استدلال تیجانی به حدیث «عليٌّ مني و أنا من علي»
تیجانی در ص۱٧۵ یکی دیگر از احادیثی که اطاعت از علی را واجب مینماید و سبب خود آگاهی و هدایت وی شده است. حدیث زیر را عنوان میکند:
ث- «علی از من و من از علی هستم و جز علی کسی از من امری را ابلاغ نمیکند.»
او در استدلال به حدیث مذکور میگوید: «این حدیث شریف نیز تصریح دیگری است که امام علی تنها کسی است که صاحب رسالت او را برگزیده است تا از طرف او ابلاغ کند و هنگامی که در روز حج اکبر علی را مأمور کرد تا سوره برائت را به جای ابوبکر به مردم ابلاغ کند، این حدیث را به علی گفت: آنگاه ابوبکر با حالت گریان بازگشت و گفت: ای رسول خدا، آیا درباره من چیزی نازل شده است؟ گفت: خداوند به من امر کرده است که از طرف من ، جز من و علی چیزی را ابلاغ نکنیم...».
در جواب باید گفت که این حدیث با این لفظ، ثابت نشده است.
ابنکثیر درباره آن میگوید: سند آن ضعیف و متن آن دارای منکراتی است. [۸٩٧]
من هم گویم: صدر حدیث از طریق دیگری ثابت است و آن هم حدیث براء بن عازبسدر جریان نزاع علی و زید و جعفر درباره کفالت دختر حمزه است که پیامبرجدر آن به علی سگفت: «تو از منی و من از تو هستم». و این حدیث در صحیحین آمده است امّا این امر از امور علی سنیست بلکه همچنان که گذشت شبیه آن را خطاب به دیگران نیز گفته است.
اما گفته او: «جز علی کسی از من ابلاغ نمی کند» صرف نظر از عدم ثبوت سند آن [چنان که گذشت] مخالف با اصل بزرگی از اصول دین است و آن هم وجوب نشر علم و تبلیغ و رساندن آن از طرف رسول خدا جدر حق همه کسانی است که چیزی از علم او را شنیده باشند، بدون انحصار و استثناء؛ همچنان که حدیث مشهور جبیر بن مطعم بر این دلالت دارد که پیامبر جدر «خیف» منی به پاخاست و گفت: خرم و خوش باد آن شخصی که سخن مرا شنیده و آن را می رساند، چه بسا کسانی که حامل فقه باشند ولی فقیه نیستند و چه بسا کسانی فقه را به کسانی برسانند که فقیهتر از آنها هستند. [۸٩۸]
در صحیحین از حدیث ابوبکره سآمده است که پیامبر جدر روز نحر (ذبح قربانی در عید) برایشان خطبه خواند و بعد از اینکه به تعظیم حرمت اموال و ناموسها و جانهایشان خاطرنشان نمود، فرمود: حاضرین باید این مطلب را به غایبان برسانند، چون چه بسا حاضر به کسانی برساند که از او درک بیشتری داشته باشد. [۸٩٩]
پیامبر جدر این اجتماع بزرگ امتش را تشویق و ترغیب کرده است که از طرف او تبلیغ کنند و شنیدههایشان را به دیگران برسانند و روشن کرده است که شرط تبلیغ و رساندن از جانب او فقیه بودن نیست، بلکه از آنجا که ضبط و حفظ برای شنونده تحقق یافت برایش جایز است که به دیگران ابلاغ کند، پس نسبت به صحابه بزرگی که اهل علم و فقه بوده و اسوه و قدوه مردم در دین بودند، چگونه باید باشد؟ بیتردید آنان برای رساندن و تبلیغ از طرف پیامبر سزاوارترند و از این رو اصحاب احادیث را از پیامبر جروایت کرده و سنت او را برای امت اسلام در حیات او و بعد از وفات او نقل کردهاند، این موضوعی نیست که به عدد معینی محدود شود، بلکه هرکس که از او چیزی شنید آن را نقل میکرد که شمار آنها را جز خداوند کسی نمیداند. پس چگونه میتوان تصور کرد که پیامبر جتبلیغ از خودش را فقط به علی [و نه بقیه صحابه] محدود کند؟! و این چیزی است که دین آن را نپذیرفته و واقعیتها برخلاف آن است.
آنچه را که مؤلف ذکر کرده که پیامبر جعلی را فرستاد تا سوره برائت را به جای ابوبکر تبلیغ کند و اینکه ابوبکر با حالت گریان بازگشته است و سپس گفته پیامبر جبه او که جز علی ساز طرف من چیزی را ابلاغ نمیکند، همگی اکاذیبی است که روایات صحیح آن را مردود دانسته و خلاف آن است. آنچه ثابت شده این است که پیامبر جعلی را در تأیید ابوبکر فرستاده و این امر در زمان حج بوده و علی در زیر فرمان و امارت ابوبکر بود، و ابوبکر کسانی را مأمور نمود که در روزهای حج دستور پیامبر جرا تبلیغ کنند و علی ساز جمله آنان بود، و همگی زیر فرمان ابوبکر بودند.
بخاری از حدیث ابوهریره روایت کرده که میگوید: ابوبکر مرا در آن حج از جمله اعلامکنندگان در روز نحر فرستاد و در منی اعلان نمودیم: بعد از این سال هیچ مشرکی نمیتواند حج نماید و هیچ برهنهای نباید طواف خانه خدا کند. حمید بن عبدالرحمن میگوید: سپس رسول خدا جعلی را فرستاد و به او دستور داد که سوره برائت را اعلان کند. ابوهریره سمیگوید: علی در میان اهل منی در روز نحر به ما اعلان نمود که بعد از امسال هیچ مشرکی نمیتواند به حج بیاید، هیچ عریانی نمیتواند طواف خانه خدا را کند [٩۰۰]. پس این حدیث بر بطلان ادعای تیجانی دلالت میکند. اما پیامبر جعلی را برای تأیید ابوبکر فرستاده است نه به جای او و نه امیر بر او، بلکه امیر حجاج ابوبکر بوده و علی مانند بقیه صحابه که با ابوبکر حج میکردند زیر فرمان او بودند.
همچنان که شیخ الاسلام ابنتیمیه در رد بر رافضیان درباره این گمان که پیامبرجابوبکر را برکنار کرده و علی را به جای او فرستاده است مینویسد: جواب بر چند وجه است: اول، اینکه این به اتفاق اهل علم و با تواتر عمومی کذب و دروغ است. رسول خداجدر حج سال نهم ابوبکر را گماشت و نه او را برکنار کرد و نه او بازگشت، بلکه او بود که حج آن سال را برای مردم بر پا داشت و علی از جمله کسانی بود که زیر فرمان او بوده و در پشت سر او نماز میخواند و همراه او میرفت و مانند بقیه که با او بودند دستوراتش را اجرا میکرد. این امر در نزد اهل علم از روایات متواتری است که هیچ دو نفری در آن اختلاف نمیکنند که ابوبکر به دستور پیامبر حج آن سال را به پا داشت، پس چگونه گفته میشود که پیامبر جدستور داده که بازگردد؟!
امّا علی را در تایید ابوبکر فرستاده تا عهد مشرکان را به آنها بازگردانده، چون عادت آنها بر این بود که فقط کسی پیمانی را میبست یا آن را باطل میکرد که اوامرش مورد اطاعت قرار میگرفت یا شخصی از خاندان او, و دیگران آن را از هرکس نمیپذیرفتند. [٩۰۱]
خواننده محترم، با این استدلال فساد استناد تیجانی به حدیث مذکور برای خلافت علی روشن میشود و اینکه آن حدیثی است ضعیف و نمیتوان بدان استناد جست و استدلال نمود و با این حال متن آن نیز مخالف اصول است، همچنان که مناسبتی را که به زعم او سبب آن است و حدیث را بدان وابسته کرده دلیل بر بطلان ادعای اوست، چون بعد از اینکه پیامبر جابوبکر را امیر حاجیان نمود، او را بازنگرداند، بلکه با مردم حج را انجام دادند، و پیام پیامبر جرا رسانیده و کسانی را فرستاد که آن را در میان مردم اعلان کنند، و در میان این اعلامکنندگان علی سهم بود که دستورات ابوبکر را در اجرای پیمان رسول خدا جاجرا میکرد.
[۸٩٧] تفسیر ابن کثیر ۲/۳۳۳-و البدایة و النهایة ۵/۳۴ [۸٩۸] ترمذی، کتاب العلم ۵/۳۳-۳۴ ؛ابن ماجه ۱/۸۵ و آلبانی در صحیح ابن ماجه آن را صحیح دانسته است ۱/۴۵ [۸٩٩] بخاری کتاب العلم فتح الباری ۱/۱۵٧-۱۵۸ ح ۶٧ مسلم کتاب القسامه ۳/۱۳۰۶، ۱۶٧٩ [٩۰۰] بخاری کتاب الصلاة فتح الباری ۱/۴٧٧ ح ۳۶٩ [٩۰۱] منهاج السنة ۸/۲٩۶، ۶/۴٩۳