طعن تیجانی درباره اصحاب پیامبر با استناد به آیه:
﴿۞أَلَمۡ يَأۡنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن تَخۡشَعَ قُلُوبُهُمۡ لِذِكۡرِ ٱللَّهِ﴾.
مؤلف در ص ۱۱٧ میگوید: «خداوند فرموده است: ﴿۞أَلَمۡ يَأۡنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن تَخۡشَعَ قُلُوبُهُمۡ لِذِكۡرِ ٱللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ ٱلۡحَقِّ وَلَا يَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلُ فَطَالَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡأَمَدُ فَقَسَتۡ قُلُوبُهُمۡۖ وَكَثِيرٞ مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَ١٦﴾[الحديد: ۱۶].
«آیا مؤمنان را وقت آن نرسیده است که دلهایشان در برابر یاد خدا وسخن حق که نازل شده است، خاشع شود؟ همانند آن مردمی نباشد که پیش از این کتابشان دادیم و چون مدتی برآمد دلهایشان سخت شد و بسیاری از آنان فاسق و نافرمان هستند».
در (الدر المنثور) از جلال الدین سیوطی آمده است وقتی اصحاب رسول خدا جبه مدینه آمدند وقتی از مشقتی که در آن بودند به زندگی مرفه رسیدند، گویا که نسبت به سابق اندکی سست شدند پس با این آیه (آیا مؤمنان را وقت آن نرسیده است…) سرزنش شدند و در روایت دیگری آمده است که خداوند دلهای مهاجران را بعد از هفده سال بعد از وجود قرآن آهسته دید تا این آیه را نازل نمود. (آیا مؤمنان را وقت آن نرسیده است) …
اگر این صحابه چنانکه اهل سنت میگویند بهترین افراد هستند، چرا دلهایشان بعد از هفده سال از نزول قرآن هنوز دلهایشان خاشع نشده تا اینکه خداوند آنها را سرزنش کرده و از سختی دل آنها که به فسق میانجامد هشدار داده شدند، پس چه سرزنشی درباره ثروتمندان قریش که در سال هشتم هجری بعد از فتح مکه مسلمان شدند، روا است اینها بعضی از نمونههایی است از کتاب خداوند که برای عدم عدالت همگی صحابه چنانکه اهل سنت میگویند کفایت میکند...
پاسخ این است که آیه به هیچ وجه بر ادعاهای او دلالت ندارد، بلکه ادعایش به این که در مدت هفده سال قلوب صحابه خاشع نشده از زشتترین اکاذیب و افترا نسبت به خداوند است و آیه مذکور احتمال این ادعاهای او را ندارد و این موضع با شناخت اقوال مفسران و سبب نزول آیه و تفسیر آن روشن میشود. مفسران در سبب نزول این آیه اختلاف نمودهاند.
گفته شده این آیه درباره منافقین نازل شده است. کلبی و مقاتل گفتهاند: یک سال بعد از هجرت درباره منافقین نازل شده است.
چون روزی از سلمان فارسی پرسیدند، تورات دارای شگفتیهایی است از آن برای ما سخن بگو، پس این آیه نازل شد: ﴿نَحۡنُ نَقُصُّ عَلَيۡكَ أَحۡسَنَ ٱلۡقَصَصِ﴾[يوسف: ۳].
«ما برای تو بهترین داستانها را میآوریم».
و به آنها فهمانده است که قرآن دارای بهترین داستانها نسبت به کتابهای دیگری است، پس مدتی از سؤال نمودن سلمان باز ایستاد و بعد از مدتی همان سؤال را تکرار کردند. خداوند این آیه نازل فرمود: ﴿ٱللَّهُ نَزَّلَ أَحۡسَنَ ٱلۡحَدِيثِ كِتَٰبٗا مُّتَشَٰبِهٗا﴾[الزمر: ۲۳].
«خداوند کتابی نازل کرده است که دارای بهترین سخنهاست و در آن متشابهات وجود دارد».
دوباره مدتی از سؤال باز ایستادند بعد از مدتی همان سؤال را تکرار کردند و گفتند تورات دارای شگفتی هایی است از آن برای ما سخن بگو، پس این آیه کریمه نازل شد که: ﴿۞أَلَمۡ يَأۡنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن تَخۡشَعَ قُلُوبُهُمۡ لِذِكۡرِ ٱللَّهِ﴾[الحديد: ۱۶].
«آیا مؤمنان را وقت آن نرسیده است که قلبهایشان به یاد الهی خاشع شود».
یعنی علنا و با زبان.
دیگران گفتهاند: این آیه درباره مؤمنان نازل شده است. عبدالله بن مسعود گفته است که بین اسلام آنها و بین این سرزنش الهی به ما چهار سال بیشتر نگذشته بود. [۶۱٧]
گفته شده است: «این آیه خطاب به کسانی است که به موسی÷و عیسی÷ایمان آورده و به محمد جایمان نیاوردهاند، چون بعد از آن فوراً گفته است:
﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦٓ﴾[الحديد: ۱٩]. «آنهایی که به خدا و پیامبران او ایمان آوردهاند». [۶۱۸]
که معنای آیه چنین میشود: آیا وقت آن نرسیده است کسانی را که ایمان به تورات و انجیل آوردهاند قلبهایشان با قرآن نرم شود و چون پیشینیان قوم موسی و عیسی نشوند که فاصله بین آنها و بین پیامبرشان طولانی شده و دلهایشان سخت شد.» [۶۱٩]
این آرای مفسران درباره سبب نزول آیه است بنا به رأی کسانی که گفتهاند آیهای درباره منافقین یا اهل کتاب نازل شده است هیچ مجالی برای مصداق قرار دادن آن به صحابه وجود ندارد.
اما بنا به رأی نازل شدن آن درباره آنها، هیچ سرزنشی در مورد صحابه وجود ندارد، چون حداکثر چیزی که درآیه وجود دارد. ترغیب و تشویق آنها جهت خشوع قلب در حین ذکر الهی و قرآن است که وقت آن رسیده است، بدون اینکه آیه متعرض ذم و نکوهش آنها شود.
طبری در تفسیر آیه میگوید: «آیا وقت آن نرسیده است کسانی را که تصدیق خدا و رسول او کردهاند دلهایشان را با ذکر الهی و آنچه از حق نازل شده است که قرآن همان نازل شده بر پیامبر جاست، نرم شده و خاضع و مطیع آن شود.» [۶۲۰]
ابن کثیر میگوید: خداوند میفرماید: آیا برای مؤمنان وقت آن نرسیده است که دلهایشان با یاد الهی نرم شود، یعنی در وقت ذکر و موعظه و سماع قرآن نرم شده و آن را فهمیده و مطیع آن شوند. [۶۲۱]
در آیه چیزی وجود ندارد که دلالت بر نفی اصل خشوع در قلب کند، که آن همان خشوع واجب است، [ همچنانکه این رافضی ادعا کرده است] بلکه خداوند آنها را با ایمان وصف کرده است و گفته است: «آیا مؤمنان را وقت آن نرسیده است که…» که این دلیل وجود اصل خشوع است، اما می خواهد آن را به درجه بالاتری از آن منتقل کند، چون خشوع نوعی از آن واجب و نوعی از آن مستحب است.
شیخ الاسلام ابنتیمیه میگوید: اگر گفته شود آیا نباید خشوع قلب در وقت ذکر الهی و آنچه از حق نازل شده است، حاصل شود, که لزوماً جواب او آری است، اما مردم در این مورد دو گروهاند، گروهی پیشقدم و دیگری متوسط هستند، که پیشقدمان مستحبات را انجام داده و متوسطان ابرار همان عموم مؤمنان هستند که مستحق بهشت هستند. [۶۲۲]
بنابراین در این آیه خطاب متوجه کسانی است که درجات عالی خشوع را متحقق کردهاند، برخلاف آنهایی از صحابه که به آن رسیدهاند و تأیید این مطلب چیزی است که شوکانی به نقل از زجاج در سبب نزول آورده است میگوید: «درباره گروهی از مومنین نازل شده که آنها را تشویق به رقت قلب و خشوع کرده است، اما آنهایی را که خداوند به رقت قلب و خشوع وصف کرده است، گروهی بالاتر از اینها هستند.» [۶۲۳]
این منزلت عالی از خشوع و گریه فراوان برای بعضی از صحابه قبل از نزول این آیه ثابت شده است، از آن جمله درباره ابوبکر صدیق ساز روایت عایشه در قصه جوار بن دغنه با ابوبکر در آغاز بعثت است میگوید: «... سپس ابوبکر مصلایی در حیاط خانهاش درست کرد، و در آن نماز و قرآن میخواند، زنان و بچههای مشرکان او را تماشا کرده و با اعجاب به او مینگریستند ابوبکر مردی بود که بسیار می گریست و نمیتوانست هنگام قرائت قرآن اشکهایش را نگه دارد و این قضیه اشراف قریش را ناراحت نمود.» [۶۲۴]
این واقعه در آغاز بعثت و قطعا قبل از نزول آیه بوده است، چون آیه از سوره حدید است و این سوره مدنی است.
اما گمان او این آیه که بر خشوع ترغیب میکند بعد از هفده سال از نزول قرآن بوده است، اگر چه در بعضی از روایتها آمده است، اما با روایتهای دیگر در تضاد است.
ابنعباس سمیگوید: «خداوند دلهای مومنان را آهسته و کند دیده و آنها را پس از سیزده سال از نزول قرآن سرزنش نمود.» [۶۲۵]
در صحیح مسلم از ابن مسعود آمده است که گفت: بین اسلام ما و بین نزول این آیه چهار سال بیشتر نگذشته بود. ﴿۞أَلَمۡ يَأۡنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ﴾[الحديد: ۱۶].
روایت ابنمسعود از بقیه روایتها صحیحتر است، چون در صحیح مسلم وجود دارد و این دلالت دارد بر اینکه سرزنش برخلاف ادعای تیجانی که میگوید: بعد از هفده سال بعد از نزول قرآن بوده در آغاز اسلام بوده است.
اما بدگویی تیجانی از اصحاب اولیه به گمان اینکه دلهایشان خاشع نشده است، پس بگذاریم از بعدیهای پس از صحابه ...)
این ادعایی باطل و افترای روشنی است که سیره صحابه آن را رد میکند این روایتهای ثابت دلالت دارد بر اینکه آنها به خاطر ترس از خداوند و گریههای شدید از خشیت او که جز مغروران و یا جاهلان آن را انکار نمیکند، بالاترین مقامات خشوع را متحقق کردهاند. از جمله این روایتها این است که شیخین از حدیث انس سآوردهاند که میگوید: پیامبر جخطبهای خواند که هرگز شبیه آن را نشنیده بودم. در آن فرمود: اگر آنچه را که من میدانم شما میدانستید، کم میخندیدید و بسیار میگریستید. گفت: پس اصحاب رسول خدا چهرههایشان را پوشاندند و صدای گریه آکنده از قلب از آنها به گوش میرسید. [۶۲۶]
در روایت دیگر از صحیح مسلم آمده است «هنگامی که آن را از پیامبر جشنیدند، شدیداً به گریه افتادند». [۶۲٧]
گریه از بعضی از صحابه ثابت شده است و بلکه بعضی از آنها بدان مشهور بودند، که این دلیل شدت خوف آنها از خداوند و خشیت آنهاست، در صحیحین از حدیث عایشهلآمده است پیامبر جدستور داد ابوبکر بر مردم نماز بخواند.. «گفتم: ای پیامبر جخدا ابوبکر مردی است رقیق القلب و هنگامی که قرآن می خواند اشکهایش را نمیتواند نگه دارد» و در روایت دیگری آمده است. «اگر ابوبکر به جای شما بایستد به خاطر گریه نمیتواند صدایش را به مردم برساند.» [۶۲۸]
ابونعیم در حلیه از عبدالله بن عیسی آورده که میگوید: «در صورت عمر دو خط سیاه به خاطر گریههایش وجود داشت.» [۶۲٩]
هشام بن حسن میگوید: عمر هنگامی که در وقت دعا و ذکر به آیهای می رسید چنان گریه میکرد که او را بیهوش میکرد و میافتاد [۶۳۰]. و از عثمان روایت شده است که به خانه پیامبر جآمد، عایشهلبه او خبر داد که چهار روز است غذا نخورده اند، عایشهلمیگوید: عثمان گریست و گفت: نفرین بر این دنیا، بعد از آن مقدار زیادی غذا و کیسهای درهم آورد. [۶۳۱]
عبدالرحمن عوف می گوید: ابن عمر همیشه با یاد پیامبر جگریه میکرد. [۶۳۲]
اخبار آنها در این مورد به درازا می کشد، اما در اینجا من نمونههایی را فقط برای رد افتراهای این رافضی درباره صحابه آوردم که گمان او را که آنها خاشع نبودند باطل کرده و این مطلب روشن شود که آنها از این طعنها و افتراها مبرا هستند. این مثالها دلیلی بر قوت ایمان و شدت خوف آنها از خداوند و تمجید خداوند و پیامبر از آنهاست و آنچه از فضائلشان در کتاب و سنت ثابت شده در این مورد کافی است. خداوند از آنها راضی باد و درجات بالای بهشت جایشان بدهد.
بدین ترتیب با بیان اقوال اهل علم و تفسیر در معنای آیه و شأن نزول آن، بطلان ادعاهای تیجانی درباره صحابه ثابت شد و اینکه این آیات در هیچ حال دلالت بر مذمت و یا بدگویی از صحابه نمی کنند، اما رافضیان دلهایشان پر از کینه است و با جهالت عظیمی که نسبت به شرع داشته و نقص و کودنی بزرگی که در عقل، فکر و فهم دارند و همراه با هوس، ظلم و دروغ و تزویر است، تمام این علتها باعث شده که آیه را تحریف کرده و بر غیر مراد الهی آن را تفسیر کنند که بطلان آن ثابت شده است.
به همین دلیل شیخ الاسلام ابنتیمیه در وصف آنها گفته است: آنها در علوم نقلی از دروغگوترین و در علوم عقلی از نادانترین افراد هستند از علوم نقلی آنچه را که علما ضرورتاً معتقدند که از اباطیل است تصدیق میکنند، و آنچه را که ضرورتاً جزو دین است و در میان امت نسل بعد از نسل بزرگترین شکل تواتر را دارد تکذیب میکنند. [۶۳۳]
در خاتمه این بحث در رد بر مؤلف که از آیات قرآن برای طعن به صحابه استدلال نمود پس از رد مفصل بر آن در مقابل هر آیه بعضی از ادله عام را برای فساد استدلال و ذکر میکنم:
جهت اول: همه آنچه را که مؤلف و بقیه رافضیان از آیات قرآن برای طعن و بدگویی صحابه به آن استناد میکنند از سه حالت خارج نیست، یا اینکه این آیات درباره کفار و منافقین نازل شده و رافضیان بخاطر جهالت و ظلمی که گرفتار آن هستند آن را برای صحابه تفسیر میکنند که در نزد اهل علم هیچ حجتی در آن برایشان نیست.
و یا اینکه آیه های عامی است که برای تشویق امت به خیر و امر به آن و هشدار از شر و نهی از آن نازل شده و خطاب آن متوجه صحابه و بقیه امت بعد از آنها است، که غالبا با (ای کسانی که ایمان آوردهاید.) آغاز میشود. مانند آیه: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَن يَرۡتَدَّ مِنكُمۡ عَن دِينِهِۦ فَسَوۡفَ يَأۡتِي ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ يُحِبُّهُمۡ وَيُحِبُّونَهُۥٓ﴾[المائدة: ۵۴].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید هر کس از شما از دین خود مرتد شود به زودی خداوند قومی را میآورد که آنها را دوست دارد و آنها او را دوست دارند».
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَخُونُواْ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ وَتَخُونُوٓاْ أَمَٰنَٰتِكُمۡ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٢٧﴾[الأنفال: ۲٧].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید به خدا و پیامبر خیانت نکنید و به امانتهای خود خیانت نکنید».
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَيِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكُمۡ﴾[المائدة: ۸٧].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید چیزهای پاکی را که خداوند برایتان حلال کرده است بر خود حرام نکنید».
و ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱسۡتَجِيبُواْ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمۡ لِمَا يُحۡيِيكُمۡۖ﴾[الأنفال: ۲۴].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید به خدا و رسول استجابت کنید وقتی که شما را به چیزی دعوت کنند که شما را زنده میکند».
و ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱجۡتَنِبُواْ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلظَّنِّ﴾[الحجرات: ۱۲].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید از بسیاری از شک و گمانها پرهیزید».
و نمونههای این آیات در قرآن خیلی بسیار است و در آنها هیچ طعنی بر صحابه نیست.
همانند این خطابها خداوند، رسولش را نیز مخاطب قرار داده است: مانند آیه: ﴿۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُۥۚ﴾[المائدة: ۶٧].
«ای پیامبر جآنچه را که از طرف پروردگارت برایت نازل شده است تبلیغ کن و اگر تبلیغ نکنی رسالت او را به انجام نرساندهای».
و آیه: ﴿وَلَقَدۡ أُوحِيَ إِلَيۡكَ وَإِلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكَ لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ٦٥﴾[الزمر: ۶۵].
«و برای تو و برای پیشینیانت وحی شده است که اگر شرک انجام دهی عملت باطل شده و از زیاندیدگان خواهی بود».
و ﴿وَلَئِنِ ٱتَّبَعۡتَ أَهۡوَآءَهُم مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَكَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ إِنَّكَ إِذٗا لَّمِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ١٤٥﴾[البقرة: ۱۴۵]. «اگر بعد از اینکه علم برایت آمده از هوسهای آنها پیروی کنی پس از ظالمان خواهی بود».
و﴿فَٱصۡبِرۡ كَمَا صَبَرَ أُوْلُواْ ٱلۡعَزۡمِ مِنَ ٱلرُّسُلِ وَلَا تَسۡتَعۡجِل لَّهُمۡۚ﴾[الأحقاف: ۳۵].
«صبر کن همچنان که پیامبران صبر کردهاند و برایشان عجله نکن».
و﴿وَلَا تَمۡنُن تَسۡتَكۡثِرُ٦ وَلِرَبِّكَ فَٱصۡبِرۡ٧﴾[المدثر: ۶-٧].
«و چیزی مده [منت مگذار] که بیش از آن چشم داشته باشی و برای پروردگارت صبور باش».
و آیات متعدد دیگری که در همین معنی آمده است، همچنان که این آیهها متضمن اوامر و نواهی الهی برای پیامبر جبوده متضمن هیچ طعن و بدگویی برای او نیست، همچنان آیاتی که درباره صحابه است دارای هیچ طعن و بدگویی از صحابه نیست.
اما بخش سوم آیاتی است که متضمن نوعی سرزنش برای پارهای از صحابه است، مانند: ﴿۞أَلَمۡ يَأۡنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن تَخۡشَعَ قُلُوبُهُمۡ لِذِكۡرِ ٱللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ ٱلۡحَقِّ﴾[الحديد: ۱۶].
«آیا مومنان را وقت آن نرسیده است که دلهایشان برای ذکر الهی و آنچه از حق نازل شده است خاشع شود».
و: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَا لَكُمۡ إِذَا قِيلَ لَكُمُ ٱنفِرُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ ٱثَّاقَلۡتُمۡ إِلَى ٱلۡأَرۡضِۚ﴾[التوبة: ۳۸].
«ای کسانی که ايمان آوردهاید شما را چه شده است که وقتی به شما گفته میشود برای جنگ بسیج شوید گویا به زمین چسبیدهاید».
و: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمۡ أَوۡلِيَآءَ تُلۡقُونَ إِلَيۡهِم بِٱلۡمَوَدَّةِ﴾[الممتحنة:].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید دشمن من و دشمن خود را به دوستی نگیرید».
این آیات و آیات دیگری که به همین معناست، دارای هیچ بدگویی از صحابه نیست، اما خداوند افراد معینی و شاید یک فرد از آنها را سرزنش کرده است، همچنانکه در آیه اخیر است که درباره حاطب بن ابی بلتعه نازل شده است که تعمیم آن بر همه صحابه آنچنان که رافضیان میکنند اشتباه بزرگی است، و خداوند نیز در این آیات آنها را با وصف ایمان که دلالت بر ثنای الهی بر آنها و مدحشان است مخاطب قرار داده است، لهذا گفته شده است این گونه آیات سرزنش خداوند به مومنان است، همچنان که روایت ابنمسعود گفته بود (فاصله بین اسلام ما و نزول این آیات چهار سال بیشتر نبود.) و همچنین گفته ابنعباس: «خداوند قلوب مومنان را آهسته و کند دید و آنها را سرزنش نمود.»
عتاب (سرزنش) در زبان عربی در واقع خطاب با ناز و طلب حسن مراجعه است و بدین سبب است خداوند، پیامبر جو خلیل خودش را در مورد متعددی مورد عتاب قرار داده است، مانند: ﴿عَبَسَ وَتَوَلَّىٰٓ١ أَن جَآءَهُ ٱلۡأَعۡمَىٰ٢﴾[عبس: ۱-۲].
«عبوس کرده و پشت نمود چون آن نابینا به نزد او آمد».
و پیامبر جبعد از آن ابن ام مکتوم را اکرام کرده و میگفت: (خوشا به کسی که خداوند به سبب او مرا عتاب کرده است). [۶۳۴]و خداوند میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكَۖ تَبۡتَغِي مَرۡضَاتَ أَزۡوَٰجِكَۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ١﴾[التحريم: ۱].
«ای پیامبر جچرا آنچه را که خداوند برایت حلال کرده حرام میکنی و خواستار رضای همسرانت هستی؟ خداوند بخشنده و مهربان است».
و ﴿وَإِذۡ تَقُولُ لِلَّذِيٓ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ وَأَنۡعَمۡتَ عَلَيۡهِ أَمۡسِكۡ عَلَيۡكَ زَوۡجَكَ وَٱتَّقِ ٱللَّهَ وَتُخۡفِي فِي نَفۡسِكَ مَا ٱللَّهُ مُبۡدِيهِ﴾[الأحزاب: ۳٧].
«اینکه به کسی که خداوند به او انعام کرده و تو به او انعام کردهای، میگویی: همسرت را نگه دار و از خدا بترس و در نفس خود مخفی میکنی آنچه را که خداوند ظاهر میکند».
و بقیه آیات متعدد در این زمینه.
هدف در اینجا تاکید بر این موضوع است که عتابهایی که برای اصحاب ثابت شده است موجب نقص آنها نیست چون نوع این عتابها بر خود پیامبر جبا آن مقام عالی ای که در نزد پروردگارش دارد، ثابت شده است.
بنابراین ثابت شد که با نظر و دقت به آیاتی که رافضیان برای طعن و بدگویی صحابه به آن استناد میکنند هیچ دلیلی برای آنها وجود ندارد.
جهت دوم: فرضاً اگر قبول کنیم آیه هایی که مؤلف آن را ذکر کرده است در مذمت بعضی از صحابه است، از کجا میتواند ثابت کند این حکم بر علیه بعضی غیر از دیگری است یعنی آنهایی که رافضیان معتقد به عدالت آنها هستند، و در راس آنها علی است شامل این حکم نمیشوند، چون این تعیین نیاز به دلیل و مدرک دارد، و گرنه غیر از او نیز هر ادعایی که بکند میتواند، و مصداقهای آن آیه ها را بر آن صحابه های دیگر [مورد نظر رافضیان] قرار می دهد، همچنان که خوارج از همان آیات احتجاج به تکفیر علی کردهاند و یا ناصبیان به فاسق دانستن او رفتهاند و لذا مؤلف و بقیه رافضیان قادر نیستند حجتی بیاورند که با آن از علی دفاع کنند مگر قول اهل سنت و اعتقاد به عدالت همگی صحابه.
جهت سوم: خداوند در کتاب خودش با بهترین وجهی از صحابه تمجید کرده و گفته است که او از آنها راضی شده و آنها از او خشنود شدهاند و آنها را با ایمان و تقوی وصف کرده و وعده نیک به آنها داده است مانند: آیاتی که سابقا نقل نمودیم و عبارتند از آیه ۱۰۰ سوره توبه و آیه ۱۸ و ۲٩ سوره فتح و آیه ۱۰ سوره حدید. [۶۳۵]که این آیات متضمن ثنای عظیم الهی برای آنها و وصف آنها با فضائل عظیم و دلیل جایگاه رفیع آنها در دین و مکانت برتر آنها است و از این خبر میدهد که در قیامت از اجر، ثواب، پاداش، مغفرت و رضوان ماندگاری همیشگی در باغهایی برخوردار میشوند که نهرها زیر آنها جاری است، که این امر دلیل آشکار و روشنی بر بطلان ادعای تیجانی است مبنی بر اینکه بعضی آیات در مذمت آنها نازل شده است. چون کتاب محکم خداوند متناقض و متضاد نیست. لذا خداوند فرموده است: ﴿وَلَوۡ كَانَ مِنۡ عِندِ غَيۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ ٱخۡتِلَٰفٗا كَثِيرٗا٨٢﴾[النساء: ۸۲].
«اگر از سوی غیر خداوند میبود در آن اختلافات فراوانی مییافتند».
اگر فرض شود وجود بعضی از آیات ظاهراً بر ادعای تیجانی دلالت میکند، باید آنها را حمل بر آیات صریح، محکم و قاطع دیگری درباره عدالت همگی صحابه نمود، در حالی که همه نصوص از کتاب و سنت بر عدالت صحابه و به ایمان همگی آنها دلالت دارد و این نصوص همگی متواتر و قاطع است.
جهت چهارم: خداوند آنهایی را که برای صحابه طلب استغفار کرده و از خداوند خواهان این هستند که در دلهایشان بغض و کینه از آنها قرار ندهد را تمجید کرده است، و لذا بعد از ذکر مهاجران و انصار در این آیه میفرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ١٠﴾[الحشر: ۱۰].
«کسانی که بعد از آنها می آیند میگویند، پروردگارا ما را و برادران ما را که در ایمان بر ما سبقت گرفتهاند مورد مغفرت قرار ده، و در دلهای ما کینه کسانی که ایمان آوردهاند قرار مده، پروردگارا تو رؤوف و مهربان هستی».
چگونه ممکن است بعد از همه اینها خداوند در آیات دیگری مذمت آنها را کند که سبب نقص و بغض باشد، این در نزد اهل عقل محال است که کتاب منزه و محکم خداوند دارای اختلاف و تناقض باشد.
جهت پنجم: خداوند اصحاب پیامبر جرا سبب خشم کافران قرار داده است و فرموده است: ﴿لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلۡكُفَّارَۗ﴾[الفتح: ۲٩].
«تا به وسیله آنها کافران را خشمگین کند». [۶۳۶]
محال است بعد از آن برای کافران مدرک بدست داده و آنها را در کتاب خودش مذمت کند، و خداوند میفرماید: ﴿وَلَن يَجۡعَلَ ٱللَّهُ لِلۡكَٰفِرِينَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ سَبِيلًا١٤١﴾[النساء: ۱۴۱].
«او هرگز برای کافران به زیان مسلمانان راهی نگشوده است».
بدین وسیله کج روی و اشتباه متکبرانه ادعای تیجانی مبنی بر اینکه در قرآن مذمت صحابه وجود دارد ثابت میشود.
[۶۱٧] تفسیر البغوی ۴/۲٩٧، تفسیر القرطبی ۱٧/۲۴۰ [۶۱۸] ترجمه آیه ۱٩ از سوره حدید [۶۱٩] تفسیر قرطبی ۱٧/۲۴۰ [۶۲۰] تفسیر الطبری ۱۱/۶۸۱ [۶۲۱] تفسیر ابن کثیر ۲/۳۱۰ [۶۲۲] مجموع الفتاوی ٧/۲٩ [۶۲۳] فتح القدیر شوکانی ۵/۱٧۲ [۶۲۴] بخاری کتاب الکفاله، فصل جوار ابی بکر … فتح الباری ۴-۶/۴٧۵، ۱/۵۶۳، ۵۶۴ ح ۴٧۶ [۶۲۵] تفسیر البغوی ۴/۲۲٩٧ تفسیر ابن کثیر ۴/۳۱۰ [۶۲۶] فتح الباری، ابن حجر ۸/۲۸۱ [۶۲٧] مسلم، کتاب الفضائل ۴/۱۸۳۲ [۶۲۸] صحیحین و لفظ حدیث اول از مسلم و دومی از بخاری است. صحیح البخاری، کتاب الاذان، فتح الباری ۲/۱۶۴ ح۰۶٧٩، صحیح مسلم ۱/۳۱۳ [۶۲٩] حلیة الاولیاء ۱/۵۱ [۶۳۰] حلیة الاولیاء ۱/۵۱ [۶۳۱] ابونعیم الحلیة ۱/۱۰۰ [۶۳۲] دارمی در سنن ۱/۵۴ح۰۸۶ [۶۳۳] منهاج السنة ۱/۸ [۶۳۴] تفسیر البغوی ۴/۴۴۶ و تفسیر القرطبی از روایت سفیان ثوری ۱٩/۲۰۳ [۶۳۵] مولف این کتاب همه این آیات را آورده است و اما چون آنها را قبلا ترجمه نمودیم نیازی به اعاده آن نمیبینیم. [۶۳۶] لیغیظ بهم الکفار، فتح ۲٩