مضطرب:
تعریف: حدیثی که راویان در سند یا متن آن اختلاف کرده باشند و جمع بین دو حدیث یا ترجیح یکی از آنها ممکن نباشد. [۱۶۷]
مثلا حدیثی که از ابوبکرسروایت شده که او به پیامبر جگفت: شما را میبینم که پیر شدهاید، ایشان فرمودند: «شيبتني هود وأخواتها». [۱۶۸]یعنی: سورهی هود و خواهرهایش مرا پیر کرد. [۱۶۹]
در مورد این حدیث بر ده صورت اختلاف شده است: هم بصورت موصول (متصل) روایت شده و هم بصورت مرسل، هم از مُسنَد ابوبکر روایت شده و هم از مسند عایشه و هم از مسند سعد [۱۷۰]، و اختلافات دیگر.. بگونهای که امکان جمع بین آن روایات مختلف یا ترجیح یکی از آنها وجود ندارد. [۱۷۱]
اگر احیانا امکان جمع بین احادیث وجود داشت در آنصورت جمع آنها واجب است، و دیگر اضطراب منتفی خواهد شد.
مثلا اختلاف در روایات مربوط به احرام بستن پیامبر جدر حجة الوداع؛ چنانکه در بعضی از روایتها آمده که ایشان برای حج احرام بستند (إفراد)، اما در بعضی دیگر آمده که ایشان تمتع نمودند، و در بعضی دیگر آمده که ایشان دو نسک عمره و حج را با هم بجای آوردند (قِران)، شیخ الاسلام ابن تیمه میگوید: تناقضی بین آنها وجود ندارد، زیرا ایشان اگر تمتع کردند در حقیقت تمتع قران کردهاند، و اعمال حج را به تنهایی انجام داده، و دو نسک عمره و حج را با هم مقارن و جمع کردند، پس ایشان به اعتبار آنکه دو نسک را جمع نمودند، قارن بودند و به اعتبار آنکه یکی از دو طواف و سعی را انجام داد، مفرد بودند و به اعتبار اینکه یکی از دو سفر (حج و عمره) را ترک کردند، متمتع بودند. [۱۷۲]و [۱۷۳]
و اگر امکان ترجیح وجود داشت، به راجح عمل میشود، در این حالت نیز اضطراب از حدیث منتفی میشود.
مثلا اختلاف روایات در حدیث بُریرهل؛ هنگامی که او آزاد گشت پیامبر جوی را بین ماندن با شوهرش یا جدایی از او مخیر گردانید؛ حال (سوالی مطرح میشود که) آیا شوهر او آزاد بوده یا برده؟ [۱۷۴]
اسود از عایشهلروایت کرده که او آزاد بوده است، ولی عروه بن زبیر وقاسم بن محمد بن ابو بکر از عایشهلروایت کردهاند که او برده بوده، در اینجا روایت آنها بر روایت اسود ترجیح داده میشود، زیرا آنها از نزدیکان بریره بودند و در حقیقت بریره خالهی عروه و عمهی قاسم است در حالی که اسود نسبت به بریره بیگانه است و علاوه بر آن در روایت او انقطاعی وجود دارد. [۱۷۵]
[۱۶۷] یا میتوان گفت: حدیثی که در وجوه (طرق و اسانید) مختلف روایت شده و همگی آنها در قوت مساوی باشند، ولی راویان در سند یا متن آن اختلاف کردهاند و جمع بین دو حدیث یا ترجیح یکی از آنها نیز ممکن نیست. (بگونه ایکه نمیتوان به هیچیک از آن روایات عمل نمود). در حقیقت حدیث مضطرب دارای اشکال متعارضی است که امکان جمع و ترجیح بین آنها وجود ندارد، و تمامی روایات در قوت مساوی هستند و به هیچ وجه نمیتوان یکی را بر دیگری ترجیح داد تا به آن عمل شود. (نگاه کنید به: تیسیر مصطلح الحدیث، دکتر محمود طحان، ص ۹۲). [۱۶۸] امام دارقطنی آن را روایت کرده و علل آن را نیز بیان نموده است در: «العلل الورادة في الأحاديث النبوية»(۱/۱۹۳-۲۱۱ سؤال ۱۷). [۱۶۹] از حافظ ابن حجر هیتمی/سؤال شد: مراد از خواهرهای هود کدام سوره هاست؟ جواب میدهد: «مراد از آنها (الواقعة، و المرسلات، و عم يتساءلون، والتكوير) است. روایت ترمذی و حاکم.که طبرانی سورهی (الحاقة) و ابن مردویه (وهل أتاك حديث الغاشية) و ابن سعد (والقارعة، وسأل سائل، واقتربت الساعة) را به آن اضافه کردهاند». «الفتاوى الحدیثیة» (ص ۱۱۶). و امام مناوی/میگوید: « (شیبتنی هود) یعنی سورهی هود (وأخواتها) یعنی سورههایی که مشابه هود هستند و در آنها از قیامت و عذاب ذکر شده است». «فیض القدیر» (۴/۲۲۱). [۱۷۰] مراد از مسند ابوبکر یا عایشه و یا سعدش؛ یعنی روایاتی که از ابوبکر یا عایشه یا سعد به ثبت رسیدهاند. و این نوع روش تصنیف؛ یعنی جمع نمودن احادیث براساس روایات اصحابشرا مُسند گویند، مانند مسند امام احمد/. (در بخش دوم از این کتاب مفصلا به آن پرداخته خواهد شد). [۱۷۱] یعنی نقل متن این حدیث به سه نفر (ابوبکر، عایشه و سعدش) نسب داده شده است، و معلوم نیست که بالاخره کدامیک بودهاند که پیامبر جآن فرموده را به او گفته است؟ از طرفی راویان هر سه حدیث، افرادی ثقه هستند بگونهای که نمیتوان روایت یکی را بر دیگری ترجیح داد، و همچنین جمع بین آن روایات نیز ممکن نیست، بنابراین، حدیث در مجموع مضطرب خواهد بود چنانکه امام دارقطنی به این مطلب اشاره نمودهاند. (و هیچکدام از آن سه روایت حجت نیستند). اضطراب گاهی مربوط به سند حدیث است و گاهی مربوط به متن آن؛ این حدیث مثالی برای اضطراب در سند است. (نگاه کنید به: تیسیر مصطلح الحدیث، دکتر محمود طحان، ص ۹۳). البته برخی دیگر از علما خود این روایت را به سبب وجود انقطاع در سند ضعیف شمردهاند، زیرا تنها وجه این حدیث که توسط ناقدان ترجیح داده شده است؛ طریق (أبي إسحاق السبيعی عن عكرمة عن أبي بكر عن النبي صلى الله عليه وسلم) است، که در این سند ما بین عکرمه و ابوبکرسانقطاع وجود دارد. [۱۷۲] ابن قیم آن را در «زاد المعاد» (۲/۱۲۱- الرسالة) ذکر کرده است. [۱۷۳] نسکهاى سه گانه حج عبارتند از: ۱ـ تمتع، ۲ـ قِران، ۳ـ إفراد. الف: صفت حج تمتع: حاج ابتدا براى عمره در یکى از ماه هاى حج احرام مىبندد، که ماه هاى حج: شوال، و ذى قعده، و ده روز از ماه ذى حجه میباشد. پس نیت و قصد کرده آن را بر زبان مىآورد و مىگوید: «لبیك عمره»، و یا «اللهم لبیك عمره»، و یا با زبان فارسى مىگوید: «واجب کردم بر خود عمره»، و یا: «بار الهى من قصد عمره کردم». حاجى در میقاتگاه نیت مىکند و وقتى به مکه رسید هفت بار دور خانه کعبه طواف مىکند، و هفت بار سعى مىکند بین کوه صفا و کوه مروه. هفت بار طواف دور کعبه از حجر الأسود شروع کرده و به آن پایان مىدهد و این یک شوط و یا یک دور مىنامند. و هفت بار سعى که از کوه صفا شروع کرده تا اینکه به کوه مروه برسد و این را یک دور مىگویند، بطوری که بار هفتم بایستى در مروه سعى او بپایان برسد. بعد از سعى، موى سر خود را تراشیده و یا کوتاه مىکند، و در اینجا از لباس احرام بیرون مىآید و آنچه قبلاً بر او حرام بوده حلال مىشود. آن را تمتع نامیدهاند؛ زیرا بعد از انجام عمره، احرام را بپایان میبرد و همانندکسانی که در احرام نیستند، از پوشیدن لباس و مواد خوشبو و امثال آن تمتع میبرد. سپس روز هشتم ذوالحجة (یوم الترویة) از خانه خود در مکه احرام بسته و اعمال حج را انجام مىدهد. ابن حجر/در «فتح الباری»گفته است: «جمهور فقها گفتهاند: تمتع آنست که یک شخص حج وعمره را در یک سال در ماههای حج در یک سفر انجام دهد و عمره را بر حج مقدم دارد و مکی باشد. هر کس به یکی از این شروط خلل برساند متمتع نیست». بنابراین، کسی که حج تمتع بجای آورد، عمره را نیز بجای آورده است یعنی خود تمتع، شامل عمره نیز است، زیرا اول عمره را انجام میدهد و سپس از زیر احرام بیرون میاید و سپس براى حج آماده میشود، و بعلت این تحلیل (خارج شدن از احرام) و از زیر احرام بیرون آمدن و استمتاع کردن آن را حج تمتع میگویند. ب: صفت حج قِران: حاجى به عمره و حج با هم نیت کرده احرام مىبندد و یا به عمره فقط، سپس حج را در عمره داخل مىکند قبل از اینکه به طواف عمره شروع کند، و مىگوید: «لبیك عمرة وحجاً»و یا «اللهم لبیك عمرة وحجاً»و با زبان فارسى: «واجب کردم بر خود عمره و حج» و یا «بار إلهى من مىخواهم عمره و حج بکنم» و همه اینها نیت با قلب کرده و آن را بر زبان مىآورد در حالی که در میقات مىباشد، و وقتى به مکه رسید طواف قدوم کرده و سعى بین کوه صفا و کوه مروه مىکند ولى موى سر خود را تراشیده و یا کوتاه نمىکند، و در احرام خود باقى مانده تا اینکه روز عید یعنى روز دهم ذوالحجه بعد از اعمال حج از احرام بیرون آید. و اگر خواست سعى بین کوه صفا و کوه مروه را به تأخیر انداخته و آن را بعد از طواف افاضه یعنى طواف زیارت انجام دهد جایز است. ج: صفت حج اِفراد: حاجى ابتدا به حج احرام مىبندد و میگوید: «لبیك حجاً»و یا «اللهم لبیك حجاً»و با زبان فارسى: «واجب کردم بر خود حج»، و همه اینها را با قلب نیت کرده آن را بر زبان مىآورد در حالی که در میقات است. و وقتى به مکه رسید طواف قدوم کرده و سعى بین کوه صفا و مروه را به بعد از طواف قدوم تقدیم مىدارد، ولى موى سر خود را نمیتراشد و یا کوتاه نمىکند بلکه در احرام باقى مىماند مانند کسی که حج قِران مىرود تا اینکه روز دهم ذوالحجـه یعنى روز عید قربان تحلل کرده و از احرام بیرون آید. و اگر خواست سعى حج را به تأخیر انداخته تا اینکه بعد از طواف افاضه یعنى طواف زیارت انجام دهد جایز است و بر او هیچ کفارهاى واجب نیست به خلاف حج تمتع. (در تمتع ابتدا عمره و بعد حج، ولی در إفراد اول حج بعد عمره، و در قِران حج و عمره با هم انجام میشوند.) بر طبق رای ارجح؛ تمتع افضلتر از قِران است. البته بر هر حاجی لازم است که با حج، عمرهای را نیز انجام دهد، اگر هدی (قربانیهایی که تقدیم بیت الله میشوند) همراه نیاورده آن را قبل از حج انجام دهد - که این همان تتمع است – و اگر هدی آورده آن را همراه با حج انجام دهد – که این همان قِران است – پس هرکدام از این دو را اختیار کند موافق سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم است، هرچند همانطور که در ابتدا گفتیم، تمتع افضلتر از قران است. والله اعلم [۱۷۴] در روایت مسلم آمده که شوهر او برده است: مسلم (۱۵۰۴) کتاب آزاد سازی برده. و در روایت بخاری آمده که او آزاد بوده است: بخاری (۶۷۵۱) کتاب فرائض، ۱۹- باب میراث فرد گم شده. حَکم گفته: شوهر او آزاد بود. و بخاری میگوید: گفتهی حکم مرسل است. و در (۶۷۵۴) کتاب فرائض نیز روایت کرده است. سپس میگوید: اسود گفته: شوهر او آزاد بوده است و بخاری در مورد قول او میگوید: گفتهی اسود منقطع است. و قول ابن عباس که گفته او برده است صحیحتر است. [۱۷۵] بدین ترتیب چون روایت منقول از عروه و قاسمببر روایت اسودسترجیح داده میشود، پس حدیث از اضطراب خارج میشود. اساسا هرگاه حدیث مضطرب بود؛ ابتدا سعی در ترجیح یکی از روایت داریم و به راجح عمل میکنیم، اگر ممکن نبود؛ سعی میکنیم بین آنها توفیق و جمع حاصل نماییم و در عوض به همهی روایات عمل میکنیم، و اگر باز ممکن نبود؛ به هیچکدام از آن روایات عمل نمیشود.