دفاع از آل و اصحاب پیامبر

فهرست کتاب

اختلاف پیرامون به آتش کشیدن ابن سبأ و پیروانش به وسیله علی س

اختلاف پیرامون به آتش کشیدن ابن سبأ و پیروانش به وسیله علی س

مورخان و فرقه‌شناسان گفته اند: ابن سبأ درباره علیسادعای ربوبیت می‌کرد و علی، او و همراهانش را سوزاند.

جرجانی می‌گوید: سبأیه جزو رافضه بوده و به عبدالله بن سبأ منسوبند. او اولین فرد رافضی بود که کفر ورزید و می‌گفت که علی خدای جهانیان است در نتیجه علی او و یارانش را آتش زد. [۵۱]

ملطی در هنگام پرداختن به سبأیه می‌گوید: «آن‌ها پیروان عبدالله بن سبأ هستند، به علی÷گفتند: أنت أنت :‌تویی تو. گفت: من کی هستم. گفتند: آفریننده و ایجاد کننده! حضرت علی از آن‌ها خواست توبه کنند. اما آن‌ها بازنگشتند. به همین دلیل آتش بزرگی برافروخت و آن‌ها را سوزاند و این بیت را سرود:

لَمّا رَأَيْتُ الَأَمرَ اَمراً مُنكراً
أجَّجْتُ ناري وَ دَعَوتُ قَنْبراً

[۵۲] هنگامی که کار را بسیار منکر دیدم، آتشم را روشن کرده‌ و قنبر را صدا زدم [تا آن‌ها را در آتش بسوزاند].

ترجیح این رأی که امام علی سآن‌ها را سوزانده است.

بعضی از مورخان بر این رفته‌اند که علیسابن سبأ را نسوزاند بلکه او را به مدائن تبعید کرد و او بعد از وفات علیسادعا کرد که علی از دنیا نرفته است و به کسانی که خبر وفات او را آوردند، گفت: اگر مغز او را داخل هفتاد کیسه برایمان بیاورید باز هم مرگ او را باور نخواهیم کرد [۵۳]. شاید قول درست، همان اولی باشد که با آثار وارده در صحیح بخاری مطابقت دارد: از عکرمه روایت است که زندیق‌هایی را پیش علیسآوردند و او آن‌ها را آتش زد، و این خبر به ابن عباس رسید و گفت: اگر من می‌بودم آن‌ها را نمی‌سوزاندم چون رسول خدا جفرموده است: «با عذاب الهی] مردم را[ عذاب ندهید»، بلکه آن‌ها را می‌کشتم. زیرا رسول خدا جمی‌فرماید: «هر کسی دینش را تغییر دهد او را بکشید». [۵۴]

ابن‌حجر در شرح این حدیث بعد از ذکر روایت‌های مربوطه به این سوخته‌‌‌شدگان می‌گوید: آن‌ها کسانی بودند که بت می‌پرستیدند، و در بعضی از روایت‌ها آمده است آن‌ها کسانی بودند که مرتد شده و از اسلام برگشته بودند، علت این امر اختلافی است که در میان روایت‌ها وجود دارد سپس می‌گوید: ابوالظفّر اسفراینی در (الملل و النحل) معتقد است کسانی که علی آن‌ها را سوزانده است گروهی از رافضیان بودند که درباره او ادعای الوهیت می‌کردند و آن‌ها همان سبأیه هستند.

رهبرشان عبدالله بن سبأ یهودی بود که به اسلام تظاهر می‌کرد و این گفته‌ها را جعل کرده‌ بود، و شاید اصل این مطلب روایتی باشد که ما در بخش سوم از حدیث ابوطاهر مخلص و روایت عبدالله بن شریک عامری آوردیم که می‌گوید: به علی گفته شد در اینجا افرادی مقابل درب مسجد وجود دارند که مدعی خدایی شما هستند، آن‌ها را صدا زده و گفت: وای بر شما! چه می‌گویید؟ گفتند شما پروردگار، خالق و روزی دهنده ما هستید [۵۵]. سپس بقیه روایت را آورده که بر اساس آن علی سه بار از آن‌ها درخواست توبه کرد. اما آن‌ها توبه نکردند. در نتیجه آن‌ها را در آتش‌هایی انداخت که در کوره هایی روشن شده بود، و شعر مشهورش را سرود.

ابن‌حجر می‌گوید سند این روایت (حسن) است. [۵۶]

بنابراین سوزانده شدن سبأیه توسط علی امری ثابت شده است خواه براساس روایت عکرمه در بخاری، یا بنا به رأی ابن حجر/باشد.

سخن شیخ الاسلام ابن‌تیمیه نیز بیانگر گرایش او به رای اول است.

در اینجا هدف آشکار کردن عقیده رافضیان در آن زمان است که بیانگر غلوشان در حق علیسبوده و اینکه علیسبرای مجازاتشان به شدت برخورد کرده است تا جایی که ابن عباس رأی خود را چنین اعلام کرد.

هم چنین علی همه عقایدی را که در لباس تشیع ظاهر شد، مانند تفضیل او بر صحابه و شیخین، نشر بدگویی از صحابه و تحقیر آن‌ها در میان آن گمراهان را تقبیح و مردود دانست.

شیخ الاسلام ابن‌تیمیه/می‌گوید: هنگامی که بدعت های شیعی در دوران خلافت امیر المومنین علی بن ابیطالبسرخ داد علی آن‌ها راتقبیح و محکوم کرد، که آن‌ها سه گروه بودند: غالیان، مُفَضِّله و دشنام دهندگان.

علی غالیان را به آتش افکند و سوزاند «روزی از درب ]کنده[ خارج شد، گروهی بر او سجده کردند، پرسید این چیست؟ گفتند: شما خدایید. سه بار از آن‌ها خواست توبه کنند. اما آن‌ها سر باز زدند. بار سوم به دستور او گودالهایی حفر کرده شد و در آن‌ها آتش روشن کردند. سپس آن‌ها را در آتش انداخت و آن شعر مشهور خودش را سرود» و سپس ابن‌تیمیه حدیث بخاری را که قبلاً ذکر شد، نقل کرده است.

دشنام‌دهندگان: زمانی که شنید فردی ابوبکر و عمر را دشنام داده است، او را فراخواند. اما او به طرف قرقیسیا فرار کرد، در نتیجه درباره او با والیانش صحبت کرد، او با آن‌ها مدارا می‌کرد و از آنجا که علی در تعامل با امرایش مستبد نبود، آنان در همه اوامرش از او اطاعت نمی‌کردند.

مُفَضِّله (برتری‌دهندگان) : علی درباره آن‌ها می‌گوید اگر کسی پیش من آورده شود که مرا بر ابوبکر و عمر ترجیح می‌دهد بر او حد افترا جاری می‌کنم. این روایت را بیشتر از هشتاد راوی از او نقل کرده‌اند، سپس گفت: بهترین این امت بعد از پیامبرش ابوبکر است و سپس عمر...). [۵٧]

[۵۱] التعریفات ص ۱۰۳ [۵۲] التنبیه والرد علی أهل الا هواء والبدع ص ۱۸ [۵۳] صحیح البخاری- کتاب (استتابه المرتدین.... فصل المرتد والمرتده) فتح الباری ۱۲/۲۶٧ ح ۶٩۲۲ [۵۴] الفصل فی الملل و النحل، ابن حزم ۵/۳۶، التبصیر فی الدین: اسفراینیی ص ۱۲۳ الملل و النحل، شهرستانی ۱/۱٧٧، الانساب، سمعانی ٧/۴۶ [۵۵] فتح الباری ۱۲/۲٧۰. [۵۶] همان منبع. [۵٧] مجموع الفتاوی ۳۵/۱۸۴-۱۸۵