مصطلح حدیث

فهرست کتاب

حدیث قدسی:

حدیث قدسی:

آنچه را که پیامبر جاز پروردگارش روایت کرده، حدیث قدسی گویند، که به آن (حدیث ربانی) و (حدیث الهی) نیز گویند. [۸۸]

مثال برای حدیث قدسی: فرموده‌‌ی پیامبر جدر آنچه که از پروردگارش روایت می‌کند که فرمود [۸۹]: «أنا عند ظن عبدي بي، وأنا معه حين يذكرني، فإن ذكرني في نفسه ذكرته في نفسي، وإن ذكرني في ملأ ذكرته في ملأ خير منهم» [۹۰]یعنی: من براساس گمانی که بنده‌ام نسبت به من دارد رفتار می‌کنم، و هنگامی که مرا یاد می‌کند من ‏با او هستم، پس اگر مرا در تنهایی یاد کند من هم او را در تنهایی یاد می‌کنم، و اگر مرا در ‏میان جمعی یاد کند من او را در میان جمع بهتری یاد خواهم کرد.

مرتبه‌‌ی حدیث قدسی مابین قرآن و حدیث نبوی است، در قرآن کریم هم لفظ و هم معنای آن به الله تعالی نسبت داده می‌شود، در حدیث نبوی نیز هم لفظ و هم معنای آن به پیامبر جنسبت داده می‌شود [۹۱]، ولی در حدیث قدسی فقط معنای آن به الله تعالی نسبت داده می‌شود نه الفاظ آن، و به همین علت (بر خلاف قرآن) تلاوت آن عبادت نیست و در نماز نیز قرائت نمی‌شود، و با آن تحدی و مبارزه طلبی نمی‌شود، و بر خلاف قرآن بصورت متواتر نقل نمی‌شود، بلکه در میان آن‌ها هم صحیح و هم ضعیف و حتی موضوع وجود دارند. [۹۲]

[۸۸] قدسی، به قدس نسبت داده می‌شود و این نسبت دلالت بر تعظیم دارد، زیرا ماده‌‌ی این کلمه در معنای ‏لغوی بر تنزیه و تطهیر دلالت دارد، پس تقدیس یعنی: تنزیه الله تعالی، و به معنای تطهیر نیز است، و ‏تقدس: یعنی تطهر، چنان‌که خداوند متعال بر زبان ملائکه می‌فرماید: ﴿وَنَحۡنُ نُسَبِّحُ بِحَمۡدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَۖ‏‏[البقرة: ۳۰]. یعنی: ما تسبیح و حمد تو را بجا مى‏آوریم، و تو را تقدیس مى‏کنیم؛ یعنی نفس خود را برای ‏تو پاک می‌کنیم.‏ [۸۹] این عبارت یعنی(در آنچه که از پروردگارش روایت می‌کند) لفظی است که راوی با آن حدیث قدسی را از پیامبر جنقل می‌کند. یعنی راویانی که احادیث قدسی را از پیامبر جنقل می‌کنند از یکی از الفاظ زیر استفاده می‌کنند: - قال رسول الله صلی الله علیه وسلم فیما یرویه عن ربه عزوجل. - قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: قال الله تعالی، یا: یقول الله تعالی. در بالا برای لفظ اول مثال آورده شد، اما مثالی برای لفظ دوم: عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رضی الله عنه أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم قَالَ: «يَقُولُ اللَّهُ: إِذَا أَرَادَ عَبْدِي ‏أَنْ يَعْمَلَ سَيِّئةً فَلا تَكْتُبُوهَا عَلَيْهِ حَتَّى يَعْمَلَهَا، فَإِنْ عَمِلَهَا فَاكْتُبُوهَا بِمِثْلِهَا، وَإِنْ تَرَكَهَا مِنْ أَجْلِي ‏فَاكْتُبُوهَا لَهُ حَسَنَةً، وَإِذَا أَرَادَ أَنْ يَعْمَلَ حَسَنَةً فَلَمْ يَعْمَلْهَا، فَاكْتُبُوهَا لَهُ حَسَنَةً، فَإِنْ عَمِلَهَا فَاكْتُبُوهَا لَهُ ‏بِعَشْرِ أَمْثَالِهَا، إِلَى سَبْعِ مِائةِ ضِعْفٍ». (بخارى۷۵۰۱)‏. از ابوهریرهسروایت است که رسول الله جفرمود: «خداوند عز ‏وجل می‌فرماید: هرگاه بنده‌ام قصد کرد که کار بدی انجام دهد تا زمانی که مرتکب آن نشده ‏است برایش ننویسید، و اگر مرتکب آن شد فقط یک بدی برایش بنویسید، و اگر آن را بخاطر من ‏ترک کرد برایش یک نیکی ثبت کنید، و اگر قصد انجام عمل نیکی را کرد ولی آن را انجام نداد ‏برایش یک نیکی بنویسید، و اگر آن را انجام داد ده تا هفت صد برابر نیکی برایش بنویسد».‏ (نگاه کنید به: لمحات فی أصول الحدیث، دکتر محمد ادیب صالح، ص ۴۸). [۹۰] روایت بخاری (۷۴۰۵) کتاب توحید، ۱۵- باب فرموده‌‌ی الله تعالى: (ویحذرکم الله نفسه) (آل عمران: ۲۸). ومسلم (۲۶۷۵) کتاب ذکر ودعاء وتوبه واستغفار، ۱- باب تشویق بر یاد الله تعالى. [۹۱] اما آنچه را که پیامبر ج(مستقیما) بوسیله‌‌ی وحی فرموده‌اند؛ مانند اخبار از ‏غیبیات در آینده، و مانند آنچه که در حدیث یعلى بن أمیه آمده که؛ از پیامبر ج‏در مورد کسی که در عمره احرام بسته درحالی که لباسش را معطر کرده سوال شد، پیامبر صلی ‏الله علیه وسلم (جواب آن را نمی‌دانستند و لذا) سکوت نمودند تا آنکه وحی در مورد آن آمد، ‏امثال این موارد مستثنا هستند و فقط لفظ آن به پیامبر جنسبت داده می‌شود نه ‏معنای آن. (مؤلف)‏. (نکته: همانگونه که مؤلف گرامی اشاره کردند؛ احادیث نبوی هم لفظاً و معناً از جانب رسول اللهجهستند، ولی باید به یاد داشت که معنای آن‌ها بنوعی مورد تایید خداوند متعال است، زیرا قطعا اگر سخن ایشان برخلاف شریعت باشد از جانب الله تعالی منع می‌شد). [۹۲] مؤلف گرامی به برخی از تفاوت‌های بین حدیث قدسی با قرآن کریم اشاره نمودند که ما نیز در اینجا بصورت کامل آن تفاوت‌ها را بیان می‌کنیم: تفاوت بین قرآن و حدیث قدسی:‏ ‏۱) قرآن کریم کلام خداست که با لفظ او به سوی رسول الله وحی شده است و بوسیله‌‌ی آن با عرب ‏تحدی و مبارزه طلبی کرد و آن‌ها از آوردن مثل آن و یا ده سوره از آن و یا یک سوره از آن عاجز ماندند ‏و تا روز قیامت معجزه ای ابدی خواهد ماند. در حالی که حدیث قدسی هیچیک از این صفات را ندارد.‏ ‏۲) قرآن کریم جز به الله تعالی به احدی نسبت داده نمی‌شود و لذا گفته می‌شود: قال الله تعالی..‏ اما حدیث قدسی گاهی به الله تعالی مضاف می‌شود؛ که نسبت آن به الله تعالی در اینحالت نسبت انشاء ‏است و گفته می‌شود: «قال الله تعالی، یا: یقول الله تعالی»، و گاهی نیز به رسول اللهجمضاف می‌شود؛ که نسبت آن به خداوند متعال در اینحالت نسبت إخبار است، زیرا پیامبرجبوسیله‌‌ی آن از خداوند متعال خبر می‌دهد، و گفته می‌شود: «قال رسول الله صلی الله ‏علیه وسلم فیما یرویه عن ربه عزوجل».‏ ‏۳) قرآن کریم تماما با نقل متواتر ثابت است و لذا قطعی الثبوت است، ولی احادیث قدسی اکثر آن‌ها آحاد ‏بوده و لذا از این جهت ظنی الثبوت هستند.‏ ‏۴) قرآن کریم لفظاً و معناً از سوی الله تعالی است، ولی براساس قول راجح احادیث قدسی معناً از ‏جانب الله تعالی و لفظ آن متعلق به پیامبر جاست، بر این مبنا بر خلاف قرآن روایت ‏معنای حدیث قدسی (بر طبق شروطی) براساس رأی جمهور محدثین جایز است.‏ ‏۵) تلاوت قرآن کریم عبادت است و لذا در نماز قرائت می‌شود چنان‌که می‌فرماید: ﴿فَٱقۡرَءُواْ مَا تَيَسَّرَ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِۚ[المزمل: ۲۰]. یعنی: اکنون آنچه براى شما میسّر است قرآن بخوانید. ‏ و شخص قاری با تلاوت آن مأجور می‌شود، چنان‌که پیامبر جفرمودند: ‏«من قرأ حرفاً ‏من کتاب الله فله به حسنة و ألحسنة بعشر أمثالها، لا أقول ألم حرف، ولکن الف حرف، و لام حرف، و ‏مبم حرف». ‏ یعنی:‏ کسی که یک حرف از کتاب ‏خدا بخواند؛ او را در مقابل آن یک نیکی است و هر نیکی به ده برابر ‏است، نمی‌گویم که ألم یک حرف است، بلکه الف خود یک حرف، و لام نیز یک حرف و میم هم یک ‏حرف است. روایت ترمذی از ابن مسعودسو گفته حدیث حسن صحیح است.‏ و رسول‌الله جمی‌فرمایند:‏ «أقرؤوا ألقرآن فانّه یأتی یوم ألقیامة شفیعاً لأصحابه». ‏‏«قرآن را بخوانید که در قیامت به شفاعت ‏اصحاب خود آید» صحیح مسلم.‏ در حالی که تلاوت حدیث قدسی عبادت نیست و در نماز تلاوت نمی‌شود، و ثواب قرائت آن بطور عام ‏است.‏ ‏۶) بنا به رأی بعضی از علما لمس قرآن بدون وضوء جایز نیست، اما این حکم برای احادیث قدسی (و ‏نبوی) ثابت نیست.‏ ‏۷) فروش قرآن در نزد امام احمد حرام و در نزد امام شافعی مکروه است.‏ ‏۸) بر خلاف احادیث، ‏قرآن دارای سوره و آیه است.‏ ‏۹) ‏به اتفاق مسلمین، منکر آیه‌ای از قرآن موجب کفر و خروج از اسلام است، اما در مورد احادیث ما ‏‏بین علما اختلاف است که در چه درجه ای باشد تا منکر آن تکفییر گردد.‏ فرق بین احادیث قدسی و احادیث نبوی: در ابتدا لازمست بدانیم که حدیث نبوی دو قسم است: توقیفی و توفیقی توقیفی: عبارتست از حدیثی که پیامبر جمضمون آن را از طریق وحی دریافت کرده و ‏با کلام خود آن را برای مردم بیان می‌نماید. این قسم هرچند که مضمون آن از جانب الله تعالی است، ولی ‏از آنجائی که نوعی کلام است بنابراین، شایسته است تا به رسول جمنتسب شود، زیرا ‏کلام به قائل آن منسوب می‌شود هرچند که معنای آن را از دیگری دریافت کرده باشد.‏ توفیقی: عبارتست از حدیثی که رسول الله جآن را از طریق فهم یا تأمل یا اجتهاد ‏خویش از قرآن استنباط نموده است، زیرا او مبین قرآن است. این قسم قطعا کلام الله تعالی نیست. هرگاه ‏قسم استنباطی و اجتهادی اگر صواب می‌بود توسط وحی تصدیق و تایید می‌شد و اگر خطا و اشتباه می‌‏بود توسط وحی تصحیح می‌گشت و صواب آن روشن می‌شد. ‏ با توجه به این مطالب؛ احادیث نبوی به دو قسم توقیفی و توفیقی اجتهادی که بنوعی توسط وحی تایید ‏می‌شوند تقسیم می‌گردند، و این امکان وجود دارد تا هردو قسم را به وحی منتسب نماییم، چنان‌که الله ‏تعالی در مورد رسولش جمی‌فرمایند: ﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ٤[النجم: ۳-۴]. یعنی: و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‏گوید! آنچه مى‏گوید چیزى جز وحى که ‏بر او نازل شده نیست‎.‎ اما حدیث قدسی از جهت معنا به الله تعالی نسبت داده می‌شود که پیامبر جبا یکی از ‏انواع و کیفیات وحی آن را از پروردگارش دریافت نموده و سپس با لفظ خویش همان کلام را برای مردم ‏بیان فرموده‌اند. (البته بعضی از علما فرموده‌اند که الفاظ حدیث قدسی متعلق به الله تعالی است که این ‏رأی مرجوح است، زیرا در اینحالت تفاوتی با قرآن نخواهد داشت).‏ سوال: اگر می‌گوییم: معنی حدیث نبوی وحی است و لفظ آن متعلق به رسول الله ج‏است پس چرا آن را قدسی نمی‌نامند؟ جواب: ما بطور قاطع در مورد حدیث قدسی حکم می‌کنیم که معنای آن از جانب الله تعالی است، و این ‏به دلیل ورود نص شرعی بر نسبت آن به سوی الله تعالی است که با این قول پیامبرج: «قال الله تعالی، یا یقول الله تعالی»حاصل می‌شود و لذا آن را قدسی می‌نامند، اما احادیث نبوی ‏دارای چنین نص شرعی نیست که آن را به الله تعالی منتسب کرده باشد، و جایز است تا هردو قسم ‏احادیث نبوی را از جهت مضمون آن‌ها به وحی (توقیفی) و استنباط بوسیله‌‌ی اجتهاد (توفیقی) نسبت داد ‏و لذا هردو قسم را نبوی می‌نامند.‏ سوال: اگر الفاظ احادیث قدسی متعلق به پیامبر جاست، پی چرا آن را بوسیله‌ی الفاظ ‏‏(قال الله تعالی، یقول الله تعالی) به خداوند نسبت می‌دهند؟ جواب: این نسبت در زبان عربی جایز و رواست، از آنجائی که کلام (در حدیث قدسی) به اعتبار ‏مضمون آن نسبت داده می‌شود نه الفاظ آن، چنان‌که شخصی ابیات شاعر را بصورت نثر درآورده و ‏سپس می‌گوید که فلان شاعر چنین می‌گوید، و قرآن کریم نیز ماجرای موسی علیه السلام و فرعون را ‏از جهت مضمون کلام آن‌ها حکایت می‌کند و الفاظ آن‌ها را با الفاظ دیگری بیان می‌کند: ﴿وَإِذۡ نَادَىٰ رَبُّكَ مُوسَىٰٓ أَنِ ٱئۡتِ ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ١٠ قَوۡمَ فِرۡعَوۡنَۚ أَلَا يَتَّقُونَ١١ قَالَ رَبِّ إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ١٢ وَيَضِيقُ صَدۡرِي وَلَا يَنطَلِقُ لِسَانِي فَأَرۡسِلۡ إِلَىٰ هَٰرُونَ١٣ وَلَهُمۡ عَلَيَّ ذَنۢبٞ فَأَخَافُ أَن يَقۡتُلُونِ١٤ قَالَ كَلَّاۖ فَٱذۡهَبَا بِ‍َٔايَٰتِنَآۖ إِنَّا مَعَكُم مُّسۡتَمِعُونَ١٥[الشعراء: ۱۰-۱۵].‏ یعنی: (به خاطر بیاور)هنگامى را که پروردگارت موسى را ندا داد که به سراغ قوم ستمگر برو...‏‎ ‎قوم ‏فرعون، آیا آنان (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهیز نمى‏کنند؟ (موسى) گفت: «پروردگارا! از آن بیم ‏دارم که مرا تکذیب کنند،‎ ‎و سینه‏ام تنگ شود، و زبانم بقدر کافى گویا نیست؛ (برادرم) هارون را نیز ‏رسالت ده (تا مرا یارى کند)‏‎ ‎و آنان (به اعتقاد خودشان) بر گردن من گناهى دارند؛ مى‏ترسم مرا بکشند ‏‏(و این رسالت به پایان نرسد)‏‎ ‎فرمود: «چنین نیست، (آنان کارى نمى‏توانند انجام دهند) شما هردو با ‏آیات ما (براى هدایتشان) بروید؛ ما با شما هستیم و (سخنانتان را) مى‏شنویم..‏‎ ‎ (نگاه کنید به: مباحث فی علوم القرآن؛ مناع قطان، ص ۲۴-۲۶). تعداد احادیث قدسی: امام ابن حجر هیتمی (متوفی ۹۷۵)/در شرح خود بر «اربعین نووی» گفته که احادیث قدسی از یکصد عدد تجاوز می‌کنند. اما امام مناوی (متوفی ۱۰۳۱) در کتابش «الاتحافات السنیة بالأحادیث القدسیة»تعداد آن‌ها را ۲۷۲ دویست و هفتاد دو حدیث ذکر کرده است و آن احادیث را در کتاب خود براساس حروف معجم مرتب نموده است ولی اسناد آن‌ها را نیاورده است. (الرسالة المستطرفة؛ ص۸۱).