عقیده شیعه امامیه درباره یاران پیامبر ج
موضعگیری رافضیان درباره اصحاب پیامبر جمبتنی بر دشمنی، عداوت، کینه و بغض است این امر از طعنهای فراوان آنها نسبت به اصحاب پیامبر هویداست که آثار قدیم و جدیدشان مملو از آن است.
از جمله آن، اعتقاد به کفر و ارتداد اصحاب جز چند نفر معدود است که بعضی از روایتهایشان در کتب مورد اعتمادشان به آن تصریح کرده است. کلینی از امام باقر روایت میکند که گفت: مردم پس از وفات پیامبر جبه جز سه نفر همگی مرتد شدند، گفتم: آن سه نفر چه کسانی بودند؟ گفت: مقداد بن اسود و ابوذر غفاری و سلمان فارسی، (رحمة الله و برکاته علیهم) سپس بعد از اندکی بعضیها فهمیدند و اینها بودند که مرکز ثقل]مبارزه[ بوده و از بیعت خودداری کردند. تا این که امیرالمومنین را به زور آوردند و به ناچار بیعت نمود. [۱۴٩]
در کتاب (اختصاص) مفید از عبدالملک بن اعین نقل شده است که از امام صادق سوال نمود و همچنان ادامه میداد تا این که پرسید: بنابراین آیا مردم به هلاکت رسیدند؟ گفت: آری به خدا! ای ابناعین! مردم اهل شرق و غرب به هلاکت رسیدند. گفت: بیتردید آنها راه گمراهی را پیمودند، آری به خدا همه آنها جز سه نفر، (سلمان فارسی و ابوذر و مقداد) گمراه شدند و بعد از آن عمار و ابو ساسان انصاری و حذیفه و ابو عمرة به آنان ملحق و هفت نفر شدند». [۱۵۰]
دانشمندان محققشان اجماع شیعه امامیه رافضیه را درباره تکفیر صحابه نقل کردهاند.
شیخ مفید میگوید: امامیه، زیدیه و خوارج بر این امر اجماع دارند که ناکثین (عهدشکنان) و قاسطین (ستمگران) از اهل بصره و شام، همگی به علت جنگ با امیرالمؤمنین علی گمراه و کافر و ملعونند و بدین سبب در آتش دوزخ جاودان خواهند بود. [۱۵۱]
نعمت الله جزائری میگوید: امامیه قائل به وجود نص روشن درباره امامت علی هستند و صحابه را تکفیر و از آنها بدگویی کرده و امامت را به جعفر صادق و بعد از او به فرزندان معصومش رساندهاند و مؤلف این کتاب از این فرقه (که إن شاء الله ناجیه است) است.» [۱۵۲]
بدگویی شیعیان رافضی از صحابه فقط به متهم ساختن آنها به تکفیر و ارتداد محدود نمیشود. بلکه آنها معتقدند که یاران پیامبر بدترین مخلوقات الهی هستند که ایمان به خدا و پیامبر جز با برائت جستن از آنها و به ویژه خلفای سهگانه، ابوبکر، عمر و عثمان و امهاتالمومنین (همسران پیامبر)، ممکن نیست!
محمد باقر مجلسی میگوید: «عقیده ما درباره برائت این است که ما از بتهای چهارگانه یعنی ابوبکر، عمر، عثمان، معاویه و زنهای چهارگانه یعنی عایشه، حفصه، هند و ام الحکم و همه اتباع و پیروانشان برائت میجوییم و معتقدیم آنها بدترین مخلوقات خداوند در روی زمین هستند و ایمان به خدا و پیامبرش و ائمه جز با برائت جستن از دشمنانشان کامل نمیشود.» [۱۵۳]
بنابراین رافضیان معتقدند که سه خلیفه قبل از علی و امهات مومنین، در روز قیامت به بدترین شکلی عذاب داده میشوند و همراه با طاغوتهای بشری و اشرار خواهند بود! در تفسیر قمی [۱۵۴]در شرح سوره فلق آمده است: «فلق، عبارت از حفرهای در آتش جهنم است که جهنمیان از شدت گرمی آن پناه میخواهند و از شدت گرمای آن از خداوند طلب رهایی میجویند، و هنگامی که نفس میکشند آتش جهنم آنها را میسوزاند و در آن حفره صندوقی از آتش وجود دارد که اهل آن حفره از گرمی آن صندوق پناه میخواهند و آن تابوت است. در آن تابوت شش نفر از اولین و شش نفر از آخرین وجود دارند، اما شش نفر از اولین عبارتند از: فرزند آدم که برادرش را کشت، نمرود که ابراهیم را در آتش افکند، فرعونِ موسی و سامری که گوساله را مورد پرستش قرار داد، آنکه یهودیان را یهودی و مسیحیان را مسیحی کرد، اما شش نفر از آخرین: عبارتند از اول، دوم، سوم، چهارم، رهبر خوارج و ابن ملجم لعنت خدا بر آنها باد!» [۱۵۵]
منظورشان از اول و دوم و سوم: خلفای سه گانه قبل از علیشو از چهارم، معاویهساست که این رمزهایی است که رافضیان در هنگام بدگویی و ناسزا به صحابه در کتب خود به کار میبرند، و در توضیح بیشتر این رمزها در روایت عیاشی که به دروغ و تزویر، آن را به امام صادق نسبت میدهد میگوید: «جهنم آورده میشود در حالی که دارای هفت درب است، درب اول برای ظالم که زریق است و درب دوم برای حبتر [۱۵۶]و درب سوم برای سوم و چهارم و برای معاویه و پنجم: برای عبدالملک و ششم برای عسکر بن هوسر و درب هفتم برای ابوسلامه [۱۵٧]است و آنها برای پیروانشان دربهایی هستند.»
کینه شیعیان رافضی نسبت به بهترین یاران پیامبر جو خلفای او بیش از این است. صدوق که از بزرگترین دروغگویان و افترازنندگان است از ابوجارود روایت میکند که میگوید: به امام باقر÷گفتم: اولین کسی که داخل آتش میشود کیست؟ گفت ابلیس و یک نفر در طرف راست او و دیگری در طرف چپ اوست [۱۵۸]. واضح است که منظور آنها از دو نفر، ابوبکرسو عمرساست.
نعمت الله جزائری میگوید: عمر در روز قیامت بیش از ابلیس در آتش شکنجه میشود. او میگوید: اما اشکال اینجاست که چرا علیسدخترش ام کلثوم را به عقد عمر درآورد، آنهم زمانی که او خلیفه بود! ، زیرا او مرتکب منکرات بزرگی شده بود و بیش از هر مرتدی از دین خارج شده بود، حتی در روایتهایی آمده است که شیطان با هفتاد زنجیر از آهن جهنم بسته و به سوی محشر کشانده میشود، نگاه میکند میبیند که ملائکه عذاب مردی را در پیش میکشند که ۱۲۰ زنجیر در گردن دارد، شیطان به او نزدیک میشود و میگوید: این بدبخت چه کار کرده است که عذابش از عذاب من بیشتر است، در حالی که من مردم را فریب داده و آنها را به هلاکت کشاندهام. عمر به شیطان میگوید: کاری نکردهام جز اینکه خلافت علی بن ابیطالب را غصب کردهام. ظاهراً علت شقاوت و عذاب بیشتر خود را کم شمرده و نمیداند که هر چه از کفر و سرکشی و استیلای اهل جور و ظلم در دنیا تا قیامت رخ داده است به علت این کار او بوده است. [۱۵٩]
کینه اینها نسبت به اصحاب پیامبر جبه ویژه ابوبکر و عمر به حدی رسیده است که لعن آنها را مباح دانستهاند بلکه آن را جزو اموری میدانند، که انسان را به خدا نزدیک میکند و درباره لعن آنها مبالغههایی میکنند که وصف و شرح آن ممکن نیست.
ملا کاظم از ابوحمزه ثمالی روایت میکند او هم به دروغ از امام زین العابدین نقل کرده است که میگوید: هر کسی بر جبت و طاغوت یکبار لعنت بفرستد خداوند برایش هفتاد هزار ثواب مینویسد، و هزاران هزار بدی را از او پاک میکند و هفتاد هفتاد هزار هزار درجه بر او میافزاید و کسی در یک شب یک بار بر آنها لعنت بفرستد به همان اندازه برایش ثواب نوشته میشود، او میگوید: سرورمان علی بن حسین از دنیا رفت و بر محمد باقر وارد شدم و گفتم: ای سرورم، حدیثی از پدرت شنیدهام، گفت: بگو ای ثمالی! پس حدیث را برایش نقل کردم. گفت: آری ای ثمالی، دوست داری که بیشتر بیان کنم؟ گفتم: آری سرورم! گفت: هر کس که برایشان در هر روز یک لعنت بفرستد در آن روز برایش تا شب گناهی نوشته نمیشود و کسی که در شب برایشان یک لعنت بفرستد در آن شب تا صبح برای او گناهی نوشته نمیشود. [۱۶۰]
از ادعاهای مشهورشان در کتب اذکار، دعایی است به نام صَنَمَی قریش [دو بت قریش] که منظورشان ابوبکر و عمر است و به دروغ و افترا این دعا را به علی÷نسبت میدهند. این ادعا بیش از یک و نیم صفحه است، از آن جمله: «خدایا بر محمد و آل محمد درود بفرست و به دو بت قریش و طاغوت و جبت آنها و دو دختر آن دو که با دستورت مخالفت کردند و وحی و نعمتهایت را انکار و نسبت به پیامبرت نافرمانی کردند و دین کتابت را تحریف کردند... الخ... لعنت بفرست... تا اینکه در پایان آمده است: بار خدایا در سرّ پنهانت و در ظاهر آشکارت لعنتی دائم و ابدی بر آن دو و دوستداران و پیروانشان و کسانی که به سخنانشان اقتدا و احکامشان را تصدیق میکنند ، بفرست (چهار بار بگو خداوندا به آنها عذابی بفرست که اهل آتش از آن پناه بخواهند... آمین یا رب العالمین). [۱۶۱]
این دعا بسیار مورد توجه علمای آنهاست تا جای که آقا بزرگ تهرانی میگوید تعداد شرحهای آن به ده شرح رسیده است. [۱۶۲]
آنچه ذکر شد عقایدی است که در کتب قدیمیشان و بر زبان علمای گذشته آنها جاری شده است. اما معاصران آنها نیز پیرو گذشتگانشان بوده و به افکار آنها چنگ میزنند، و در اینجا ]به خاطر پرهیز از طولانی شدن مطلب[ به ذکر نام رهبر بزرگشان خمینی اکتفا میکنیم که در کتاب (کشف الأسرار) میگوید: ما در اینجا کاری به شیخین نداریم، مخصوصاً از مخالفتهایی که با قرآن کردند و از بازیچه قرار دادن احکام الهی و آنچه از جانب خود حلال و حرام میکردند و ظلمی که نسبت به فاطمه، دختر پیامبر جو فرزندانش روا داشتند، سخن نمیگوییم. اما به جهل و نادانی آنها در احکام دین اشاره میکنیم. [۱۶۳]
او درباره شیخینسمیگوید: ما در اینجا ناچاریم شواهدی از مخالفتهای صریح آن دو با قرآن بیاوریم تا ثابت کنیم که آن دو مخالف قرآن بودند. [۱۶۴]
وی با متهم کردن آن دو به تحریف قرآن میگوید: خداوند هشت گروه را مستحق زکات کرده است، اما ابوبکر به اشاره عمر یک گروه را حذف کرد ولی مسلمانان چیزی نگفتند. [۱۶۵]
همچنین میگوید: واقعیت این است که آنها قدر رسول خدا را ندانستند درحالی که پیامبر برای ارشاد و هدایت آنها زحمت کشیده و رنجها را تحمل کرد، و در حالی از دنیا رفت که کلمات افترا آمیز پسر خطاب که از منبع کفر و زندقه برمیخاست در گوشش بود. [۱۶۶]
این عقیده شیعیان امامیه درباره یاران پیامبر است باید دانست آنچه را که من در اینجا میآورم قطرهای از دریاست، زیرا کتبشان مملو از ناسزا، بدگویی، دشنام و فحشهای زشت است که آزادگان و دینداران از گفتن آنها به کافرترین مردم ابا دارند، در حالی که شیعیان رافضی بدان خشنود میشوند. و زبانشان در بدگویی از اصحاب رسول خدا ج، خلفا، وزیران، دامادهای او بسیار تند و تیز است. حتی این اعمال را جزو دین میدانند و در برابر انجام آنها از خداوند طلب ثواب میکنند. در حقیقت مسلمانان با آگاهی از حال این گروه و گمراهی، ضلالت و بد دینی آنها باید دو حالت را در پیش گیرند:
اولاً: نعمت لطف، رحمت، کرم خداوند نسبت به خودشان به یاد آورند که آنها را از این گمراهی نجات داده است و این خود مستلزم شکر نعمت است.
ثانیاٌ: از گمراهی و انحرافی که این قوم بدان مبتلا شده است پند و عبرت گیرند. کسی که کمی عقل داشته باشد آن را درک میکند. همانند تقرب آنها به خداوند به وسیله لعنت فرستادن بر ابوبکر و عمر در صبح و شب میپندارند که هر کس روزی بر آنها یک بار لعنت بفرستد، در آن روز برایش گناهی نوشته نمیشود.!!
زیرا عموم عاقلان این امت و حتی بقیه پیروان ادیان آسمانی به طور ضروری از دین الهی میفهمند که خداوند هیچ امتی را به لعنت فرستادن بر هیچ کافری دستور نداده است، حتی اگر آن فرد از کافرترین مردم باشد، بلکه حتی لعن کردن ابلیس لعین و مطرود را هم که صبح و شب از رحمت الهی محروم است، برای کسی تقرب قرار نداده تا در دعاهای خاص او را لعن کنند، چنان که شیعیان رافضی با لعن کردن ابوبکر و عمر به خدا تقرب میجویند. حتی من با اطلاعی که از بسیاری کتب امامیه دارم دعاهای عمومی یا ویژهای برای لعن ابوجهل، یا امیه بن خلف یا ولید بن مغیره حتی ابلیس هم که بیش از همه مردم به خدا و پیامبرش کفر میورزیدند در کتب آنها ندیدهام، حال آنکه کتابهایشان مملو از روایات مربوط به لعن ابوبکر و عمر است. از جمله آنها دعای صنمی قریش است.
این امر برای هر عاقلی پندی است که اگر بندهای از شرع خداوندی روی گرداند و پیرو هوی و بدعتها شود تا چه حد در وادی ضلالت خواهد افتاد و چگونه اعمال زشت در نظرش مزین و اعمال زشتش برایش نیکو جلوه پیدا میکند تا جایی که نیک و بد, حق و باطل را از هم تشخیص نمیدهد. بلکه در تاریکیها غلتیده و در هستی شهوات به سر خواهد برد. و این همان چیزی است که خداوند در قرآن از آن خبر داده و حالت آنها را بیان کرده است. خداوند میفرماید: ﴿أَفَمَن زُيِّنَ لَهُۥ سُوٓءُ عَمَلِهِۦ فَرَءَاهُ حَسَنٗاۖ فَإِنَّ ٱللَّهَ يُضِلُّ مَن يَشَآءُ﴾[فاطر: ۸].
«آیا آن که کردار بدش را در نظرش آراسته شد چنانکه نیکویش پنداشت ] مانند مرد متواضع است[ پس خدا هر که را خواهد گمراه میکند و هر کسی را که بخواهد هدایت میکند».
خداوند میفرماید: ﴿ٱلَّذِينَ ضَلَّ سَعۡيُهُمۡ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَهُمۡ يَحۡسَبُونَ أَنَّهُمۡ يُحۡسِنُونَ صُنۡعًا١٠٤﴾[الكهف: ۱۰۴].
(آنهایی] بودند[ که کوشش شان در زندگی دنیا تباه شد و میپنداشتند کاری نیکو میکنند).
خداوندمیفرماید: ﴿قُلۡ مَن كَانَ فِي ٱلضَّلَٰلَةِ فَلۡيَمۡدُدۡ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ مَدًّاۚ حَتَّىٰٓ إِذَا رَأَوۡاْ مَا يُوعَدُونَ إِمَّا ٱلۡعَذَابَ وَإِمَّا ٱلسَّاعَةَ فَسَيَعۡلَمُونَ مَنۡ هُوَ شَرّٞ مَّكَانٗا وَأَضۡعَفُ جُندٗا٧٥﴾[مريم: ٧۵].
(بگو: هر کس در گمراهی باشد، خداوند رحمان او را به فزونی مدد میرساند، تا آنگاه آنچه را به او وعده داده شده است بنگرد: یا عذاب و یا قیامت آنگاه خواهند دانست چه کسی را جایگاه بدتر و سپاه ناتوانتر است؟)
[۱۴٩] الروضه : کافی ۸/۶-۲۴۵ [۱۵۰] الاختصاص ص ۶ [۱۵۱] اوائل المقالات ص ۴۵ [۱۵۲] الانوار النعمانیه ۲/۲۴۴ [۱۵۳] حق الیقین ص ۵۱٩-فارسی- نقل از ترجمه عبارت از شیخ محمد عبدالستار تونسوی در کتابش: بطلان عقاید الشیعه ص ۵۳ [۱۵۴] علی بن ابراهیم بن هاشم قمی متوفای سال ۳۰٧، نجاشی درباره او گفته است: در حدیث ثقه مورد اعتماد و صحیح المذهب و دارای تصنیفات فراوان است. مقدمه بحار الانوار ص ۱۲۸ [۱۵۵] تفسیر قمی ۲/۴۴٩ [۱۵۶] شیخ احسان الهی ظهیر/از یکی از علمای بزرگ رافضی در هند تفسیر این اصطلاح را نقل نموده که گفته است: روایت شده است که زریق تصغیر أزرق و حبتر به معنای روباه است که قصد از اول ابوبکر است چون دارای چشمان آبی (ازرق) بوده و قصد از دوم عمر که کنایه از زیرکی و مکر است الرد علی علی عبدالواحد، وافی، ص، ۲۰٧ [۱۵٧] محقق تفسیر عیاشی معانی این رمزها را تحقیق نموده و میگوید معنای عسکر بن هوسر: کنایه از بعضی از خلفای بنی امیه یا بنی عباس است، و قصد از ابوسلامه کنایه از ابوجعفر دوانیقی است، و احتمال دارد قصد از عسکریه کنایه از عایشه و سایر اهل جمل باشند: حاشیه تفسیر عیاشی ۲/۲۴۳ [۱۵۸] ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص ۲۵۵ [۱۵٩] الانوار النعانیه ۱/۸۱-۸۲ [۱۶۰] اجمع الفضائح: ملا کاظم ص ۵۱۳، نقل از (الشیعه و اهل البیت) از احسان الهی ظهیر ص ۱۵٧ [۱۶۱] مفاتیح الجنان ص ۴-۱۱۳ و تحفه عوام مقبول ص ۵-۲۱۴، و این کتاب را گروهی از علمای بزرگ که از جمله ی آنها خمینی است تایید نموده اند که اسمشان روی جلد کتاب است. [۱۶۲] الذریعه الی تصانیف الشیعه ۸/۱٩۲ [۱۶۳] کشف الاسرار ص ۱۲۶ [۱۶۴] همان منبع ص ۱۳۱ [۱۶۵] همان منبع ص ۱۳۵ [۱۶۶] همان منبع ص ۱۳٧