دوم- کسانی که به قصد نزدیکی به خلفا و حکما دست به جعل میزنند:
مانند غیاث بن إبراهیم [۲۲۳]که روزی بر مهدی (خلیفهی عباسی) وارد شد و دید که او با کبوتر بازی میکند، به غیاث گفتند: حدیثی را برای امیر المؤمنین بخوان! او نیز سندی را بصورت توالی از نزد خود آورد و حدیثی را به پیامبر جنسبت داد که فرمود: «لا سبق إلا في خفٍّ أو نصل أو حافر أو جناح». [۲۲۴]یعنی: مسابقهی جایزه دار (مشروع) نیست مگر در اسب سواری یا تیراندازی یا شتر سواری یا کبوتر بازی. (او کلمهی «جناح» به معنی کبوتر بازی را به اصل حدیث اضافه نمود تا نظر مهدی را جلب کرده باشد، مهدی نیز به این امر پی برد) و گفت: من موجب آن حدیث دروغ بودم! بعد دستور داد تا کبوتر را سر ببرند.
[۲۲۳] غیاث بن ابرهیم النخعی الکوفی. [۲۲۴] نگاه کنید به: «تاريخ بغداد» (۱۳/۴۸۶)، و «تفسير قرطبی» (۱/۸۰) و (۹/۱۴۷)، و «التمهيد» ابن عبدالبر (۱۴/۹۴)، و «المنار المنيف» ابن القیم (۱۰۶/۱۹۹) و (۱۰۷/۲۰۱). و برخی این قصه را به وهب بن هب با هارون الرشید نسبت دادهاند. نیز نگاه کنید به: سیرهی غیاث در «ميزان الاعتدال في نقد الرجال» (۵/۴۰۶) حافظ ذهبی، و «لسان الميزان» ابن حجر (۴/۴۲۲)، و «تاریخ بغداد» (۱۲/۳۲۴).