بعضی از خاندانهای مهم ایران اسلامی
برای گسترش اسلام خاندانهای بسیاری تا آنجا که توانستهاند نقش ایفا کردند برای زنده نگه داشتن یاد و خاطره آنها در زیر به چند تا از آنها خلاصهوار اشاره میشود.
۱- افتخاریان: اصلشان افتخارالدین محمد بکری بود، از نسل حضرت ابوبکر صدیقس، او مردی دانشمند و متقی بود. پیش امام سعیدمحمدبن یحیی نیشابوری تحصیل کرد. از احفاد او ملک سعید افتخارالدین محمدبن ابینصر در عهد دولت مغول بزرگترین اکابر قزوین شد. ملکی عادل و عاقل و صاحب حزم و رأی بود و در تدبیر امور دیوانی زبانزد بود. منگوقاآن و برادران و عمزادگان و خویشاوندان پیش او تعلیم کردند. وی برادرانی داشت که هر یک در جایی حاکم بود از جمله:
ملک سعید امام الدین یحیی حاکم قزوین و بعدها عراق عجم شد.
عمادالدین محمود حاکم مازندران.
رضیالدین بابا حاکم دیاربکر و رکنالدین احمد گرجستان.
این خاندان با مرگ ملک سعید در ربیعالاول سال ٧۰۰ ه. ق در بغداد از اهمیت افتاد.
۲- خاندان نظامالملک: خدمات بیشمار این خاندان در گسترش اسلام و علم بر همگان معلوم است. از این خاندان خیرات و مبرات بسیار از قبیل مساجد و مدارس و رباطات بر جای ماند. همه افراد این خاندان مردمی فاضل و کاتب و پروراننده شاعران و نویسندگان و دوستداران فقها و عرفا بوده و آنان را بروایت و وظایف دلخوش میداشتهاند.
۳- آل برهان یا بنیمازه: از خاندانهای بزرگ بخارا بوده و ریاست حنفیان ماوراءالنهر را بعهده داشتهاند. امام برهانالدین عبدالعزیز بن مازه بخاری پسرش امام شهید حسامالدین عمر بن عبدالعزیز که در جنگ قطوان بین سلطان سنجر سلجوقی و بتپرستان در سال ۵۳۶ ه. ق به شهادت رسید و تاج الاسلام احمدبن عبدالعزیز بن مازه برادرش ناظر بر اعمال اتمتکین حاکم بخارا و برادرزادهاش محمدبن عبدالعزیز ملقب به صدر جهان ممدوح سعدی شیرازی – صدرالصدور جهان برهانالدین عبدالعزیز عمربن عبدالعزیز – برهانالدین محمودبن احمدبن عبدالعزیز صاحب کتاب ذخیره الفتاوی مشهور به ذخیره البرهانیه – امام برهانالدین محمودبن احمد معروف به صدر جهان شش هزار فقیه در کنف حمایت او زندگی میکردند – عمربن مسعود استاد عوفی از برجستهترین افراد این خاندان بودهاند. بازماندگان این خاندان تا اواخر قرن هفتم ه. ق در بخارا راه و رسم اجداد خود را در رعایت حال علماء و ترویج علم ادامه دادند.
درباره این خاندان لباب الالباب محمد قزوینی و حواشی چهار مقاله نظامی عروضی مفید است.
۴- آل خجند: رجال این طایفه از جمله رؤسای مذهبی بودند که بر اثر اهمیت شهرتی که بدست آوردند مصدر امور مختلف در اصفهان شدند. درگاه آنان مکان رجال دانشمند و شاعر گردیده بود، و ریاست شافعیان اصفهان را برعهده داشتند. امام ابوبکر محمدبن ثابت الخفیدی فاضل و بلیغ مشهور مرو از این خاندان بود که خواجه نظامالملک شهید او را برای تدریس در نظامیه اصفهان بدان شهر میبرد و او در آنجا میماند خاندانش در آن شهر به شهرت میرسند. تا قتلعام اصفهان بدست مغول در سال ۶۳۳ ه. ق افراد این خاندان به روش اجداد خود به فعالیت ادامه دادند.
۵- آل صاعد اصفهان: این خاندان ریاست حنفیان شهر اصفهان را بعهده داشتند. اصل آن از نیشابور بود. از صاعدیان نیشابور که از خاندانهای معروف علمی آن سامان بودهاند، منشعب شدهاند. از بزرگان این خاندان که مورد مدح شعرای بزرگی مانند جمالالدین محمدبن عبدالرزاق اصفهانی قرار گرفتهاند، عبارتند از: خواجه جمالالدین صاعدبن مسعود و خواجه رکنالدین و خواجه قوامالدین و خواجه صدرالدین بن قوام الدین و خواجه نظامالدین ابوالعلا. فعالیت این خاندان تا قتلعام اصفهان در سال ۶۳۳ ه. ق ادامه داشت.
۶- خاندان رضیالدین ورامینی: از خاندانهای مشهور عراق بود. مؤسس این خاندان رضیالدین ابوسعد ورامینی از مردان ثروتمند و مشهور بود. وی در حرمین آبادیهای بسیار کرده و بهمین سبب معمار الحرمین لقب یافته بود. پسران و نوادگان او نیز بسبب ریاست و آبادانیها و ایجاد مدارس و مساجد و موقافات شهرت بسیار داشتند. از میان آنها فخرالدین بن احمدبن ابیسعد ورامینی منصب وزارت طغرل بن ارسلان آخرین پادشاه سلجوقی را عهدهدار بوده است.
از مداحان این خاندان قوامی رازی شاعر مشهور است. لباب الالباب عوفی و تاریخ بیهقی در مورد این خاندان از منابع دسته اول میباشند.
٧- خاندان جوینی: نخستین خاندان مشهور ایرانی که در قسمت بزرگی از دوره ایلخانان در حل و عقد امور کشور مؤثر بوده است، خاندان بهاءالدین محمد جوینی صاحب دیوان است. دائی بهاءالدین محمد بنام منتجبالدین بدیع کاتب جوینی صاحب عَتَبهُ الکَتَبه دبیری سلطان سنجر سلجوقی را برعهده داشت. پدر بهاءالدین شمسالدین محمدبن محمدصاحب دیوان استیفای سلطان محمد خوارزمشاه و پسرش سلطان جلالالدین مینکبرنی بود. بهاءالدین بعد از زوال دولت خوارزمشاهی در خدمت حاکمان مغول که مأمور ایران میشدند، درآمد. نخستین بار در سال ۶۳۱ ه. ق در عهد حکومت جنتمور صاحب دیوانی خراسان و مازندران را یافت و چندی بعد جنتمور او را همراه گوگوز برسالت نزد اگتایقاآن فرستاد. خان مغول بهاءالدین محمد را مورد اکرام و انعام قرار داد و صاحب دیوانی ممالک را بدو ارزانی داشت. از این پس بهاءالدین همواره در خدمت حاکمان مغولی باحترام و اعتبار با مرتبه صاحب دیوانی ممالک تابع مغول در ایران بسر میبرد. وی در سال ۶۵۱ ه. ق در اصفهان درگذشت. دو پسر معروف او شمسالدین صاحب دیوان و عطاملک صاحب کتاب جهانگشا بعد از پدر بمراتب عالی سیاسی رسیدند. برادر بزرگتر شمسالدین از سال ۶۶۱ تا سال ۶۸۳ که شهید شد. در عهد هولاکوخان – آباقا – سلطان احمد تکودار بوزارت و حل و عقد ممالک تابع ایلخانان یعنی ایران و روم و قسمتی از هند و شام اشتغال داشت. در عهد آباقا ۶۶۳-۶۸۰ ه. ق شمسالدین دومین شخص کشور پهناور وی محسوب میشد. وی از قدرت و نفوذ خویش برای ترمیم خرابیهای مملکت استفاده میکرد. شمسالدین در سال ۶۸۳ ه. ق ماه شعبان در نزدیکی اهر بدستور ارغونخان شهید شد. چهار پسرش یحیی – فرجالله – مسعود و اتابک – نوادهاش علی پسر خواجه بهاءالدین و برادرزادهاش منصوربن عطاملک را در سال ۶۸۸ ه. ق و خواجه هارون را در سال ۶۸۵ به شهادت رساندند. عطاملک جوینی به حکومت عراق منصوب شد وی طوری عراق را آبادان کرد که حتی آبادتر از عهد عباسیان بود. عطاملک در سال ۶۸۱ وفات نمود.
این خاندان پناهگاه علماء و دانشمندان بود. کمکهای شایان آنها به فضلا و شعرا باعث رونق دوباره علم در ایران شد. بدون شک دانشمندپروری این خاندان یکی از اساسیترین گرایش مغول به اسلام بود. بعد از شهادت شمسالدین محمد مرثیههای سوزناک در سوگش سروده شد. این خاندان با گردآوری فضلا و دانشمندان باعث پیوند بین دانشمندان قبل و بعد از مغول شدند. آثار فعالیت آنها در قرن هشتم خود را نشان داد.