۲- معلق:
حدیثی که اول سند آن حذف شده باشد. [۱۵۲]و گاهی نیز به حدیثی گویند که تمامی سند آن حذف شده باشد، مانند این قول بخاری (که مستقیما و بدون ذکر سند از پیامبر جنقل میکند): «كان النبي صلّى الله عليه وسلّم يذكر الله في كل أحيانه». [۱۵۳]یعنی: پیامبر جدر تمامی اوقات خویش ذکر و یاد الله مینمود. [۱۵۴]
اما (باید توجه داشت) احادیثی را که برخی از مولفین مانند صاحب کتاب «العمدة» بدون ذکر سند - ولی با ارجاع به اصل آنها نقل میکنند، شامل احادیث معلق نیستند و حکم بر تعلیق آنها داده نمیشود، تا آنکه به اصلی که ارجاع داده شدهاند نظر میشود. [۱۵۵]
[۱۵۲] یعنی حدیثی که در یک یا چند راوی (بصورت متوالی) از ابتدای سند آن محذوف باشد. منظور از ابتدای سند؛ طرف مصنف است، و منظور از انتهای سند؛ طرف صحابی است.
[۱۵۳] بخاری آن را بصورت معلق آورده است، در کتاب حیض، ۷- باب حائض تمامی مناسک را بجا میآورد بجز طواف بیت الله، وکتاب أذان، و امام مسلم حدیث را وصل کرده و سند آن را بصورت متصل آورده است؛ (۳۷۳) کتاب حیض، ۳۰- باب ذکر الله تعالى در حال جنابت و غیر آن.
[۱۵۴] در حدیث معلق، انقطاع سند در مبدأ یا ابتدای آن است. و ممکن است بیشتر از یک راوی (از ابتدای آن) حذف شده باشد بگونهای که حتی تمامی سند آن محذوف باشد و مثلا گفته شود: «قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: کذا». مثلا بخاری در صحیح خود آورده: «و قال ابوموسی: غطی النبی صلی الله علیه وسلم رکبتیه حین دخل عثمان»این حدیث معلق است، زیرا بخاری تمامی سند آن را حذف کرده بجز یک صحابی و او نیز ابوموسی اشعریساست.
حکم احادیث معلق: حدیث معلق مردود است، زیرا چنین احادیثی فاقد یکی از شروط صحت حدیث – یعنی اتصال سند – هستند و ممکن است یک راوی یا بیشتر از آن نیز در سند حذف شده باشند در حالی که ما اطلاعی از آنها نداریم و احوالشان برای ما مجهول میباشد.
البته برای حکم کردن بر حدیث معلق – و یا هر نوع حدیث دیگری – لازمست تا تمامی طرق آن را جمع کرد و در اسانید آن به بحث و بررسی پرداخت، در آنصورت حکم حدیث خارج از یکی از دو حالت زیر نخواهد بود:
۱) اگر برای حدیث هیچ سندی در هیچ کتابی یافت نشد؛ در این حالت حکم به ضعف حدیث داده میشود، زیرا نسبت به راویان محذوف جهل وجود خواهد داشت چه بسا بعضی از آنها راویان ضعیف و حتی کذاب باشند.
مثالی برای این حالت: حدیثی را که حافظ ابن عبدالبر در «الإستذکار» بصورت معلق از پیامبر جراویت کرده که ایشان فرمود: «مَا مِن مُسلِمٍ يَمُرُّ عَلَى قَبرِ أَخِيهِ كَانَ يَعرِفُهُ فِي الدُّنيَا، فَيُسَلِّمُ عَلَيهِ، إِلا رَدَّ اللَّهُ عَلَيهِ رُوحَهُ حَتَّى يَرُدَّ عَلَيهِ السَّلامَ». یعنی: هیچ مسلمانی نیست که از کنار قبر برادرش که در دنیا وی را میشناخته عبور میکند و بر او سلام میدهد، مگر آنکه خداوند متعال روح وی را (به جسدش) باز میگرداند تا جواب سلام وی را بدهد. علما در مورد این حدیث معلق جستجو و بررسی کردهاند و برای آن هیچ سندی را در هیچ کتابی نیافتهاند و هرکس که این حدیث را ذکر کرده آن را بصورت تعلیق از حافظ ابن عبدالبر نقل کرده است، پس این حدیث در حقیقت ضعیف است و حتی حافظ ابن رجب آن را منکر میداند.
۲) اگر برای حدیث سند موصول (متصلی) در کتاب دیگری از کتابهای سنت یافتیم، در این هنگام به سند نظر میکنیم و سپس بر حسب قواعد اهل علم در نقد احادیث به آن حکم میکنیم.
حکم احادیث معلق در صحیح بخاری و مسلم:
تعداد معلقات (احادیث معلق) بخاری بسیارند، حافظ ابن حجر/در مقدمهی فتح الباری میگوید: «تعداد معلقاتی که در کتاب بخاری وجود دارند؛ هزار و سیصد و چهل و یک (۱۳۴۱) حدیث میباشند، که البته اکثر آنها تکراری هستند ]و اسناد متصل آنها در مواضع دیگر آمده[ و در ضمن، خارج از اصل متن کتاب هستند، و جز ۱۶۰ صد و شصت ]یا ۱۵۹[ حدیث معلق در متون کتاب وجود ندارند ]و اسناد متصل آن نیز در مواضع دیگر نیامده[، که اسناد متصل آنها را در کتابی لطیف آوردهام». و آنچه که علما در مورد معلقات بخاری تکلم کردهاند، در مورد همان ۱۵۹ حدیثی است که بخاری اسناد متصل آن را در جای دیگری نیاورده است.
اما تعداد احادیث معلق مسلم در کتابش فقط هفده (۱۷) حدیث است نه بیشتر، که شانزده (۱۶) حدیث آن را در جای دیگری از کتاب خود بصورت متصل روایت کرده است، به جز یک حدیث که آن را وصل نکرده است. [البته برخی مانند حافظ أبو علی غسانی اندلسی گفتهاند که احادیث معلق مسلم فقط ۱۴ حدیث است]. امام سیوطی میگوید: «(احادیث معلق) در صحیح مسلم در یک مکان واحد در قسمت تیمم، و در دو مکان دیگر در کتاب حدود و بیوع بعد از آنکه آندو را بصورت متصل روایت کرده، بصورت تعلیق از لیث روایت کرده است. و بعد از آن ۱۴ حدیث معلق دیگر وجود دارد که هریک از آنها را بصورت متصل روایت کرده است. اما تنها حدیث معلق مسلم که آن را وصل نکرده، حدیثی است که در کتاب الحیض با این لفظ آمده: «و روی اللیث بن سعد عن جعفر بن ربیعة، عن عبدالرحمن بن هُرمُز، عن عُمَیر مولی ابن عباس: انَّه سمعه یقول: أقبلتُ أنا و عبدالرحمن بن یَسَار مولی میمونة زوج النبی صلی الله علیه وسلم حتی دَخَلنا علی ابی الجَهم بن الحارث بن الصَمّة الأنصاری، فقال أبو الجهم: اقبَلَ رسول الله صلی الله علیه وسلم مِن نحو بئر جمل، فلقیه رجلٌ، فسَلّمَ علیه، فلم یردّ رسول الله صلی الله علیه وسلم حتّی أقبَلَ علی الجدار، فمسح وجهه، ویدیه ثم ردّ علیه السلام ».
یعنی: ابو جهم بن حارث انصاری میگوید: «رسول الله جاز طرف چاه جمل میآمد که شخصی به ایشان رسید و سلام گفت. رسول خدا جسلام او را پاسخ نداد تا آنکه به دیواری رسید. آنگاه، بر آن دست زد و دستهایش را بر چهره و دستهایش مالید، سپس سلام آن شخص را پاسخ داد». شمارهی حدیث در صحیح مسلم (۳۶۹) است که همین یک حدیث معلق را نیز امام بخاری در کتاب خود با شمارهی (۳۳۷) و ابوداود در سنن (۳۳۹) بصورت متصل آوردهاند.
در مجموع میتوان گفت؛ چون امام بخاری و مسلم رحمهما الله خود را ملتزم نمودهاند که جز احادیث صحیح در کتاب خود نیاورند، لذا احادیث معلق کتاب آنها احکام خاصی دارند؛ و باید توجه داشت احادیث معلق بخاری اکثرا در شرح ابواب و مقدمات آنها - که هدف نهایی و موضوع اصلی کتاب نبوده است - ذکر شدهاند نه در متن اصلی کتاب، و احادیث معلق مسلم نیز همینگونه است بجز یک حدیث که در باب تیمم آمده است که دیگران سند متصل آن را آوردهاند.
و علما در مورد احادیث معلق صحیحین فرمودهاند:
الف) احادیثی را که با صیغهی جزم و قطع مانند: «قال» و «ذَکَرَ» و «حَکی» آوردهاند، حکم به صحت آنها داده میشود. (تمامی معلقات مسلم با صیغهی جزم آمدهاند.)
ابن صلاح در علوم الحدیث میگوید: «مواردی از احادیث معلق در صحیحین که با لفظ جزم و قطعی به کسی نسبت داده شده است بیانگر صحت آن حدیث معلق است، مثلاً بدون ذکر سند گفته شده: «قال رسول الله صلی الله علیه وسلم کذا و کذا»، و یا «قال مجاهد کذا»، «قال عفان کذا»، «قال القعنبی کذا»، «روی ابوهریرة کذا و کذا»، و عباراتی شبیه اینها دلیل بر صحت حدیث معلق میباشد، به کار بردن این الفاظ بیانگر اطمینان آنها از فلان گفته میباشد و به کار بردن این الفاظ، تنها در صورتی جایز است که آن گفته در نزد آنها صحیح بوده باشد».
ب) احادیثی را که با صیغهی تمریض (سست - غیرقطعی) مانند: «یروی» و «یُذکَر» و «قِیل» و «ذُکِرَ – فعل مجهول است» و «حُکِیَ» آوردهاند، حکم به صحتشان داده نمیشود، ولی ممکن است صحیح یا حسن یا ضعیف باشند.
البته برخی از علما احادیث معلق بخاری را تعقیب کردهاند و سند متصل آنها را یافتهاند، مثلا حافظ ابن حجر/کتابی را با نام «تغلیق التعلیق» دارد که در آن سند احادیث معلق بخاری را ذکر کرده است. (نگاه کنید به: تیسیر مصطلح الحدیث، دکتر محمود طحان، ص ۵۷-۵۸) .
پس همانطور که اشاره شد احادیث معلق بخاری و مسلم دو نوع هستند:
۱- دستهای که اسناد آنها در دیگر مواضع کتاب بصورت متصل آمدهاند. این احادیث مورد مناقشه نیستند و تکلیف آنها مشخص است و ما آنها را بعنوان موصول پذیرا هستیم.
۲- احادیث معلقی که اسناد متصل آنها در دیگر مواضع کتاب صحیحین وارد نشده است، که این نوع از احادیث در کتاب بخاری فقط (۱۶۰) یا (۱۵۹) و در مسلم (۱) حدیث است. تنها حدیث مسلم توسط دیگران (بخاری و ابوداود) با سند متصل روایت شده و لذا مشکل انقطاع آن حل شده است. اما احادیث بخاری؛ هرچند در خود صحیحش بصورت متصل نیامده، اما توسط دیگران تعقیب شده و علما اسناد متصل آنها را ذکر کردهاند، از جملهی این اشخاص حافظ ابن حجر – آگاهترین شخص به صحیح بخاری بعد از مؤلفش- است که اسانید متصل آن ۱۶۰ حدیث معلق بخاری را در کتاب مفیدش «تغلیق التعلیق» آورده است.
[۱۵۵] منظور، کتاب «عمدة الأحكام من كلام خير الأنام» است که تألیف حافظ أبی محمد عبد الغنی بن عبد الواحد المَقْدِسِی است. در این کتاب، احادیث بدون ذکر سند ذکر شدهاند، اما همانطور که ان شاءالله در فصل بعد به آن پرداخته میشود این نوع کتابها که در آنها احادیث بدون ذکر سند آورده میشوند براساس فروع تصنیف شدهاند، یعنی مصنف احادیث را از کتب اصول مانند صحیح بخاری و مسلم و سننها نقل میکند ولی از ذکر سند آنها خودداری میکند. کتاب «بلوغ المرام» ابن حجر مثال دیگری از این نوع تصنیفات است.