مرحله سوم: نیرو گرفتن و افزایش قدرت آنها
مرحله سوم: قدرت گرفتن و اجماع آنها تحت یک فرماندهی و آن بعد از شهادت حسین بن علیسبود تا اینکه انتقام حسین را از دشمنانش بگیرند.
طبری در ضمن حوادث سال شصت و چهارم هجری میگوید: در این سال شیعیان در کوفه به حرکت در آمده و در ]نخیله[ پیمان بستند که در سال ۶۵ هـ برای رفتن به شام برای انتقام از خون حسین به راه بیفتند و در این باره مکاتبه کردند. [۶۴]
آغاز کارشان چنان بود که طبری از عبدالله بن عوف بن احمر ازدی روایت میکند و میگوید: «هنگامی که حسین بن علی کشته شد و ابنزیاد از پادگانش در نخیله بازگشت و وارد کوفه شد، شیعیان با پشیمانی همدیگر را سرزنش میکردند، و به اشتباه خود در دعوت حسین و یاری نرساندن به او و در نتیجه ، شهادت او در جوارشان پی بردند و دریافتند که اشتباه بسیار بزرگی مرتکب شدهاند و گفتند که جز با کشتن قاتلان او یا کشته شدن در راه آن، این ننگ و عار از دامن آنها پاک نمیشود. به همین دلیل در کوفه نزد پنج نفر از رهبرانشان رفتند که عبارت بودند از سلیمان بن صرد خزاعی که پیامبر را نیز دیده بود و مسیب بن نجبه فزاری که از بهترین یاران علی بود، و عبدالله بن سعد بن نفیل ازدی و عبدالله بن وال التیمی و رفاعه بن شداد بجلی. این پنج نفر در منزل سلیمان بن صرد گرد آمدند و آنها از بهترین یاران علی بودند و همراه آنها افراد و سایر سران شیعه نیز حضور داشتند. [۶۵]
این یک اجتماع عمومیبود که همه شیعیان را شامل میشد، و در نزد سلیمان بن صرد قریب به هفده هزار نفر گرد آمدند. سلیمان از کمی تعداد آنها ناخشنود شد. پس حکیم بن منقذ را فرستاد تا با صدای بلند خود در کوفه ندا دهد که ( یا لثارات الحسین : به انتقام خون حسین به پاخیزید)، پیوسته ندا میداد تا این که اشراف اهل کوفه به ]نخیله[ آمده و در حدود بیست هزار نفر در آنجا جمع شدند. [۶۶]
در این هنگام بود که مختار بن ابیعبیده ثقفی به کوفه رسید: (شیعیان را دید که پیرامون سلیمان بن صرد گرد آمده و او را بسیار تعظیم کرده و آماده جنگ هستند، هنگامی که مختار، نزدشان در کوفه مستقر شد مردم را به امامت و مهدویت محمد بن علی بن ابی طالب دعوت نمود که او همان محمد بن حنیفه بود و او را مهدی لقب داد. به همین دلیل بسیاری از شیعیان پیرو او شده و سلیمان بن صرد را ترک گفتند. در نتیجه شیعیان دو گروه شدند، اکثریت آنها همراه سلیمان خواستار خروج و گرفتن انتقام خون حسین سبودند و دسته دوم با مختار خواستار خروج برای دعوت به امامت محمد بن حنیفه بودند. این امر بدون رضایت و خواست ابنحنیفه بود، بلکه برای ترویج و سوء استفاده از نام او در میان مردم و برای رسیدن به اهداف شوم خود بر او دروغ می بستند. [۶٧]
این آغاز اجتماع شیعیان بود، سپس مورخان خروج سلیمان بن صرد و همراهانش را به طرف شام ذکر میکنند که در چشمهای که (عین الورده) نام داشت با شامیان روبرو شده و در مدت سه روز جنگ بزرگی به پا کردند که ابن کثیر در شرح آن چنین میگوید: «پیران و جوانان مثل آن را ندیده بودند، و تا شب هنگام جز اوقات نماز چیزی مانع ادامه کارزار آنها نمیشد [۶۸]».
و جنگ با کشته شدن سلیمان بن صرد/و بسیاری از یاران او و شکست آنها پایان پذیرفت و بقیه به کوفه بازگشتند. [۶٩]
هنگامی که بقیه لشکریان سلیمان به کوفه بازگشتند و خبر آنها به مختار بن ابی عبیده رسید، بر سلیمان و همراهانش ترحم کرده و گفت: اگر خدا بخواهد من امیری محفوظ و قاتل ظالمان و مفسدان هستم. پس آماده کارزار باشید. [٧۰]
ابنکثیر میگوید: «قبل از بازگشت آنها، از طرف خداوند خبر شکست آنها را به مردم میداد، و شیطانی بر او میآمد و بر او وحی میکرد دقیقاً مانند همان شیطانی که به مسیلمه کذاب وحی میکرد». [٧۱]
«سپس مختار امیرهایی به نواحی مختلف و شهرها و روستاهای خراسان و عراق فرستاده و پرچم ها برافراشت، سپس شروع به کشتن قاتلان حسین اعم از بزرگ و کوچک نمود». [٧۲]
[۶۴] تاریخ طبری ۵/۵۵۱ [۶۵] تاریخ طبری ۵/۵۵۱ [۶۶] البدایه و النهایه، ابن کثیر ۸/۲۵۴. [۶٧] همان منبع ۸/۲۵۱. [۶۸] همان منبع ۸/۲۵٧ [۶٩] تاریخ طبری ۵/٩و۵٩۸، البدایه و النهایه ۸/٧و۲۵۶ [٧۰] البدایه و النهایه ۸/۲۵۸ [٧۱] همان منبع [٧۲] البدایه و النهایه ۸/۲٧۱