دلایل وضع حدیث دروغ و نسبت دادن آن به پیامبر ج:
الف) اولین دسته از این وضَّاعان و منحرفان، زندیقهای ملحدی بودند که ظاهرا خود را مسلمان مینامیدند، اما آنها برای تحقیر دین و اختلاط آن با باطل، اقدام به ساختن احادیثی دروغ و نسبت دادنشان به پیامبر خدا جکردند. مثلا امری محال و عجیب و مضحک را در قالب حدیثی ساختگی به اسلام نسبت میدادند تا ایجاد شبهه در دین بنمایند، و اذهان پیروان آن را مشوش کنند و اسلام را نزد بقیهی ادیان دیگر سبک کنند.
بعنوان مثال:
بعضی از جاعلان و دروغ گویان دربارهی طعام، نوشیدنی و جماع و طب و... احادیثی را جهت گمراهی مردم ساختند که هدفی جز لکه دار نمودن و تحقیر امر و فرمان پیامبر جو بدنبال آن از بین بردن رسالت و وحی نداشتند.
- «ربيع أمتي العنب والبطيخ». یعنی: بهار امت من انگور و خربزه است.
- «من أكل فولة بقشرها أخرج الله منه من الداء مثلها». یعنی: کسی که باقلا را با پوستهاش بخورد خداوند دردی به مانند آن پوسته از او خارج میگرداند.
- «الباذنجان شفاء من كل داء». یعنی: بادنجان شفای تمام دردهاست.
- «أكل السمك يذهب الجسد». یعنی: خوردن ماهی جسم را خراب و ویران میکند.
- «عليكم بالعدس فإنه مبارك، وإنه يرق القلب، ويكثر الدمعة، وأنه قد بارك فيه سبعون نبيا». یعنی: بر شما باد خوردن عدس، چرا که او مبارک بوده و قلب را نورانی و اشک را فراوان وهفتاد پیامبر آن را مبارک دانستهاند.
- «بئست البقلة الجرجير». یعنی: بدترین باقلا نخود میباشد.
- «إن الله خلق آدم من طين فحرم أكل الطين على ذريته». یعنی: خداوند آدم را از گل آفرید پس خوردن گل را بر فرزندانش حرام نمود.
- «لو كان الأرز رجلا لكان حكيما». یعنی: اگر برنج مرد باشد بسیار حکیم و کاردان خواهد بود.
- «الأرز مني وأنا من الأرز». یعنی: برنج از من و من از برنج هستم. [۵۹]
و یا یکی از اصول عقیدهی اسلامی را هدف قرار دادند:
- «أنا خاتم النبیین لا نبي بعدي الا أن یشاء الله». یعنی: من خاتم (و آخرین) پیامبران الهی هستم، هیچ پیامبری بعد از من نخواهد آمد مگر آنکه الله تعالی اراده کند!
این حدیث دروغ را «محمد بن سعید الشامی» از حمید از انس بصورت مرفوع روایت کرده است. و او با وضع این حدیث قصد دارد تا ختم نبوت را زیر سوال و مورد تشکیک قرار دهد و اگر احیانا دجالانی ادعای پیامبری کردند، احتمال صدق را برای آن دجال باقی گذاشت (والعیاذ بالله).
- به عبد الرحمن بن زید گفته شد: تو از پدرت و او نیز از پدرش نقل کرده است که پیامبر جفرموده است: «کشتی نوح طواف خانهی خدا کرد و سپس پشت مقام ابراهیم دو رکعت نماز گزارده است.»؟! عبدالرحمن جواب داد: آری من چنین نقل کردهام. [۶۰]
درمحدودهی اسماء و صفات خداوند متعال، دروغ پردازان و سازندگان، احادیث بسیاری را ساخته و به رسول خدا جنسبت دادهاند. چنانکه روایت شده است: «قيل يا رسول الله مم ربنا؟ قال: من ماء مرور، لا من أرض، ولا من سماء، خلق خيلاً فأجراها فعرقت، فخلق نفسه من ذلك العرق...». یعنی: ای رسول خدا پروردگار ما از چه چیزی است؟ فرمود: از آب متحرک که نه در زمین است و نه درآسمان، او اسبی را آفرید و بحرکت درآورد پس عرق کرد، نفس خود را از آن عرق آفرید. [۶۱]
- و حدیث نزول خداوند بر شتری در روز عرفه و عروج به آسمان از بالای سنگ بزرگ (صخره) در بیت المقدس: «لما أسري بي إلى بيت المقدس مر بي جبريل بقبر أبي إبراهيم فقال يا محمد انزل فصل ههنا ركعتين ثم مر بي ببيت لحم فقال يا محمد انزل فصل ههنا ركعتين فإن ههنا ولد أخوك عيسى، ثم أتى بي إلى الصخرة فقال يا محمد من هنا عرج ربك إلى السماء!!».
یعنی: زمانی که شب به بیت المقدس برده شدم، جبرئیل در کنار قبر پدرم ابراهیم به من رسید و گفت: ای محمد اینجا پایین بیا و دو رکعت نماز بخوان، سپس در بیت لحم به من گفت: ای محمد پایین بیا و دو رکعت هم اینجا بخوان چرا که اینجا برادرت عیسی÷قراردارد، سپس در کنار صخره نزدم آمد و گفت: ای محمد پروردگارت از اینجا به آسمان عروج نمود. ابن جوزی میگوید: راوی این روایت دروغ، بسیار طولانیتر آن را بیان نموده است امّا من بخاطر زشتی کلمات به نسبت خداوند عزوجل از آوردن آن خودداری کردم. که البته درتمام این احادیث عبدالمنعم بن ادریس از طریق پدرش و او از جدش وهب بن منبّه، متهم به دروغ و افترا شده است. امام دارقطنی میگوید: عبدالمعنم و پدرش هردو از طرف تمام محدثان مطرود ومتروک هستند.
و امثال این روایات دروغ فراوان است که همگی سخافات و یاوه گویهایی است که دروغ گویان آنها را ساخته و به پیامبر جنسبت دادهاند. پیامبری که خداوند او را بعنوان رحمت برای جهانیان و مایهی هدایت برای همه برانگیخت. اینها احادیثی هستند که چه در قدیم و چه در جدید، کسانی آنها را ساخته و در آن زیاده روی نمودهاند که در صدد طعن زدن و عیب دار نمودن رسالت جهانی پیامبر جبودهاند. تصور کنید که یک جوان مسلمان در برابر یک یهودی یا نصرانی قرار بگیرد و او به طعن میگوید: «پیامبر شما کسی است که میگوید: «اگر برنج مردی باشد حکیم وکاردان خواهد بود» این کلام از یک پیامبر صادر نمیشود». حال چنانچه آن جوان مسلمان حدیثِ صحیح و دروغ را از هم تشخیص ندهد و با اسلوب و قواعد آن شناخت نداشته باشد، پس پاسخی هم نخواهد داشت و چه بسا برای خودش هم شبهه ایجاد گردد و آن را بعنوان شبه در خود نگاه میدارد. با وجود همهی اینها تمام این تلاشهای مغرضانه یک هدف ومقصود رانشانه گرفتهاند وآن تشویش در دین و تخریب عقاید مسلمین و تبدیل بدعت به سنّت و سنّت به بدعت و اسائهی ادب به رسول خداجبا نسبت دادن تناقض و و زشتی به شخص مبارکش، نسبت دادن اقوال بیارزش و منکر به او و معرفی نمودن دین به عنوان یک مجموعه خرافات و یاوه و چرندیات و پوشاندن حق بوسیلهی باطل و تفسیر قرآن به شیوهی که عامهی مردم آن را خرافه و داستانهای دروغ بپندارند. این وضع کنندگان و دروغگویان حول یک هدف ومقصود گردآمده بودند وآن نشان دادن اسلام با چهرهی غریب و نا آشنا، که تشخیص بین شرک و توحید و بین بدعت و سنّت و بین حقیقت وخرافات و بین معقول و نامعقول ممکن نباشد.
ب) گروه دوم؛ پیروان مذاهب منحرف و مبتدعی بودند که به قصد برتری دادن مذهب خود بر دیگران، احادیث دروغی را ساختند و آنها را به پیامبر اسلام جیا ائمهشاجمعین نسبت دادند تا به این طریق حقانیت خود را اثبات کنند و طرفدارانشان را گرد خود جمع کنند و از متلاشی شدن رهایی یابند. عبدالله بن یزید مقری گفته است: «مردی از اهل بدعت از آیین انحرافی خود برگشت و توبه نمود، بعد از توبه همیشه میگفت: «در مورد پذیرش احادیث دقت کنید، زیرا ما هر وقت میخواستیم یکی از اعتقادات خود را تبلیغ کنیم برای آن حدیثی جعل میکردیم». [۶۲]
حماد بن سلمه گفته است: «شیخی از شیوخ روافض به من خبر داد که آنها حدیث جعل میکردند». [۶۳]
احادیثی همچون:
- «توسلوا بجاهي فجاهي عند الله عظيم». یعنی: به جاه و مقام من توسل کنید زیرا جاه و مقام من نزد خدا بزرگ است. این روایت بیاصل و اساس و جعلی است و در هیچ کتاب از کتابهای سنّت نیامده است.
به نسبت پیامبر اسلام ج، جاعلان حدیث تخریب عقیدهی مسلمین را نشانه گرفتند؛ روایاتی را ساختند که هیچ گونه ارتباطی به عقیدهی صحیح دربارهی پیامبرجندارند. گاهی انحرافات قومی بر اثر غلو نمودن دربارهی انبیاء و اولیای الهی رخ میدهد، و گاهی هم با تفریط و پایین آوردن شأن و منزلت آنها راه انحراف را در پیش میگیرند. دستهای از غالیان ادعا میکردند که رسول خدا جوجودش از نور خدا آفریده شده است. خدا آسمان، زمین، بهشت و جهنم را جز بخاطر وجودش نیافرید. و با این افراطی گری مردم را دعوت کردند تا او را به فریاد بطلبند و واسطه ای برای ارتباط با معبود و قبولی دعا قرار دهند:
- «خلقني الله من نوره، وخلق أبا بكر من نوري، وخلق عمر من نور أبي بكر، وخلق أمتي من عمر وعمر سراج أهل الجنة». یعنی: خداوند من را از نورش و ابوبکر را از نور من و عمر را از نور ابوبکر و همهی امتم را از نور عمر آفرید و عمر چراغ نوران اهل بهشت است. [۶۴]
علامه ذهبی در «المیزان الاعتدال» گفته: این روایت نزد من دروغ است، از احمد بن یوسف مسیحی نقل گردیده است.
- یا حدیث منسوب به جابر بن عبدالله انصاری که میگوید: «قلت: يا رسول الله بأبي أنت وأمي أخبرني عن أول شيء خلقه الله قبل الأنبياء، قال: يا جابر أن الله تعالى خلق قبل الأنبياء نور نبيك من نوره، فجعل هذا النور يدور بالقدرة حيث يشاء الله تعالى ولم يكن في ذلك الوقت لوح ولا قلم ولا جنة ولا نار، ولا ملك ولا سماء ولا أرض ولا شمس ولا قمر، فخلق من الجزء الأول القلم ومن الجزء الثاني اللوح ومن الثالث العرش ثم قسم الجزء الرابع أربعة أجزاء فخلق من الجزء الأول حملة العرش، ومن الجزء الثاني الكرسي، ومن الثالث باقي الملائكة ثم قسم الجزء الرابع أربعة أجزاء، فخلق من الجزء الأول السموات ومن الجزء الثاني الأراضين، ومن الجزء الثالث الجنة والنار، وقسم الجزء الرابع أربعة أجزاء، فخلق من الجزء الأول نور أبصار المؤمنين، ومن الثاني نور قلوبهم وهي المعرفة بالله ومن الثالث نور أنسهم وهو التوحيد: لا إله إلا الله محمد رسول الله، ثم نظر إليه فترشح النور عرقا فتقطرت منه مائتا ألف قطرة وعشرين ألفا وأربعة الآلف قطرة فخلق الله من كل قطرة روح نبي ورسول، ثم تنفست روح أرواح الأنبياء فخلق الله من أنفاسهم أرواح الأولياء والسعداء والشهداء والمطيعين من المؤمنين إلى يوم القيامة، فالعرش من نوري والعقل والعلم والتوفيق من نوري، والكروبيون من نوري والعقل والعلم والتوفيق من نوري، وأرواح الأنبياء والرسل من نوري، والسعداء والصالحون من نائح نوري ثم خلق الله آدم من الأرض و ركب فيه النور وهو الجزء الرابع ثم أنتقل منه شيث وكان ينتقل من طاهر إلى طيب إلى أن وصل إلى صلب عبد الله بن عبد المطلب ومنه إلى وجه أمي آمنة ثم أخرجني إلى الدنيا فجعلني سيد المرسلين، وخاتم النبيين وقائد الغر المحجلين».
یعنی: به پیامبر گفتم ای رسول خدا پدر و مادرم به فدایت باد، من را خبر ده که خداوند قبل از انبیاء چه چیزی را آفرید؟ پیامبر فرمود: ای جابر خداوند قبل انبیاء نور پیامبرت را از نور خودش آفرید، و نور را طوری قرار داد که با سرعت و قدرت به هر جایی که خداوند میخواست میچرخید. و در آن زمان لوح محفوظ و قلم و بهشت وجهنم و ملائکه و آسمان و زمین و خورشید و ماه وجود نداشتند. از جزء اول آن نور قلم را آفرید و و از جزء دوم، لوح محفوظ و از جزء سوم، عرش را آفرید، سپس جزء چهارم را به چهار بخش تقسیم نمود که از جزء اول آن، حاملان عرش و از جزء دوم کرسی، و از جزء سوم باقی فرشتگان را آفرید. بعد از آن باز جزء چهارم این بخش را به چهار قسم دیگر تقسیم نمود؛ از جزء اول آسمانها از جزء دوم زمین، از حزء سوم بهشت وجهنم را بیافرید. باز بخش چهارم (این بخش) را به چهار قسم دیگر تقسیم نمود؛ از جزء اول نور چشمان مؤمنان، و از جزء دوم نور قلبهایشان که همان شناخت خداست، و از جزء سوم نور الفت و انس آنها که همان توحید یعنی لا اله الّا الله ومحمد رسول است را آفرید. سپس به آن نگریست و از نور عرق ترشح کرد، و از آن قطره صد و بیست و چهار هزار قطره ترشح نمود، پس خدا نیز از هر یک از آن قطرهها روح نبی و رسولی را خلق کرد، سپس روح را در نفس پیامبران دمید و از نفس آنها، روح اولیاء و سعداء وشهداء و فرمانبرداران مؤمن را تا روز قیامت آفرید، پس عرش وعقل و قلم و توفیق از نور من هستند، و فرشتگان مقرب از نور من هستند، و روح انبیاء و رسولان از روح من هستند، و سعادتمندان و صالحین از نور من هستند، سپس خداوند آدم را از زمین وخاک آفرید و نور را در او دمید که همان جزء چهارم میباشد، سپس از آن نور به شیث (پیامبر) هم منتقل کرد، باز از طاهر به طیب تا رسید به پشت عبدالله بن عبدالمطلب و از او به صورت مادرم آمنه، سپس من را به دنیا آورد و سرور رسولان و خاتم پیامبران و امام و پیشوای غر المحجلین [۶۵]قرار داد.
این حدیث اساس و ستون اعتقادات صوفیه است. گویا پیامبر جاساس کون و کائنات است و اولین موجود و بخشی از نور خداست. آنها میگویند مخلوقات از اجزاء وجودی نور او آفریده شدهاند. و اینگونه یک حدیث موضع و دروغ اساس و بنیان یک عقیده را تخریب میکند و آن را به سمت خرافات و اباطیل سوق میبخشد و براستی چنین مذهبی نمیتواند ادعای سعادت بشری را داشته باشد.
- «كنت أول النبيين في الخلق وأخرهم في البعث فبدأ بي قبلهم». یعنی: من در آفرینش، اولینِ انبیاء و در بعثت، آخرینِ آنها هستم، پس قبل و ابتدای آنها با من شروع گردیده است. [۶۶]
- «كنت نبيا وآدم بين الماء والطين». یعنی: من پیامبر بودم در حالی که آدم در لابلای آب و گل قرار داشت. [۶۷]
و نیز حدیث منتسب به عبدالله بن مسعودسکه از او نقل میکنند: «بينما أنا عند رسول الله أقرأ عليه حتى بلغت (عسى أن يبعثك ربك مقاما محمودا) قال: يجلسني على العرش». یعنی: روزی خدمت رسول خدا جبودم برای او قرآن میخواندم تا رسیدم به (امید است که خداوند تو را با مقام محمود زنده گرداند) پیامبر فرمود: که من را به عرش مینشاند. شیخ ناصرالدین البانی گفته: روایت باطل است، و ذهبی میگوید حدیث منکر است. [۶۸]
و باز غالیان و تبلیغ نمودند که هر کس قبر پیامبر جرا زیارت نکند به ایشان ظلم و جفا روا داشته است:
- «من زار قبري وجبت له شفاعتي». یعنی: هر کس قبر من را زیارت کند شفاعتم براو واجب میگردد.
- «من زار قبري كنت له شفيعا». یعنی: هر کس قبر من را زیارت کند شفیع او هستم.
- «من زارني وزار أبي إبراهيم في عام واحد دخل الجنة». یعنی: هر کس قبر من و پدرم ابراهیم را در یک سال زیارت کند وارد بهشت میشود.
تمام این احادیث را امام شوکانی در «الفوائد المجموعة» ذکر کرده، و آنها را ساختگی و باطل دانسته است. بعد از بیان آخرین حدیث (امام شوکانی) گفته که: «امام ابن تیمیه و امام نووی گفتهاند: حدیث جعلی و بیپایه و اساس است. علامه سیوطی در کتاب «الذيل الموضوعات» گفته است: حدیث زیارت با این لفظ نیز وارد شده که میگوید: «من لم يزرني فقد جفانی». (هر کس من را زیارت نکند براستی به من ظلم نموده است.) امام صنعانی میگوید: حدیث موضوع و جعلی است و با این عبارت هم وارد شده (هرکس حج کند ومن را زیارت ننماید به من ظلم نموده است)». [۶۹]
ابن تیمیه/میگوید: «تمامی این احادیث و امثال آنها دروغ است که بر زبان پیامبر جبستهاند و هیچ دلیلی بر صحت آن احادیث موجود نیست». [۷۰]
امام صنعانی/میگوید: «در احادیث وارده در باره فضیلت زیارت قبر رسول اللهج، امر به «سفر برای زیارت» نشده است و احادیثی که امر به سفر نموده، یا ضعیف و غیرقابل استنادند یا دروغ هستند. [۷۱]
تمامی این احادیث بیاساس، تکیه گاه کسانی هستند که تدارک سفر را برای زیارت قبور اولیا و اللخصوص قبر پیامبر جمشروع و مستحب میدانند. ولی حدیث صحیح پیامبر جرا در نهی از سفر برای زیارت بجز به سه مسجد نادیده گرفتهاند، چنانکه در صحیحین از ابو سعید خدریسروایت است که گفت: «سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: لا تشد الرحال إلا إلى ثلاثة مساجد: مسجدي هذا، والمسجد الحرام، والمسجد الاقصى». بخاری و مسلم
یعنی: «مسافرت نکنید مگر به سوی سه مسجد: مسجد من (مسجدالنبی)، و مسجدالحرام (خانه خدا) و مسجدالاقصی (در بیت المقدس فلسطین)».
مؤید این امر ماجرای قصد نمودن قزعه صحابی پیامبر جبه کوه طور بود که ابن عمرسبا استناد به حدیث فوق، وی را از رفتن به کوه طور منع میکند: عن قزعة قال: «أردت الخروج إلى الطور فسألت ابن عمر، فقال: أما علمت أن النبي صلى الله عليه وسلم قال: «لا تشد الرحال إلا إلى ثلاثة مساجد: المسجد الحرام، ومسجد النبي صلى الله عليه وسلم والمسجدالاقصى»، ودع عنك الطور فلا تأته». [۷۲]
یعنی: «قزعه گفت: خواستم به کوه طور مسافرت نمایم، که ابن عمر دلیل مسافرتم را پرسید، بعد گفت: آیا نمیدانی که پیامبر جفرمودند: «مسافرت نکنید مگر به سوی سه مسجد: مسجد النبی، و مسجدالحرام و مسجدالاقصی» از تو میخواهم که بدانجا نروی». و نیز نیک میدانیم که اگر رفتن به نیت مسافرت به مکانی غیر از مساجد سه گانه مشروع بود، قطعا صحابهشدر این کار از ما پیش قدمتر بودند ولی نهی صحابه از چنین قصدهایی دلیل بر حرام بودن آن نزد صحابه دارد.
بنابراین، علما فرمودهاند (ائمه اربعه و جمهور علماء): کسی که اهل مدینه نیست و قصد او فقط زیارت قبر پیامبر است، مرتکب حرام شده است بلکه بایستی قصد از سفر، زیارت مسجد پیامبر و نماز خواندن (هردو با هم) در آنجا باشد تا فضایل نماز در مسجدالنبی را بدست آورد. البته در هنگام ایام حج چون هدف در حقیقت زیارت خود مسجد پیامبر بوده نه قبر ایشان، لذا ایرادی ندارد که در آن ایام به زیارت قبر پیامبر نیز رفت، به شرطی که زیارت طبق تعریف شرع باشد و خلاف در آن رخ ندهد. [۷۳]
امام صنعانی میگوید: «اکثر مردم تفاوت بین «خود زیارت» و «سفر برای زیارت» را درک نمیکنند. ]منظور اینست که: احادیثی که فضیلت زیارت قبر و از جمله قبر پیامبر جرا بیان میکنند، امر به مسافرت برای زیارتشان نکردهاند و آنچه که از احادیث برایمان درک میشود؛ زیارت قبور موطن خود و نهی از مسافرت به نیت تبرک و بدست آوردن ثواب، غیر از مساجد سه گانه است[ و بنابر همین غفلت و عدم شناخت تفاوت میان زیارت و سفر برای زیارت، شیخ سبکی، شیخ الاسلام ابن تیمیه را به انکار زیارت قبر رسول الله ج- هرچند که قصد سفر هم به نیت زیارت قبور نکرده باشد - متهم میکند.» [۷۴]
- حدیث «علي خیرالبشر من شک فیه کفر». یعنی: علی برترین بشر (عالم) است و کسی که در آن شک داشته باشد، به حقیقت کافر شده است!
- حدیث «كنت كنزا مخفيا فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق فبي عرفوني». یعنی: من گنج مخفی و پنهان بودم دوست داشتم که شناخته شوم پس مخلوقات را آفریدم و بدین وسیله ایشان وجودم را شناختند. شیخ الاسلام ابن تیمیه/میگوید: این حدیث موضوع و ساختگی است و کلام پیامبر جنیست و سند صحیح و یا ضعیفی برای آن شناخته نشده است. زرکشی و حافظ ابن حجر وسیوطی در «الآلي المصنوعة» و غیر ایشان با امام ابن تیمیه موافقند و از او پیروی کردهاند. و شیخ اسماعیل بن محمد عجلونی میگوید: اینگونه موارد به صورت زیادی در کلام صوفیه یافت میشود و بر آنها اصولی را برای خود بنا کردهاند. [۷۵]
- حدیث «من عرف نفسه عرف ربه». یعنی: هر کس خود رابشناسد خدا شناخته است.
و آن نیز حدیثی موضوع است که علامه سیوطی در کتاب (ذیل الموضوعات) آورده است و امام نووی در مورد آن گفته: این حدیث ثابت نیست، و ابن یتیمه گفته: حدیث موضوع است، و شیخ ناصرالدین ألبانی درکتاب «سلسلة الأحاديث الضعيفة» شماره ۶۶ گفته: هیچ اصلی ندارد.
این دو حدیث اخیر پایه و اساس عقاید صوفیه خصوصاً طرفداران وحدت وجود میباشد. طرفداران عقاید وحدت وجود معتقدند که درکائنات جز الله چیزی وجود ندارد، و مخلوقات چیزی جز مظاهر او نیستند و انسانها مظهر و محل تجلی خداوند هستند. به گمان آنان معنای «من عرف نفسه فقد عرف ربّه»یعنی: هرکس خود را شناخته است پس دانسته که خودش الله بوده یعنی شکلی از صورتهای خداوند است! چرا که در اعتقادات باطل آنان خداوند در موجودات متعدد متجلّی شده و ظاهر میشود. اینجاست که مثلاً یک وحدت وجودی میگوید: «پاک و منزهام!» و میگویند: «درعبای من جز الله کسی نیست». و نیز گفته است:
أنـا هـو هـو أنـا
ونحن روحـان حلا بدنـا
من او هستم او من
ما دو روح هستیم در یک بدن
طرفداران وحدت وجود، برای اثبات ادعای کفرآمیز خود حدیثی را ساختهاند و به پیامبر جنسبت دادهاند! که گویا رسول خدا جفرموده باشند: «ما وسعني أرضي ولا سمائي ولكن وسعني قلب عبدي المؤمن». یعنی: نه زمین و نه آسمانم توان ظرفیت و جای دادن من را درخود نداشتند، اما قلب بندهی مؤمن من چنین ظرفیت و وسعتی را داراست. این روایت موضوع را امام غزالی در «احياء علوم الدين» آورده است که حافظ عراقی در تخریج آن گفته: ندیدهام که اصلی داشته باشد. و شیخ الاسلام ابن تیمیه گفته: این سخن در بین اسرائیلیات ذکر شده و سند معروف و شناختهای ندارد. اینجاست که اگر عقیدهی خود را بر احادیث موضوع و ضعیف بنا نماییم، دچار کفر و الحاد و شرک میشویم و پناه بر خدا از این انحراف بزرگ.
ج) گروه سوم زاهدان و عارفان جاهلی بودند که برای تشویق و ترغیب مردم به کارهای نیک و انجام شعائر دینی، به این گمان که اقدام آنها چیزی جز ترساندن مردم از آتش جهنم نیست، اقدام به وضع و ساختن حدیث نمودند تا به قول خود مردم را به دینداری و عمل به آن بکشانند! مثلا هرگاه میدیدند که مردم از قرائت قرآن روی گردان شدهاند، حدیثی را به دروغ در فضل قرائت سوره ای از قرآن میساختند و به پیامبر جنسبت میدادند!
احادیثی همچون:
- «من دخل المقابر فقرأ سورة (يس)، خفف عنهم يومئذ، وكان له بعدد من فيها حسنات». [۷۶]
یعنی: کسی که وارد قبرستان شود پس سوره یاسین بخواند، چرا که آن قرائت برای اهل قبرستان در آن وقت مایه تخفیف خواهد شد، و برای وی نیز به تعداد مردگان قبرستان حسنه خواهد رسید.
«میسره بن عبد ربه»از چنین کسانی بوده که این احادیث را وضع میکرد. ابن حبان در کتاب «الضعفا» از ابن مهدی روایت میکند: «به میسره بن عبد ربه گفتم: این احادیث را از کجا آوردهای؟! (مثلا) کسی که فلان سوره را بخواند فلان ثواب به وی میرسد!؟ (میسره) گفت: آن احادیث را وضع کردهام تا مردم را به اعمال نیک ترغیب نمایم!»
د) اما گروه چهارم دستهی بودند که هرچند به کذب و دروغ اعتماد نمیکردند ولی به غلط، احادیث کذب، در سخنان آنان وارد میشد. مثلاً گاهی سخنان بعضی از صحابه را به پیامبر نسبت میدادند. اینان مبتلا به همان مشکلی شدند، که کسانی از محدثان، احادیث دروغ در کتابهایشان وارد میگردید، در حالی که احادیث متعلق به کتاب آنان نبود. چنانکه برای حماد بن سلمه اتفاق افتاد. با وجودی که، مرد مورد اعتماد و عابد واقعی بود، اما بخاطر با نزدیکی ابن ابی العوجاء، احادیثی وضع شده در کتابش جای گرفت. یا سفیان بن وکیع جرّاح که ابن حجر در «التقریب» دربارهی ا میگوید: «مردی بسیار درستکار بود جز اینکه به شخص بنام ورّاقه گرفتار و احادیثی را که دروغ بودند در کتابش گنجاند».
گروه چهارم از پنهانترین ومخفیترین و ضرر رسانندترین گروهها میباشند و تنها علمای نافذ و تیزبین این مطلب را درک میکنند. اما دیگر اصناف سه گانه، کار در ارتباط با خدعه و نیرنگ آنان آسان بوده، زیرا دروغ بودن آن احادیث بر کسی جز نادانان مخفی نمیماند. [۷۷]
پس مشاهده کردیم که حدیث ضعیف و موضوع همیشه بعنوان بزرگترین مستند انحرافات اعتقادی بکار رفته است، البته این زمانی است که ما تاثیر آن احادیث را فقط از جنبهی مسائل اعتقادی دین در نظر بگیریم، وگرنه اگر بخواهیم تاثیر آنها را نسبت به کل مجموعهی دین، یعنی تمامی جوانب امر و نهی تشریعی آن بررسی کنیم، پس آنوقت است که خواهیم دید دایرهی شر و مصیبت احادیث ضعیف و موضوع بر دین بسیار وسیعتر و تاسف برانگیزتر است. بعنوان مثال نماز و طهارت و اعمال خیر و صدقه، هریک از آنها جزو فروع دین و جزو اعمال میباشند، و متاسفانه احادیث دروغ و واهی به میان آنها نیز راه یافته است، و بعضی از مردم نیز در اخذ آن احادیث در باب فضایل اعمال سهل انگاری میکنند، اما آنها تاثیر آن احادیث را بر جانب اعتقادی دین خود فراموش میکنند و به آن توجه نمیکنند که این اعمال دربردارنده ثواب وعقابند.
برای نمونه احادیث:
- «من اغتسل من الجنابة حلالا أعطاه الله عزوجل مائة قصر من درة بيضاء وكتب له بكل قطرة ثواب ألف شهيد». [۷۸]
یعنی: هر کس غسل جنابت حلال را بجای آورد، خداوند عزوجل یکصد قصر ساخته شده از گوهر سفید به او عطاء میکند و بخاطر هر قطره آب، ثواب هزار شهید برای او مینویسد!
- و حدیث «يا علي غسل الموتى فإن من غسل ميتا غفر له سبعون مغفرة لو قسمت منها على الخلائق لوسعتهم». [۷۹]
یعنی: ای علی؛ مردهها را غسل بده، چرا که هر کس یک مرده را غسل دهد هفتاد مغفرت دریافت میکند که اگر آن را برهمهی مخلوقات تقسیم کنند آنها را کفایت مینماید.
- و حدیث «إن شهر رجب عظيم، من صام منه يوما كتب الله له صوم ألف سنة ومن صام يومين كتب له صيام ألفي سنة، ومن صام ثلاثة أيام كتب له صيام ثلاثة آلاف سنة، ومن صام من رجب سبعة أيام أغلقت عنه أبواب جهنم، ومن صام ثمانية أيام فتحت له أبواب الجنة الثمانية يدخل من أيها شاء ومن صام منه خمسة عشر يوما بدلت سيئاته حسنات ونادى مناد من السماء قد غفر لك فاستأنف العمل ومن زاد زاده الله عز وجل». [۸۰]
یعنی: براستی که ماه رجب ماه بزرگی است، هر کس یک روز از آن را روزه بگیرد خداوند روزهی هزار سال، و هر کس دو روز روزه بگیرد روزهی دو هزار سال، و هر کس سه روز روزه بگیرد روزهی سه هزار سال را برای او مینویسد! وهر کس هفت روز از رجب روزه بگیرد درهای جهنم بر او بسته، و هر کس هشت روز روزه بگیرد درهای هشتگانهی بهشت بر او باز میشود تا از هرکدام بخواهد داخل گردد. وهر کس پانزده روز از رجب روزه بگیرد بدیهایش به نیکی تبدیل و ندا دهندهای از آسمان ندای دهد که تو کاملاً بخشیده شدهای، پس از نو عمل را شروع کن و هر چقدر بیشتر کنی خداوند عزوجل برآن میافزاید.
- و حدیث «من عطس فقال: الحمد لله على كل حال ما كان من حال وصلى الله على محمد وعلى أهل بيته أخرج الله من منخره الأيسر طائرا يقول اللهم اغفر لقائلها».
یعنی: هر کس عطسه کند و بگوید: الحمد لله علی کل حال و صلی الله علی محمّد و علی اهل بیته، خداوند از سوراخ راست بینی او پرندهای را بیرون میآورد که میگوید: پروردگارا گویندهی این سخن را ببخش.
- و حدیث «من صلى علي صلاة تعظيما لحقي جعل الله عز وجل من تلك الكلمة ملكا له جناحَ في المشرق و جناحَ له في المغرب ورجلاه في تخوم الأرض وعنقه ملوي تحت العرش يقول الله عز وجل: صلي على عبدي كما صلى على نبيي فيصلي عليه إلى يوم القيامة». [۸۱]
یعنی: هر کس بخاطر بزرگداشت حق من برمن صلواتی بفرستد، خداوند عزوجل از آن کلمه، ملائکه ای ایجاد میکند که یک بالش در مشرق و بال دیگر در مغرب و پاهایش در درون زمین و گردنش جمع شده در زیر عرش، و خداوند عزوجل میفرماید: بر بندهام درود و سلام بفرست همانگونه که او بر پیامبرم سلام فرستاد، پس (آن ملائکه) تا روز قیامت بر او صلوات میفرستد!
از این قبیل، هزاران روایت دروغ وجود دارد که همهی آنها به این شیوهی ساده لوحانه بخاطر عمل کمی ثواب زیادی را بیان نمودهاند، که گاها برای بعضی از عبادات بزرگ مانند نماز هم چنین چیزی نمیبینیم! بدون تردید این امر، فاسد کنندهی اعتقاد است، زیرا در نهایت منجر به سبک و خوار شمردن عمل به شریعت و نفی هدف و حکمت خالق میگردد. بلکه وجود این احادیث واهی بجایی میرسند که شخص انجام تکالیف دیگر را بر خود ساقط میکند، چرا که او گمان میبرد با انجام اعمال کم و آسان، ثواب عظیمی بدست خواهد آورد که دیگر او را بینیاز خواهد کرد!
جدای از اینکه در این احادیث جعلی و دروغ الفاظ رکیک و سخیف و خلاف عقل و معارض با قرآن نیز فراوان وجود دارد. این امر هم ناشی از متناقض بودن اهداف جاعلان است، مثلا کسانی که در مدح ملت عرب حدیث جعل کردهاند، با کسانی که جعل نمودهاند معاویه بهترین مردم است اهداف متفاوت و متمایزی داشتهاند، و همینطور بقیه، چنانکه آنکسانی ابوحنیفه را چراغ امت قرار دادهاند همانها هم شافعی را که امت بر امامت او اجماع دارد را از ابلیس بر امت محمد جمضرتر معرفی کردهاند!
و بدینصورت این احادیث ضعیف و واهی هرچند که در حوزهی فروع دین باشند و مربوط به اصول دین و عقاید نباشند، باز موجب طعن در پیامبر اسلام و نسبت دادن تناقض به وی میشود و هریک از آنها نیز خود منجر به طعن در عقیده و تشویش در اسلام میگردند، که نتیجهی نهائی همهی این خدعه و نیرنگها مشوه نمودن چهرهی اسلام و منصرف کردن مردم از تمسک به دین والتزام به آن است.
اگر ما بخواهیم خرافات و دروغهایی که به پیامبر جنسبت داده شده را تحقیق و جستجو کنیم این مقال مجال آن را به ما نمیدهد. برای توی مؤمن محقق کافیست که بر بعضی از کتابهایی که در باب احادیث جعلی و دروغ تدوین گردیدهاند اطلاع حاصل نمایی تا عمق فتنه وبلایی که از ناحیهی این دروغها بر عقیدهی مردم وارد آمده را بدانی.
بدون تردید اولین ضررهای عقیدتی نشأت گرفته از احادیث جعلی، حلال دانستن دروغ بر پیامبر صلی الله علیه وسلم میباشد که آنهم کفر است. پس به این شیوه حدیث موضوع و ضعیف تماماً مصیبت و فتنه است، حال آن روایت در باب عقاید باشد و یا در فضایل اعمال و غیره، نتیجهی نهائی این است که هر حدیث موضوع و ضعیف، لطمهای به اسلام وارد ساخته و نقطه ای سیاه بر چهرهی پاک و سفید آن قرار میدهد و نه تنها نخواهد توانست سعادت انسانها را تضمین کند، بلکه خود مایهی انحراف پیروانش خواهد شد و اینجاست که خطر احادیث ضعیف و موضوع در دین و مذهب نمایان میگردد و در افکار و اندیشههای پیروان خود خطور نموده و بدعتی را در اسلام بوجود میآورد که با سنّتی مبارزه و آن را کنار میزند.
اما هر ملتی را که خداوند عزوجل بر آن لطف و رحمت خویش را مبذول داشته باشد، پس نگهبانانی را برای زدودن گرد وغبار خرافات و اباطیل در میانشان قرار میدهد تا همواره از حق و حقیقت پیروی کنند و دینشان را از گزند خرافات و انحراف محفوظ گرداند. و بدون شک آن نگهبانان، کسی جز اصحاب حدیث و محدثان و حدیث شناسان متبحر نیستند، چنانکه از سفیان ثوری/نقل است که میگفت: «الملائكة حراس السماء وأصحاب الحديث حراس الأرض»؛ ملائکه نگهبانان آسمان هستند و اصحاب حدیث هم نگهبان زمین هستند. و به حقیقت اگر خداوند متعال چنین نگهبانانی را برای سنت پیامبرش جدر هر عصر و زمانی مهیا نمیکرد، بدون شک دین راه تحریف و انحراف را در پیش میگرفت، همانگونه که اکنون در میان بعضی از فرقهها و مذاهب مبتدع شاهد انحرافات عقیدتی و خرافات فراوانی هستیم که قسمت اعظم آن خرافهها و انحرافات، ناشی از وجود همین احادیث ضعیف و موضوع و اطمینان پیروان آن مذاهب به آنها میباشد، و از طرفی عدم بلوغ و رشد کافی علم الحدیث و نبود عالمانی حدیث شناس متبحر در میان آنها موجب شده است تا آن اباطیل بعنوان حق و حقیقت در میانشان ثابت و امری مسلم تلقی شود تا جائی که اگر کسی بخواهد با آن اباطیل مبارزه کند، نه تنها از وی نمیپذیرند بلکه متروک و مطرود خواهد شد.
[۵۹] منبع: تنزیه الشریعة (صفحات ۲۳۵-۲۶۷). [۶۰] شرح النخبة (ص ۲۰). [۶۱] تنزیه الشریعة المرفوعة عن الأخبار الشنیعة الموضوعة؛ ابن عرّاق ۱/ ۱۳۴. و الموضوعات ابن جوزی، ج ۱ص۱۰۵. [۶۲] «تدریب الراوی» (ص ۱۰۰). [۶۳] «تدریب الراوی» (ص ۱۰۳). [۶۴] منبع: (تنزیه الشریعة؛ ابن العرّاق، ج۱ ص۳۳۷). [۶۵] کسانی که بعلت آثار وضو دارای پیشانی نورانی هستند. [۶۶] السلسلة الضعیفة؛ (شماره حدیث ۶۶۱). [۶۷] تنزیه الشریعة، و السلسله الضعیفة (شماره ۲و۳). [۶۸] السلسلة الضعیفة؛ (شماره حدیث ۸۶۵). [۶۹] «الفوائد المجموعة» (ص۱۱۷-۱۱۸). [۷۰] «الرد علی البکری» (ص ۵۵). [۷۱] «فتح العلوم» ج۱ ص ۳۱۰. [۷۲] ازرقی در «أخبار مکة » (ص ۳۰۴) صحیح، هیثمی در«المجمع الزوائد» (۴/۴). [۷۳] برگرفته از مجموع الفتاوی ابن تیمیه (۲۷/۲۶). شیخ محمد بن صالح العثیمین/در مجموع الفتاوی خود میگویند: «کسی که قصد دارد به سوی قبر پیامبر ججهت سلام نمودن به ایشان سفر کند، به وی میگوییم: الله تعالی برای تو کافیست، زیرا او سلام هر انسانی را در هر مکانی به رسولش میرساند، پس لازم نیست که به قصد سلام نمودن به پیامبر سفر کنی، زیرا که این کار - سفر نمودن - هدر دادن مال خود است و هدر دادن مال حرام است. ولی اگر قصد از سفر، زیارت خود مسجدالنبی باشد – نه قبر ایشان- این سفر جایز است، زیرا پیامبر جمیفرمایند: «لا تشد الرحال إلا إلى ثلاثة مساجد: مسجدي هذا، والمسجد الحرام، والمسجد الاقصى». بخاری و مسلم یعنی: «مسافرت نکنید مگر به سوی سه مسجد: مسجد من (مسجدالنبی)، و مسجدالحرام (خانه خدا) و مسجدالاقصی (در بیت المقدس فلسطین)». پس اگر روزی به مسجدالنبی آمدی، ابتدا دو رکعت سنت تحیت المسجد بخوان و بعد به زیارت قبر پیامبر جو اصحابش ابوبکر و عمربو زیارت قبرستان بقیع برو، زیرا که پیامبر جقبرستان بقیع را زیارت نمودهاند و برای آنها دعای مغفرت نموده اند.» (مجموع الفتاوی ابن عثیمین- کتاب الجنائز، صفحه ۲۹۳). [۷۴] « فتح العلوم» ج۱ ص ۳۱۰. [۷۵] منبع: کشف الخفاء، ج۲ ص۱۳۲. [۷۶] «الموضوعات» ابن جوزی (۲/۳۱۳)، «الفوائد المجموعة» شوکانی (۹۴۲-۹۷۹). [۷۷] برای تفصیل بیشتر در خصوص علت و چگونگی راهیابی احادیث دروغ به میان امت اسلامی، به بخش اول از همین کتاب قسمت احادیث موضوع مراجعه فرمایید. [۷۸] الموضوعات ۲/۸۴. [۷۹] مرجع سابق. [۸۰] الموضوعات ۲/۸۴، ۸۵. [۸۱] تنزیه الشریعة ۳۳۱.