اعتراف تیجانی به حیرت، سرگردانی و تردید
این امری است که خود مؤلف وقتی وارد بحث درباره زندگی صحابه شده است بدان اعتراف کرده و میگوید: «سه ماه پریشان ماندم، خوابم ناآرام و مضطرب بود، امواج افکار، اوهام و خیالها مرا به سوی خود میکشید، و از خود درباره بعضی از صحابهای میترسیدم که در تاریخ آنها تحقیق کرده و درباره برخی از رفتارهای … و متفاوت آنها تعجب میکردم ... بدین سبب بر خود ترسیدم و بارها استغفارکردم و میخواستم که از این تحقیق که مرا نسبت به یاران رسول خدا جو بالاخره به دین خودم مشکوک کرده است، دست بردارم...». [۴۴۶]
ادعای تیجانی مبنی بر اینکه علما کتابهای را در نقد اصحاب تألیف کردهاند.
ردّ بر او در این امر و بیان نادانیاش از چند جهت
اینکه او ادعا میکند: «علما درباره زندگی صحابه و نقد و تحلیل آن کتابهایی نوشتهاند، مانند اسد الغابه و الاصابه و میزان الاعتدال...».
این سخن نادرست و بلکه افترای بزرگی بر علماست که آنها از آن مبرا هستند، و نمیدانم که انگیزه او در این کار چیست؟ جهالت یا دروغ یا تزویر و فریب مردم؟!
اما دو کتاب اول (اسد الغابة) و (الاصابة) درباره شرح احوال صحابه و تمییز آنها از دیگران است، نه به قصد جرح و تعدیل و بدون اینکه هیچ تعرضی به آنها کرده باشند. این موضوع بر طلبههای مبتدی نیز روشن است و اثبات آن نیاز به دلیل ندارد، و در اینجا بعضی از اکاذیب و فریبهای او را برای عوامی که شاید کتابهای او را خوانده باشند ذکر میکنم و ادعای او مبنی بر اینکه این دو کتاب زندگی صحابه را مورد انتقاد و بررسی قرار داده است از ریشه باطل است و هیچ اساسی ندارد، و بیان دروغ و بطلان آنها از چند جهت است:
اولا: این دو کتاب تألیف دو امام بزرگوار اهل سنت هستند که عقیده آنها عدالت صحابه و شناخت فضایل ومنزلت آنهاست. أسد الغابة تألیف امام ابن اثیر و الاصابة اثر حافظ ابنحجر (رحمهما الله) است و هر دو در مقدمه کتابشان به عدالت صحابه اشاره کرده و بیان کردهاند که همگی صحابه عادل بوده و نیازی به بحث در این مورد نیست و جرح را به هیچ وجه در آنها راهی نیست.
ابن اثیر/میگوید: صحابه در همه این امور با بقیه راویان اشتراک دارند جز جرح و تعدیل، زیرا همه آنها عادل بوده و جرح را در میان آنها راهی نیست. چون خدا و پیامبر، آنها را تزکیه کرده وعادل دانستهاند و این امر موضوعی مشهور است و نیازی به ذکر ندارد و بسیاری از آن مورد در این کتاب میآید. [۴۴٧]
ابنحجر/در ضمن سخن خود درباره عدالت صحابه میگوید: «اهل سنت اتفاق دارند که همگی آنها عادل هستند و در این مورد کسی جز اندکی از اهل بدعت مخالفت نکرده است، و خطیب در کتاب (الکفایه) فصل گرانبهایی در این مورد گنجانده و میگوید: عدالت صحابه با تعدیل آنها توسط خداوند و خبر دادن او از طهارت آنها و برگزیدگیشان ثابت و معلوم است. [۴۴۸]، سپس کلام خطیب را به طور کامل ذکر کرده است و پس از آن بعضی از ادلهای را که بر فضل و عدالت صحابه دلالت دارد، آورده است.
کدامین عقلی باور میکند که این دو امام از عدالت صحابه سخن رانده و میگویند درباره عدالت آنها نباید شک کرد و در مقدمه کتاب خود هیچ انتقاد و جرحی بر آنها وارد نمیکنند، سپس در همان کتاب آن مطلب را نقض کرده و از طعن و جریح صحابه سخن بگویند!
دوم: همچنانکه آن دو مؤلف بدان تصریح کردهاند. این دو اثر برای شناخت صحابه نوشته شده است،تا اینکه صحابه از غیر آنها شناخته شود.
ابناثیر بعد از ذکر پارهای از کتب که درباره تدوین نامهای صحابه و شناخت آنها نوشته شده است میگوید: میخواستم که این کتابها را جمع کرده و آنچه را که ننوشتهاند بدان اضافه کنم. [۴۴٩]
و ابن حجر در مقدمه کتابش در تعریف آن میگوید: «در این باره کتاب بزرگی گردآوری کردم و صحابه را از غیر آنان جدا ساختم.» [۴۵۰]
علاوه بر این، عنوان دو کتاب از مطالبشان نشان میدهد ابناثیر کتابش را (اسدالغابه فی معرفة الصحابة) و ابن حجر کتابش را (الاصابه فی تمییز الصحابة) نام گذاشته است، و اگر قصدشان جرح و تعدیل میبود برای نامگذاری آنها از نامهایی مانند (نقد الصحابه) یا عبارتهایی شبیه این استفاده میکردند. همچنانکه کتبی که درباره نقد روایان بعد از صحابه نوشته شده است چنین عناوینی دارند.
جالب اینکه تیجانی حتی در ذکر نام این دو کتاب نیز اشتباه کرده وگمان کرده است که کتاب ابن اثیر (اسد الغابة فی تمییز الصحابة) و کتاب ابنحجر (الاصابة فی معرفة الصحابة) است و بین این دو اشتباه کرده که این دلیل بر جهل و عدم شناخت او نسبت به این دو کتاب است.
ثالثاً: واقعیت دو کتاب، دروغ بودن ادعای این افتراگر درباره نقد صحابه را ثابت میکند. این دو کتاب موجود و در دسترس همگان است و خواننده میتواند به آن مراجعه کند تا بهره این آقا از صداقت و وضعیت علمی او را بشناسد!
اما کتاب (میزان الاعتدال) ذهبی به طور مستقیم یا غیر مستقیم ذکری از صحابه به میان نیاورده و حتی ائمهای را نیز که مشهور و عدالت آنها مورد اتفاق است، ذکر نکرده است. زیرا اصل تألیف کتاب درباره راویان ضعیف ومورد حرج است.
ذهبی در مقدمه کتاب میگوید: این کتاب من شامل دروغگویان و وضعکنندگانی [قاتلهم الله] است که عملاً به جعل روایات میپرداختهاند و نیز شامل دروغگویانی است که میگویند شنیدهاند و اما چیزی را که ادعا میکند از کسی نشنیدهاند و سپس کسانی که متهم به جعل و تزویر بودهاند [۴۵۱]. سپس بقیه طبقات مجروحین در نزد اهل علم را ذکر کرده و گفته است که در کتابش به کسانی پرداخته است که با وجود ثقه بودن درباره آنان کمترین سخنانی مبنی بر جرح آنها گفته شده است.
سپس میگوید: از اصحابی که در کتاب بخاری، ابن عدی و کتابهای دیگر بدانها پرداخته شده است به خاطر بزرگواری و قدر و منزلت آنها در این کتاب از آنها ذکری به میان نمیآورم، زیرا در واقع ضعف از طرف راویانی است که از آنها روایت کردهاند، و نیز در کتابم امامانی را که دارای پیروانی هستند و در میان آنها عظمت و جلالت دارند مانند ابوحنیفه، شافعی و بخاری نیز ذکر نکردهام و اگر از یکی از آنها ذکری به میان آورده باشم باانصاف درباره او سخن گفتهام و این امر در پیشگاه خدا و خلق ضرری نمیرساند. [۴۵۲]
بدین ترتیب برای خواننده ادعای این شیعه رافضی در کتاهایش روشن میشود که میگوید آنان به انتقاد و جرح وتعدیل اصحاب پرداختهاند و ادعایش باطل و دلیل بر جهل عمیق او و عدم معرفت نسبت به منابع اصیل علم رجال است علیرغم ادعای او مبنی بر تحقیق علمی بر مبنای تدقیق و توثیق میباشد.
[۴۴۶] ثم اهتدیت ص۱۴٧-۱۴۸ [۴۴٧] اسد الغابه ۱/۱۰ [۴۴۸] الاصابه ۱/۱۰-۱۱ [۴۴٩] اسد الغابه ۱/۱۰ [۴۵۰] الاصابه ۱/۴ [۴۵۱] میزان الاعتدال ۱/۳ [۴۵۲] میزان الاعتدال ۱/۲