تقیه
تقیه از باورهای مشهور شیعیان رافضی است و در دین آنها دارای منزلت رفیع و موقعیت مهمی است و در فضیلت آن مبالغات بزرگی کردهاند، در کافی و محاسن به امام باقر نسبت دادهاند که تقیه دین من و پدران من است و هر کس تقیه نکند دین ندارد [۱۸۴]. و در همین دو کتاب آورده است که امام صادق میگوید: نه دهم دین، تقیه است و کسی که تقیه ندارد، دین ندارد. [۱۸۵]
از امام باقر روایت میکنند که گفته است: نه، به خدا قسم! در نظر خداوند در روی زمین چیزی محبوبتر از تقیه وجود ندارد، ای حبیب: هر کس که تقیه کند خداوند او را عزت میدهد و هر کس که تقیه نکند خداوند او را ذلیل میکند.» [۱۸۶]
شیعیان رافضی برای این عقیده فاسد به آیه ۲۸ سوره آل عمران استدلال میکنند که خداوند میفرماید: ﴿لَّا يَتَّخِذِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡكَٰفِرِينَ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَۖ وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ فَلَيۡسَ مِنَ ٱللَّهِ فِي شَيۡءٍ إِلَّآ أَن تَتَّقُواْ مِنۡهُمۡ تُقَىٰةٗۗ﴾[آل عمران: ۲۸]. [۱۸٧]
«مومنان نباید مومنان را رها کنند وبه جای آنها، کفار را به دوستی گیرند و هر که چنین کند رابطه او با خدا گسسته است و او را [بهرهای] در چیزی از ] رحمت[ خدا نیست، مگر آنکه ] ناچار شوید و[ خویشتن را از ] آزار و اذیت[ ایشان مصون دارید و ] به خاطر حفظ جان خود تقیه کنید[».
در این آیه و بقیه نصوص آنها درباره تقیه هیچ حجت و دلیلی وجود ندارد.
شیخ الاسلام ابنتیمیه (رحمه الله علیه) میگوید: این آیه استدلالی بر علیه آنهاست. زیرا مخاطبان اولیه این آیه مومنانی بودند که با پیامبر بودند به آنها گفته شد، نباید مومنان کافران را به جای مومنان به دوستی برگزینند. این آیه به اتفاق علما مدنی است [۱۸۸]، بلکه تمام سوره آل عمران، بقره، نساء و مائده پس از هجرت نازل شدهاند و مدنی هستند. واضح است که در دوران پیامبر جدر مدینه هیچ مؤمنی ایمانش را مخفی نمیکرد و در نزد کفار تظاهر نمیکرد که او از آنهاست، آنگونه که شیعیان رافضی با اکثریت مسلمانان میکنند. زیرا رافضیان بیش از همه نسبت به اهل سنت اظهار محبت میکنند و هیچ کدام از آنها عقیده و باور خود را آشکار نمیکند، حتی فضایل یاران پیامبر و قصیدههایی را که در ستایش آنها و هجای شیعیان رافضی سروده شده است حفظ کرده و به وسیله آن به دوستی با اهل سنت تظاهر میکنند [۱۸٩]. همان گونه که مومنان دین خود را در برابر مشرکان و اهل کتاب آشکار میکردند آنها دین خود را ظاهر نمیسازند. پس باید دانست که آنها از دورترین مردم به عمل به این آیه هستند.
مجاهد درباره این آیه:﴿إِلَّآ أَن تَتَّقُواْ مِنۡهُمۡ تُقَىٰةٗۗ﴾.
میگوید: مگر آنکه در برابر آنها رفتار ساختگی در پیش گیرید.
تقیه بدان معنا نیست که باید دروغ گفت و یا چیزی بر زبان آورد که در دل نیست، زیرا این امر نفاق است. اما باید به اندازه توانایی باید به عمل چنگ زد. چنان که در حدیث صحیح آمده است که پیامبر جمیفرماید: «من رأى منكم منكراً فليغيره بيده، فإن لم يستطع فبلسانه، فإن لم يستطع فبقلبه وذلك أضعف الإيمان»«هر کس از شما منکری را دید باید با دستش آن را تغییر دهد، و اگر که نتوانست با زبانش و اگر که توانایی آن را نداشت با قلبش و این ضعیفترین مرحله ایمان است.» [۱٩۰]
اگر مومنی در میان کفار و فاسقان قرار گرفت و نتوانست به علت ناتوانی با آنها جهاد کند، با زبان و قلب خود با آنها چنین کند. اما نباید دروغ بگوید و با زبانش چیزی را نگوید که در دلش نیست، یا باید دینش را ظاهر کند یا پنهان دارد، اما در دین آنها موافقت نکند. بلکه در چنین حالتی باید مانند مومن آل فرعون و همسر فرعون باشد که در دینشان با آنان موافق نبودند و دروغ نمیگفتند و با زبانشان سخنی نمیگفتند که در دل بدان معتقد نبودند، بلکه ایمانشان را مخفی میکردند. پنهان داشتن ایمان و اظهار دین باطل با یکدیگر تفاوت دارند. [۱٩۱]
واضح است که در این آیه برای شیعیان رافضی هیچ حجتی وجود ندارد بلکه عقیده تقیه آنها برخلاف اصل اسلام و قواعد شریعت است.
تقیهای که در آیه آمده است این است که: اگر مسلمانی نتوانست دینش را در میان کفار ظاهر کند بدون این که دین آنها را اظهارکند و موافق آنها باشد، ایمان خود را مخفی میکند. اما شیعیان رافضی عقاید مخالفانشان را اظهار میکنند بدون این که بدان اعتقاد داشته باشند. از امام باقر روایت کردهاند که گفته است: اگر حکومت در دست آنها [مخالفان] باشد در ظاهر با آنها معاشرت ولی در باطن مخالفت کنید. [۱٩۲]
بحرانی در شرح معنای تقیه در نظر شیعه امامیه میگوید: منظور از آن، اظهار موافقت با مخالفان و آرای آنها به خاطر ترس است. [۱٩۳]
خمینی میگوید: معنای تقیه این است که انسانی به خاطر حفظ جان، آبرو یا مال برخلاف واقع سخنی بگوید یا این که مرتکب عملی خلاف شرع شود. [۱٩۴]
خداوند در آیه مذکور از قرآن تقیه را در حالت ترس روا میداند. اما رافضیان تقیه را نه تنها در همه حال مباح میدانند, بلکه آن را از جمله ی واجبات به شمار می آورند.
طوسی به نقل از امام صادق میگوید: هر کس که تقیه را حتی با کسانی که از آنها در امان است همواره در پیش نگیرد، از ما نیست تا این که با این عمل کسانی که از آنها میترسد سرشت او شود. [۱٩۵]
آنچه را که آیه برای پنهان نمودن دین در حالت اکراه ذکر کرده است چیزی جز این نیست که رخصت و اجازهای باشد و ترک رخصت و چنگ زدن به عزم و عزیمت در شرع جایز و بلکه جهاد در راه خداوند است.
اما در نظر شیعیان رافضی تقیه کردن واجب است و از دیدگاه آنها کسی که تقیه نکند دین ندارد، و چنان که گذشت تقیه در نظر آنها نه دهم دین است.
از امام هادی درباره مسائل داود صرمی روایت کردهاند که به او میگوید: ای داود اگر به تو بگویم که تارک تقیه مانند تارک نماز است، راست گفتهام. [۱٩۶]
از امام باقر روایت شده است که گفته است: شریفترین اخلاق ائمه و بزرگان شیعیان ما، به کار بردن تقیه است.» [۱٩٧]
[۱۸۴] اصول کافی ۲/۲۱٩، المحاسن، برقی ص ۲۵۵ [۱۸۵] اصول کافی ۲/۲۱٧ المحاسن، برقی ص ۱۵٩ [۱۸۶] المحاسن، برقی ص ۲۵٧ [۱۸٧] و از کسانی که به این آیه چنگ زده حسین بن محمد عصفور در کتاب «الانوار الوضیه» ص ۱۱۰ است. [۱۸۸] یعنی بعد از هجرت، در مدینه نازل شده است. [۱۸٩] این در دوران ابنتیمیه بوده است، و الان وضع تغییر نموده و روشهای شیطانی متعددی را در پیش گرفتهاند. [۱٩۰] صحیح مسلم در کتاب ایمان فصل: کون النهی عن المنکر من الایمان ۱/۶٩ ح ۴٩ [۱٩۱] منهاج السنه ۶/۴-۴۲۱ [۱٩۲] اصول الکافی ۲/۲۲۰ [۱٩۳] الکشکول ۱/۲۰۲ [۱٩۴] کشف الاسرار ص ۱۴٧ [۱٩۵] آمالی، طوسی ص ۲۲٩ [۱٩۶] الاصول الاصلیه، عبدالله شبر ص ۳۲۰ [۱٩٧] همان منبع ص ۳۲۳