۸۶].
آنچه که ظاهراً باقی مانده بود در سال ۳۸٩ میلادی توسط تئوفیلوس پطرس اسکندریه سوزانده شد. بدستور ژوستی نین اول (۵۱٩-۵۶۵ م) امپراطور متعصب روم شرقی کلیه مدارس غیرمذهبی در سراسر روم بسته شد و بسیاری از پزشکان و عالمان به ایران تحت حاکمیت انوشیروان گریختند. و این سر آغاز قرون وسطا در اروپا بود که طی آن میلیونها انسان بیگناه کشته، سوزانده و شکنجه شدند. بالاخره سعید بن البطریق اسقف اسکندریه و تاریخنویس مسیحی در ٩۳۳ میلادی در کتاب تاریخش اگر چنان که این افسانه رایج بود قطعاً آن را مینوشت.
اگر افسانهای کتابسوزی درست میبود بطور یقین کلیهای کتب مربوط به دوران باستان از صفحه تاریخ حذف میشدند. اما امروزه همهای آن کتابها در دسترس ماست و میدانیم که همۀ آنها در چند قرن اول هجری قمری به عربی ترجمه شدهاند. افسانهای کتابسوزی اسکندریه با یک محاسبهی ساده ریاضی نیز کاملاً باطلشدنی است. طبق این افسانه در شهر اسکندریه هشتاد گرمابهی عمومی وجود داشته است که بصورت شبانه روز در عرض شش ماه هیزم آنها کتابهای کتابخانهای اسکندریه بوده است. اگر برای هر گرمابه تنها روزانه هزار جلد کتاب را منظور بداریم رقمی که بدست میآید چهارده میلیون و چهارصد هزار جلد کتاب میشود. برای صاحبان بصیرت قضاوت کنید.
[۸۵] ایرانویج، ـــــــــ، بهرام فرهوشی، ص ۱۰۵. [۸۶] تاریخ بزرگ جهان سوم، ص ۱۰۸.