بدگویی آنها درباره امامان بزرگ اهل سنت اعم از تابعین و پیروانشان
اگر چه سخن از بدگویی آنها درباره صحابه گذشت، اما در اینجا بعضی از بیادبیهای آنها را درباره ائمه و علمای اهل سنت که بعد از صحابه بهترین و برترین افراد این امت هستند ذکر میکنم.
از جمله این که نباطی [۲۰۱]در جلد سوم کتاب (الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم) خود برای طعن و بدگویی به راویان و علمای اهل سنت فصل خاصی را گشوده است و پس از بدگویی درباره گروه بزرگی از فقها و اصحاب در ضمن طعن و نکوهش امامان اهل سنتِ بعد از صحابه میگوید: «از آن جمله (مقاتل) است که جزری گفته است: او به اجماع محدثین دروغگو بوده است، و وکیع گفته است: او دروغگوست، و سعدی گفته است: او حسود بوده است... و از آن جمله (محمد بن سیرین) که مربی فرزند حجاج بوده است، و می شنیده که او علی را لعنت میکرد اما او را منع نمیکرد و هنگامی که مردم حجاج را لعنت میکردند از مسجد خارج شد و گفت: طاقت شنیدن لعنت را ندارم.
از آن جمله (سفیان ثوری) است که از یاران هشام بن عبدالملک بود، و از آن جمله (زهری) که سفیان بن وکیع گفته است: او برای مردم، حدیث وَضْع میکرد، و به همراه عبدالملک علی را لعن میکرد، و الشاذکونی از دو طریق روایت کرده است که او غلامش را کشته است.
از جمله آنها (سعید بن مسیب) است او فقیه حجاز بود ابومعشر روایت کرده است که او از شرکت در تشییع جنازه علی بن حسین که فرزند نقلکننده و حافظ این دین و در میان همه مسلمین مورد ستایش بود، خودداری کرد و گفته بود که به نظر من دو رکعت نماز بهتر از حضورم پیش علی بن حسین است. همچنین از جمله آنها (خالد واسطی است) که روایت کرده است که بهشت و جهنم خراب خواهند شد.
از جمله آنها (منصور بن معتمر) است که جزو نیروهای هشام بن عبدالملک بود همچنین (سعید بن جبیر) از آنهاست که جزو پیروان حجاج بود و از حسین تخلف ورزید.
همچنین از بزرگانشان (حسن بصری) است که با ابن اشعث قیام کرد. اما از قیام به همراه حسین خودداری کرد. او همراه با لشکریان حجاج بن یوسف به خراسان رفت. او درباره عثمان میگفت: کفار او را کشتند و منافقان او را تضعیف کردند.
بدین ترتیب همه مهاجرین و انصار را به نفاق متهم میکرد.
همچنین از جمله آنها (مسروق بن اجدع) و (مره همدانی) است که به همراه علی برای نبرد صفین خارج نشدند. بلکه سهم خود را از علی گرفتند و به قزوین فرار کردند. مسروق به نمایندگی از عبیدالله بن زیاد اداره یک پل را در بصره به عهده داشت که برای او حق تردد اخذ میکرد. از جمله آنها (کعب الأحبار) است که ابوذر او را با پسرش زد و زخمیکرد و به او گفت: یهودیت از قلبت خارج نشده است.
از جمله آنها (ابراهیم نخعی) است که از قیام کردن به همراه حسین خودداری کرد. اما به همراه ابن أشعث قیام کرد. همچنین جزو سپاه عبیدالله بن زیاد به سوی خراسان بود.
از جمله آنها (ابواسحاق) است که برای جنگ با حسین÷قیام کرد.
همچنین (شعبی) از آنهاست که به همراه ابن أشعث قیام کرد اما از قیام به همراه حسین خودداری کرد. الشاذکونی روایت کرده است که او ۱۰۰ درهم از اموال بیت المال را به صورت پنهانی به سرقت برد. همچنین شریح، مسروق و مرّه نسبت به شر نفرین او اطمینان نداشتند.
عطار به بهلول و او هم به ابوحنیفه اسناد میدهد که ابوحنیفه گفت: بر شعبی وارد شدم در حالی که در جلوی او شطرنج بود. ابوبکر کوفی از مغیره روایت میکند که شعبی از اینکه نماز بخواند در حالی که شطرنج و نرد بازی میکند، ابایی نداشت. فضل بن سلیمان از نضر بن محارب روایت میکند او شعبی را دیده است در حالی که نرد بازی میکرد. هر گاه کسی از کنار او رد میشد که او را میشناخت او هم ] به علت شرم وحیا[ سرش را به داخل عبایش فرو میبرد.
همچنین از جمله آنها خالد حدّاد است که ابوعاصم نیلی از او روایت میکند که او اولین کسی بود که (عشور) را وضع کرد. فقهای آنها مانند حماد بن زید و غیره روایت کردهاند که او میگفت: ما معتقدیم که علی مانند گوسالهای است که بنی اسرائیل آن را پرستیدند.
این اختلاف کسانی است که امور دینشان را از آنها گرفتهاند و در استناد به اقوال آنها بدیشان استناد کردهاند و علمایشان روایت کردهاند که بیشتر احادیثی که به آنها نسبت داده میشود و از آنها روایت میشود، ساختگی و بدعت است.» [۲۰۲]
این بخش از آن مطلبی بود که نباطی درباره طعن نسبت به امامان اهل سنت و بیاحترامی نسبت به آنها ذکر کرده است. بخشی از مطالبی که او ذکر کرده است، او خود آنها را دقیقاً از کتاب (الایضاح) ابنشاذان نقل کرده است. [۲۰۳]
سپس میگوید: این مطالبی است که نباطی [۲۰۴]در طعن و بدگویی نسبت به ائمه اهل سنت نقل کرده است و بعضی از آنچه نقل کرده همان اموری است که در کتاب (ایضاح) ابن شاذان آمده است. [۲۰۵]
نعمت الله جزائری در فصل: (ظلمتهای هولناک در بیان احوال صوفیه و نواصب) میگوید: بدان که اسم تصوف برای گروهی از اهل حکمت گمراه و دور از راه حق به کار میرفته است، سپس بعد از آن برای گروهی از زندیقها به کار میرفت. بعد از اسلام برای گروهی از مخالفین مانند حسن بصری و سفیان ثوری و ابوهشام کوفی و امثال آنها به کار رفته است، که آنها در اموری با ائمه (ع) اختلاف داشتهاند و در عصر ائمه با آنها مخالفت و بحث کردهاند. و میخواستند نور خدا را خاموش کنند، و خداوند نورش را کامل کرده با وجود اینکه کافران را ناگوار آید، و عدهای از آنها که معاصر علمای ما بودهاند، علمای ما با آنها مخالفت کرده و در مذمت و رد آنها کتابهایی نوشتهاند. [۲۰۶]
این عقیده شیعیان رافضی درباره بهترین افراد درباره بهترینها این امت بعد از صحابه و تابعین و پیروانشان است که فقط حاملان علم و سرمشق مردم در خیر و فضیلت بودهاند. در اینجا من به خاطر رعایت اختصار، نمونههایی از زشتگوییهایی آنها را ذکر کردم، البته کتب آنها مملو از بدگویی و بی ادبی نسبت به آن بزرگواران است. اما درباره ائمه مذاهب فقهی چهارگانه اهل سنت بر اساس مقام آنها نزد امت و استفاده مردم از علومشان، در طعن نسبت به آنها بسیار زیادهروی کردهاند، که نمونههایی از آن عبارتند از:
[۲۰۱] زین الدین علی بن یونس نباطی متوفای ۸٧٧هـ ،حرعاملی راجع به او گفته است. او عالم و فاضل و موفق و متکلم و شاعر... بوده است امل الامل ۱/۱۳۵ [۲۰۲] الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم ۳/۲۴۴-۲۵۴ [۲۰۳] نگا: الایضاح ، ص۴۵-۴٧ [۲۰۴] الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم ۳/۲۴۴-۲۵۴ [۲۰۵] الایضاح ص ۴۵-۴٧ [۲۰۶] الانوار النعاینه ۲/۲۸۱