نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسلام

فهرست کتاب

دوران اولیه حکومت بنی‌عباس

دوران اولیه حکومت بنی‌عباس

ابوالعباس عبدالله‌بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس رضوان‌الله تعالی علیهم معروف به سفاح اولین خلیفه عباسی است. وی دو برادر بنام‌های ابراهیم امام که در سال ۱۳۲ وفات نمود یا بقولی کشته شد (به دست مروان‌ الحمار)، و ابوجعفر منصور که به علت آنکه دانه دانه پول خرج می‌کرد به دوانیقی مشهور بود و بعد از سفاح به حکومت رسید داشت. سفاح جمیع حکام بلد اسلام را عوض کرد و غالب آن قسمت‌ها را به برادران یا اعمام یا سردارن خود واگذاشت، از آن جمله شام را به عبدالله بن عباس و الجزیره و آذربایجان و ارمنستان را به ابوجعفر منصور برادر خود و خراسان و جبال را به ابومسلم خراسانی محوّل نمود. وی ابوسلمه از محترمین همدان را با لقب وزیر آل محمد به وزارت خود برگزید. بعد از فوت سفاح در سال ۱۳۶ ه‍. ق برادرش ابوجعفر منصور جای او را گرفت. منصور بانی شهر بغداد است که تا زمان وی دهکده‌ای بیش نبود. وی در سال ۱۴۵ ه‍. ق در آنجا شهر ساخت و آن را پایتخت خود و دارالخلافه عباسی قرار داد. از وقایع مهم دوران حکومتی وی قیام محمد از اولاد امام حسین با لقب النفس الزکیه است که در سال ۱۴۵ ه‍. ق روی داد او و برادرش بنام ابراهیم بقتل رسیدند. کشتن ابومسلم خراسانی که نقش عمده -‌ ای در پیروزی آل عباس بر آل اموی داشت. علت آن، این بود که ابومسلم بعد از سفاح می‌خواست حکومت به عیسی بن موسی عموزاده سفاح برسد ولی ابوجعفر منصور به وصیت سفاح حاکم شد غلام ابومسلم بنام حسن بن قحطبه پنهانی به منصور نامه نوشته می‌گوید که ابومسلم قصد خلافت دارد [۱۱].

ابن المقفع پسر دادویه و اسمش روزبه است. پدرش بخاطر حیف و میل اموال حکومتی در دوران کارمندی خود در عصر حجاج یا خالد قسری شکنجه می‌شود و دستش شل می‌شود بهمین سبب وی را مقفع می‌خواندند. پسرش روزبه که ظاهراً مسلمان شده و عبدالله نامیده می‌شد را عبدالله بن المقفع می‌خواندند. بیرونی دانشمند مشهور ایران در دوران غزنویان در کتابش بنام التحقیق مال فی الهند می‌نویسد که ابن مقفع مانی مذهب بود و علتش آن است که او باب برزویه طبیب را بر کتاب پنج تنتره (کلیله و دمنه) افزوده است تا در عقاید کسانی که اعتقاد دینی‌شان ضعیف است تشکیک کند. روزبه کتاب‌های دیگری نیز دارد از جمله: خودای نانگ (تاریخ رسمی ساسانیان)، آئین مزدک، کتاب ادب کبیر، صغیر، رساله فی صحابه و... وی به دستور منصور کشته شد. بعد از مرگ منصور در سال ۱۵۸ مهدی پسر منصور به خلافت نشست. در زمان وی شخصی بنام مقنّع معروف به صاحب ماه نَخَشب در ماوراء‌النهر ادعای پیغمبری کرد و در سال ۱۶۳ بقتل رسید. بعد از مهدی پسرش هادی سپس هارون‌الرشید پسر دومش بخلافت رسید. وی از ۱٧۰ تا ۱٩۳ حکومت کرد، در دوران وی برامکه وزارت را در اختیار داشتند. قدرت آن‌ها تا حدی بود که غالباً رفت و آمد و مراجعات مردم به خانه‌های برامکه بیشتر بود تا به قصر خلیفه. این خاندان ریاست مذهبی یکی از بتکده‌های بودائی شهر بلخ بنام نوبهار (بتخانه جدید) را داشتند. از این طایفه خالد در ایام دعوت ابومسلم خراسانی قبول اسلام کرد پسرش یحیی در رساندن هارون‌ به خلافت نهایت فداکاری و سعی به خرج داد.

یحیی پسرانی بنام‌های فضل و جعفر و محمد و موسی داشت که پس از رسیدن پدر به وزارت همگی در راه بردن کارهای خلافت معین و یاور او بودند. علت براندازی برمکیان بقول عبدالقاهر بغدادی در الفرق بین الفرق آن است که برامکه چون می‌خواستند دین اسلام را براندازند و بجای آن آئین آتش‌پرستی را جایگزین کنند مورد نفرت هارون‌الرشید قرار گرفتند. آنان از روی نیرنگ به هارون‌الرشید گفتند که مسلمان‌ها را شایسته کاری آن است که در مسجدها آتش افروزند و در هر مسجدی آتشدانی باشد که بر آن عود سوزند و نیز در درون کعبه آتشدانی نهند و همواره عود در آن سوزانند تا بوی خوش دهد. رشید دریافت که قصد ایشان پرستش آتش در کعبه است. این امر باعث شد که وی جعفر برمکی را به بهانه‌ هم خوابی با زوجه‌اش بکشد. قرار بر این بود که جعفر و خواهر هارون‌الرشید ازدواج‌شان تنها منحصر به نگه ‌کردن همدیگر باشد. ولی آندو این قرار را برهم زده بودند. علت اصلی مخالفت خلفای عباسی با خاندان برمکی و بعضی دیگر از ایرانی‌ها همین سوء استفاده آن‌ها از خلفای عباسی بود منصور دوانیقی به پسرش مهدی هنگام مرگ سفارش ایرانی‌ها را کرد و گفت: نسبت به موالی ایرانی خودت مهربان باش و به آن‌ها نیکوی کن، زیرا اینان در هنگام سختی پشت و پناه تو هستند. با مردم خراسان بیش از اندازه نیکویی کن، زیرا آنان در راه برقراری دولت عباسی جان و مال دادند، به پاداش این فداکاری‌ها با آنان مهربان باش و از بدی‌های آنان درگذر و هر کدامشان که مردند کار او را به فرزندان و کسانش بسپار [۱۲].

لذا باید حق داد که در این جور وقایع مقصران اصلی جریانات کفرآمیزی هستند که با ظاهری اسلامی قصد براندازی اسلام را داشتند. ایرانیان به طور کل در برخورد با عباسیان دو دسته بودند. دسته اول آن‌هایی بودند که در اصل کافر بودند ولی ادعای مسلمانی می‌کردند.

دسته دوم کسانی بودند که واقعاً مسلمان بودند و به نوعی زندگی مسالمت‌آمیز با عباسیان داشتند که هم می‌توانستند بیشترین خدمت را به ایرانیان بکنند و هم اینکه حکومت عباسی را در رویارویی با ملحدان کمک کنند. بعد از هارون‌الرشید امین از ۱٩۳ تا ۱٩۸ ه‍. ق خلافت می‌کند و در اثر اختلافاتی که بین او و برادرش مأمون بوجود می‌آید بالاخره امین در سال ۱٩۸ بدست طاهر اسیر می‌شود سپس طاهر او را کشته و سرش را روانه خدمت مأمون می‌کند. مأمون در همین سال (۱٩۸) در مرو رسماً به خلافت برگزیده شد و اول کاری که کرد وزارت را به فضل بن سهل سپرد و حکومت عراق و جبال و فارس و خوزستان و یمن را به برادرش حسن بن سهل داد. خراسان را نیز به طاهر سپرد. سال ۲۱۸ ه‍. ق مأمون درگذشت. بجایش ابواسحاق محمد معروف به معتصم خلیفه شد.

در دوران مأمون و معتصم والواثق معتزله قدرت زیادی داشتند، به علت اینکه خلفای نامبرده خود نیز معتزله بودند. در این دوران معتزله به مخالفت با مخالفین خود برخاستند، بخصوص با آن دسته از کسانی که موضوع خلق قرآن را قبول نداشتند. آن‌ها این موضوع را امتحان مردم قرار داده بودند و به آزار و اذیت مخالفین خود می‌پرداختند. چنانچه آزار و اذیت امام احمد بن حنبل بدست آن‌ها مشهور است.

[۱۱] همان، ص ۲٩۴، (تاریخ گزیده، ص ۲٩۴). [۱۲] گنجینه تاریخ ایران، جلد نهم، ص ۵۴۶-۵۴٧.