دفاع از آل و اصحاب پیامبر

فهرست کتاب

ادعای تیجانی مبنی بر اینکه عمر در مقابل نص و برخلاف آن اجتهاد می‌کرد

ادعای تیجانی مبنی بر اینکه عمر در مقابل نص و برخلاف آن اجتهاد می‌کرد

تیجانی در صفحه ۱۳۱ کتابش می‌نویسد: عمر در مقابل نصوص صریح قرآن و سنت نبوی اجتهاد و تأویل می‌کرد. از جمله اینکه می‌گوید: «متعتان کانتا علی عهد رسول الله جو أنا أنهی عنهما و أعاقب علیها»: «دو متعه که در زمان رسول خدا جوجود داشتند من شما را از انجام آن‌ها منع و به سبب انجام دادن آن نهی می‌کنم.»

و خطاب به کسی که جنب می‌شد و آبی برای غسل کردن نمی‌یافت می‌گفت: نماز نخوان. علیرغم اینکه خداوند در سوره مائده فرموده است: ﴿فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآءٗ فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدٗا طَيِّبٗا[المائدة: ۶] [٧۲۴]:«چنانچه [برای وضو یا غسل] آب نیافتید با خاک پاک تیمم کنید.»

طعن او نسبت به عمر سبه سبب نهی او از دو متعه از اتهامات قدیمی رافضیان نسبت به عمر بن خطاب است که علما به وسیله آنچه ادعای‌شان را باطل می‌کند به آن پاسخ داده‌اند.

شیخ‌الاسلام ابن‌تیمیه/در منهاج السنه در ردّ کلام ابن‌مطهر در این‌باره می‌فرماید: «اگر آن‌ها به این علت نسبت به عمر طعن وارد کنند، پس باید بدانند که ابوذر بیش از عمر از این کار نهی می‌کرد [٧۲۵]و می‌گفت متعه فقط مخصوص اصحاب پیامبر جبود. این در حالی است که رافضیان ادعا می‌کنند ابوذر را دوست دارند و او را گرامی می‌دارند [٧۲۶]. اگر در این مسأله مستوجب طعن و سرزنش باشد. پس باید ابوذر را هم به خاطر این گفته سرزنش کنند و گر نه چگونه است که عمر و نه ابوذر را سرزنش می‌کنند در حالی که عمر از فضایل، فقه و علم بیشتری داشت.»

همچنین باید گفت عمر سمتعه حج را تحریم نکرد. بلکه از ضبّی بن معبد روایت شده است زمانی که گفت: من برای حج و عمره با هم احرام بسته‌ام. عمر به او گفت: تو به سنت پیامبرت هدایت شده‌ای. نسائی و دیگران آن را روایت کرده‌اند.

از عبدالله بن عمر سروایت شده است که او آن‌ها را به متعه فرا می‌خواند. به او گفتند: پدرت مردم را از آن نهی می‌کرد. او در پاسخ گفت: قصد پدرم آن چیزی نبود که شما می‌گویید. هنگامی که بر او اصرار کردند گفت: آیا رسول خدا سزاوارتر است که از او پیروی کنید یا عمر؟

همچنین از عمر روایت شده است که گفت: چنانچه حج بگذارم متعه می‌کنم. یعنی حج و عمره را با یک احرام انجام خواهم داد. قصد عمر این بود که به آن‌ها دستور بدهد بهترین و برترین اعمال را انجام دهند. به علت آسان بودن متعه حج، مردم به جا آوردن عمر در غیر از ماههای حج را ترک کردند. پیامبر جخواست که خانه خدا در طول سال خالی نباشد. به همین دلیل حج واجب را در ماه‌های حج به تنهایی به جا آورند. سپس در طول سال عمره خود را انجام دهند. این عمل به اجماع علمای مذاهب چهارگانه اهل سنت و علمای دیگر دارای ثواب بیشتری است. چنانچه امام برای مردمش امر بهتر را برگزیند در واقع از امر دیگری نهی کرده است. بنابراین نهی عمر از متعه حج بنا به وجه اختیار بود نه تحریم. برخلاف آنچه تیجانی ادعا می‌کند او نگفت من آن‌ها را حرام اعلام می‌کنم. بلکه گفت: من شما را از انجام آن دو عمل نهی می‌کنم. نهی او از متعه حج بنا به انتخاب عمل بهتر بود نه تحریم آن. گفته شده است: او از فسخ [نیت حج و عمره] مردم را نهی می‌کرد. فسخ در نظر بسیاری از علما حرام است. این امر جزو مسائل اجتهاد است. ابوحنیفه، مالک و شافعی فسخ را حرام می‌دانند. اما امام احمد و فقهای دیگر به ویژه فقهای معاصر فسخ را نه تنها حرام نمی‌دانند بلکه آن را مستحب نیز می‌شمارند. بلکه بعضی از آن‌ها آن را واجب نیز می‌دانند و از نظر علما در این مسأله پیروی نمی‌کنند. بلکه به گفته علی، عمران بن حصین، ابن عباس و ابن عمر و اصحاب دیگر در این امر عمل می‌کنند.

اما آنچه که در نهی عمر از نکاح متعه ذکر کرد باید گفت از پیامبر جروایت شده است که ایشان نکاح متعه را پس از آنکه حلال بود حرام اعلام کرد. راویان ثقه در صحیحین و کتاب‌های دیگر از زهری به نقل از عبدالله و حسن دو پسر محمد بن حنیفه به نقل از پدرشان محمد بن حنیفه او هم به روایت از پدرش علی بن ابی‌طالبسروایت کرده‌اند که علی به ابن‌عباس سگفت: اگر نکاح متعه را حلال بدانی تو گمراه و سرگردان هستی. پیامبر جدر سال وقوع فتح خیبر، نکاح متعه و گوشت الاغ‌های اهلی را حرام اعلام کرد. علمای مسلمان در دوران خودشان و داناترین مردم به کتاب و سنت و حافظان آن، چون مالک بن انس سفیان بن عینیه و دیگران آن را از زهری روایت کرده‌اند که مسلمانان بر علم، عدل و حافظ بودن آن‌ها اتفاق دارند. علما درباره این حدیث اختلافی ندارند که این حدیث صحیح و مورد قبول است و هیچ عالمی درباره آن تردید نداشته یا نسبت به آن طعن وارد نکرده است.

روایت‌های صحیحی آمده است که پیامبر در روز فتح مکه متعه زنان را تا روز قیامت حرام کرده‌ است [٧۲٧]و راویان حدیث علی اختلاف کرده‌اند آیا «سال خیبر» فقط توقیت تحریم گورخرها (الاغ‌های اهلی) است یا اینکه متعه نیز شامل آن تحریم است که رأی اول گفته ابن عیینه و دیگران است و گفته‌اند: که در سال فتح مکه متعه تحریم شده است و کسانی که به رای دیگر رفته‌اند گفته‌اند اولا تحریم و سپس تحلیل و سپس تحریم شده است. و طایفه سومی ادعا کرده‌ بعد از آن حلال شده و سپس در حجة الوداع حرام شده است.

روایت‌های متواتر بر تحریم متعه بعد از تحلیل آن اتفاق دارد و صحیح این است که بعد از تحریم حلال نشده و در سال فتح مکه حرام شده و بعد از آن حلال نشده است، در سال خیبر حرام نشده و بلکه در آن سال گوشت گورخر(الاغ اهلی) حرام شده است. و ابن‌عباس متعه و گوشت گورخر(الاغ اهلی) را مباح دانسته که علی بن ابی‌طالب آن را تقبیح کرده‌ است.

از ابن عباس روایت شده است هنگامی که حدیث نهی به او رسید از آن قول بازگشته است، و اهل سنت از علی و بقیه خلفای راشدین در آنچه از پیامبر روایت کرده‌اند، پیروی کرده‌ و شیعه با روایت علی از پیامبر مخالفت کرده‌ و قول مخالفان او را پذیرفته است. [٧۲۸]

دهلوی در ضمن مذمت رافضه بر عمر و رد بر آن می‌گوید: از آن جمله است منع عمر از متعه زنان و متعه حج با اینکه این دو متعه در زمان پیامبر وجود داشته و عمر آنچه را خداوند حلال کرده بود منسوخ نمود، به دلیل آنچه در نزد اهل سنت ثابت شده است که گفته: «دو متعه در دوران رسول خدا بوده و من از آن دو نهی می‌کنم.»

جواب: اینکه صحیح‌ترین کتب در نزد اهل سنت کتب سته (شش‌گانه) است که صحیح‌ترین آن‌ها بخاری و مسلم است و مسلم در صحیح خود از سلمه بن اکوع و سبره بن معبد جهنی آورده است که پیامبر متعه را بعد از اینکه برای سه روز اجازه داده بود حرام نمود و تا قیامت حرمت آن را اعلان نمود و شبیه این روایت در کتب دیگر نیز وجود دارد. در صحیحین و بقیه کتب اهل سنت براساس روایت ائمه از علی تحریم آن ثابت شده است اگر شیعه ادعا کند که آن در غزوه خیبر بوده و سپس در جنگ اوطاس حلال شده است، این ادعا مردود است. چون جنگ خیبر مبدأ تحریم گوشت گورخر است نه متعه زنان و گروهی از اهل سنت از عبدالله و حسن دو فرزند محمد بن حنفیه از پدرشان از حضرت علی (کرم الله وجهه) نقل کرده‌اند که گفته است: «پیامبر به من امر کرده است برای تحریم متعه ندا دهم» پس دانسته شد که تحریم متعه در دوران رسول خدا یک یا دو بار صورت گرفته است، هر آنکه نهی به او رسیده بود از آن امتناع کرده‌ است و هر کس به او نرسیده بود، خیر. هنگامی که در دوران عمر ارتکاب به آن شایع شد حرمت آن را ظاهر و روشن نمود و مرتکب آن را تهدید می‌کرد و آیه‌های قرآن بر حرمت متعه دلالت دارد.

متعه حج: یعنی ادای ارکان عمره با حج در یک سفر و در ماههای حج قبل از بازگشت به خانه و کاشانه، که عمر هرگز ازآن منع کرده‌ است و در روایت تحریم از او افترای روشنی است،‌ آری نظر او این بود که حج تنها و عمره تنها بهتر از حج و عمره هر دو در یک احرام [یعنی حج قران] و یا در یک سفر [یعنی حج تمتع] است که امام شافعی و سفیان ثوری و اسحاق بن راهویه و دیگران برآنند، زیرا خداوند می‌فرماید: ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِۚ[البقرة: ۱٩۶].

«حج را با عمره به اتمام برسانید».

تا اینکه می‌گوید: .﴿فَمَن تَمَتَّعَ بِٱلۡعُمۡرَةِ إِلَى ٱلۡحَجِّ فَمَا ٱسۡتَيۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡيِۚ[البقرة: ۱٩۶].

«هر کس که عمره را با حج تمتع کند آنچه را که از قربانی میسر شد ذبح نماید».

که خداوند قربانی را بر متمتع واجب کرده است نه بر حج مفرد. و آن نیز به خاطر جبران نقصان است، همچنانکه اگر در حج اشتباهی رخ دهد آن را واجب کرده‌ است. چون پیامبر در حجة الوداع حج مفرد انجام داد و در عمره قضا و عمره جعرانه، فقط عمره را به جا آورد که در آن حج ننمود و علیرغم وجود مهلت به مدینه بازگشت.

اما آنچه از قول عمر نقل کرده‌اند که «من از آن دو نهی می‌کنم» بدین معناست که فاسقان و عوام الناس به نص کتاب اهمیت نمی‌دهند که همان آیه شریفه است که می‌گوید: ﴿فَمَنِ ٱبۡتَغَىٰ وَرَآءَ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡعَادُونَ٧[المؤمنون: ٧].

«هر کس غیر از آن بجوید پس آن‌ها از تجاوزکارانند».

نیز: ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِۚ[البقرة: ۱٩۶].

«جمع حج و عمره را برای خدا اتمام نمایید».

مگر اینکه حاکم و سلطان بر آن‌ها مسلط شده و آن‌ها را به مراعات اوامر و نواهی مجبور کند، به همین دلیل نهی را به خود اضافه کرده‌ است، به همین دلیل ساختگی بودن اقوال این‌ها و گمراهی‌شان روشن شده، سخن حق همواره برتر است. [٧۲٩]

بنابراین بطلان ادعای رافضه در مذمت عمر برای نهی دو متعه روشن می‌شود، چون حج تمتع را نه به خاطر تحریم بلکه برای انتخاب افضل و بهتر منع کرده بود و آن هم به خاطر ترس از اینکه مردم خانه کعبه را در ماه‌های غیر حج خالی کنند. گفته شده است که عمر فسخ حج را نهی کرده‌ است که این گفته اکثر اهل علم است، همچنانکه ابن قدامه نقل کرده‌ است، چون حج یکی از دو مناسکی است که فسخ آن همانند عمره جایز نیست. [٧۳۰]

اما کسی که متعه زنان را بعد از اینکه حلال بود حرام کرده‌ است خود رسول خداعبوده و علی از شدیدترین مخالفان آن بوده است و ابن‌عباس آن را حلال می‌دانست و علی او را به خاطر این نظر تقبیح و محکوم کرد‌ و ابن‌عباس دوباره از قول خود بازگشت. چون حدیث تحریم که علی از رسول خدا عروایت کرده‌ به او رسیده بود. همچنین احادیث تحریم متعه از طرف غیر علی و بقیه صحابه نیز روایت شده است که در کتب صحاح اهل سنت آمده است، پس چه مذمتی بر عمر است که نهی از متعه بعد از اثبات تحریم آن از طرف شخص رسول خداعتا روز قیامت است.

[٧۲۴] بدین ترتیب تیجانی حتی در نقل آیه نیز اشتباه کرده است. در حالی که آیه چنین است: ﴿فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآءٗ فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدٗا طَيِّبٗا[المائدة: ۶] سوره مائده آیه ۶ [٧۲۵] مسلم در صحیحش روایت از ابراهیم تیمی به نقل از پدرش به روایت از ابوذر آورده است که گفت:«متعه فقط مخصوص اصحاب پیامبر جبود» و در روایت دیگری آمده است:«دو متعه یعنی متعه زنان و متعه حج فقط برای ما جایز است.(صحیح مسلم متاب الحج باب جواز المنتع) ج۲ ص۸٩٧. [٧۲۶] در صفحات پیشین گفتیم که در روایت کافی به گمان آنان همه مردم پس از پیامبر جمرتد شدند به جز سه نفر ابوذر، سلمان و مقداد بن أسود [٧۲٧] صحیح مسلم ۲/۱۰۲۵ [٧۲۸] منهاج السنة ۴/۱۸۴-۱٩۱ [٧۲٩] مختصر التحفة الاثنی عشریة ص۸-۲۵۶ [٧۳۰] المغنی ابن قدامه ۵/۲۵۲