مصطلح حدیث

فهرست کتاب

ادای حدیث:

ادای حدیث:

الف) تعریف: ابلاغ و رساندن حدیث به دیگران را ادای حدیث گویند.

حدیث بایستی بدانگونه که شنیده شده ابلاغ شود حتی در صیغه‌‌ی ادای آن، لذا نباید «حدثني»را با «أخبرني»یا «سمعت»و یا همانند آن تغییر داد؛ زیرا معنای آن‌ها در اصطلاح با هم اختلاف دارند. از امام احمد/نقل شده که ایشان گفت: «لفظ شیخ را در قول او یعنی در: (حدثني، وحدثنا، وسمعت، وأخبرنا) پیروی کن، و از آن تجاوز نکن».

ب) و برای قبول ادای حدیث شروطی است:

۱- عقل: پس ادای حدیث از مجنون و سبک عقل قبول نمی‌شود، همچنین از کسی که با وجود سن بالا به حد تمییز نرسیده قبول نمی‌شود.

۲- بلوغ: لذا از کودک و نابالغ قبول نمی‌شود، و البته برخی گفته‌اند که ادای حدیث کسی که تازه به بلوغ رسیده و مورد اطمینان است قبول می‌شود. [۳۰۴]

۳- اسلام: پس از کافر قبول نمی‌شود، هرچند او در حالی که مسلمان بوده تحمل حدیث کرده باشد. [۳۰۵]

۴- عدالت: پس از فرد فاسق قبول نمی‌شود، هرچند در زمانی که هنوز صفت عدالت از او منتفی نشده بود حدیث را تحمل کرده باشد. [۳۰۶]

۴- سالم بودن از موانع: مثلا از کسی که چرت و کم حواسی بر او غلبه می‌کند یا کسی که به سبب مشغله ای دچار آشفتگی و پریشان احوالی است، قبول نمی‌شود.

ج) صیغه‌های ادای حدیث:

عباراتی را که بوسیله‌‌ی آن‌ها حدیث ادا می‌شود صیغه‌‌ی اداء گویند، و دارای مراتبی است:

اول: اگر کسی به تنهایی حدیث را از شیخ شنید، هنگام ادای حدیث گوید: (سمعت، حدثني)، اما هرگاه کسی دیگر نیز همراه او بود گوید: (سمعنا ،حدثنا). [۳۰۷]

دوم: هرگاه حدیث را بر شیخ قرائت کرد، هنگام ادای حدیث به دیگری گوید: (قرأت عليه، أخبرني قراءة عليه، أخبرني). [۳۰۸]

سوم: هرگاه شخص دیگری حدیث را برای شیخ قرائت نمود و او نیز قرائت را شنید، گوید: (قرئ عليه وأنا أسمع، قرأنا عليه، أخبرنا).

چهارم: هرگاه حدیث را با اجازه از شیخ روایت کرد، گوید: (أخبرني إجازة، حدثني إجازة، أنبأني، عن فلان). [۳۰۹]

این چهار حالت نزد متأخرین بود، اما نزد متقدمین عبارات؛ (حدثني وأخبرني وأنبأني)، همگی به یک معنای واحد هستند و چنان‌که کسی حدیثی را از شیخ شنید (سماع نمود) هنگام ادای حدیث به (شخص) دیگری می‌تواند آن الفاظ را بکار برد.

البته صیغه‌ها و عبارات دیگری نیز باقی ماندند ولی چون برخی از انواع تحمل حدیث را در این کتاب نیاوردیم لذا از ذکر بقیه‌‌ی صیغه‌های ادا نیز خودداری می‌کنیم. [۳۱۰]

[۳۰۴] قبلا در این کتاب آمد که: برای تحمل حدیث، بلوغ شرط نیست، بلکه کافیست تا فرد به سن تمییز رسیده باشد و سن تمییز هم در هفت سالگی کامل روی می‌دهد. اما برای ادای حدیث؛ شرطِ عقل و بلوغ ضروری است. [۳۰۵] قبلا خواندیم که اگر کسی در دوران کفر حدیث را تحمل کرده باشد، بعد از اسلام حدیثش پذیرفته است، ولی اگر فرد در دوران اسلامش تحمل حدیث نماید سپس مرتد شود، حدیث او پذیرفته نیست. [۳۰۶] در قسمت «شرح تعریف حدیث صحیح» به بررسی کامل این مورد و بقیه‌‌ی شرایط پرداخته شد، می‌توانید به آن قسمت مراجعه نمایید. [۳۰۷] این الفاظ، مخصوص روایت حدیث از طریق تحمل به روش سماع است. [۳۰۸] این الفاظ، مخصوص روایت حدیث از طریق تحمل به روش قرائت است. [۳۰۹] این الفاظ، مخصوص روایت حدیث از طریق تحمل به روش اجازه است. [۳۱۰] البته همانطور که در صفحات قبل در تعلیق بر روش‌های تحمل حدیث آمد، ما روش‌های باقی مانده را که جناب مؤلف آن‌ها را ذکر نکرده بودند، آوردیم و در هر یک، صیغه‌های ادا را نیز ذکر نمودیم، پس می‌توانید به آن مراجعه فرمایید.