روشهای دیگر تحمل حدیث [۳۰۳]
[۳۰۳] از آنجائی که روشهای تحمل حدیث بیشتر هستند، لذا مناسب دانستیم تا بقیهی طرق تحمل روایت را در اینجا ذکر نماییم تا بحث کاملتر گردد. بطور کلی انواع روشهای تحمل حدیث عبارتند از: سماع، قرائت، اجازه، مناوله، کتابت، إعلام، وصیت و وِجاده. سه نوع اول را مؤلف گرامی ذکر نمودند و بقیه را نیز با رجوع به منابع معتبر در اینجا ذکر خواهیم نمود. ۴) مناوله: یعنی شیخ تمام یا قسمتی از روایات خویش را با دست خود به شاگرد بدهد و به او خبر دهد که آنها جزو مرویاتش هستند. و مناوله خود دو نوع است: مناوله مقرون به اجازه، و مناولهی مجرد (خالی) از اجازه. الف) مناوله مقرون به اجازه (همراه با اجازه): این نوع – همانطور که ابن صلاح گفته – بالاترین نوع اجازه بصورت مطلق است، و دارای چندین صورت است از جمله: شیخ مقابل شاگرد قرار بگیرد و اصل یا فرع سماع و روایات خود را به شاگرد بدهد و بگوید: این سماع یا روایت من از فلانی است، پس تو نیز آن را از من روایت کن، یا به تو اجازه دادم آن را از من روایت کنی، یا بگوید: این کتاب را بگیر و از روی آن نسخه برداری کن و به آن مراجعه نما و سپس آن را به من برگردان. روایت حدیث بوسیلهی این نوع از مناوله صحیح است، و درجهی آن در میان درجات تحمل حدیث بعد از سماع و قرائت است، و در حقیقت این نوع از مناوله بالاترین نوع تحمل حدیث به روش اجازه (بدون مناوله) نیز میباشد. البته برخی در رتبهی «مناوله با اجازه» غلو کردهاند و گفتهاند: این شکل تحمل حدیث بالاتر از سماع است، زیرا اعتماد به نوشتهی شیخ با اجازه خودش بالاتر از اعتماد به سماع از اوست. ولی امام نووی میگوید: «صحیح آنست که این روش تحمل حدیث، پایینتر از سماع و قرائت است». (علوم الحدیث؛ دکتر صبحی صالح، ص۷۵). صیغههای ادای حدیث بوسیلهی این نوع مناوله عبارتند از: «ناولني فلان»و «ناولني و أجاز لي»، و جایز است که از عبارات سماع و قرائت نیز بصورت مقید استفاده کرد، مانند: «حدثنا مناولة»یا «أخبرنا مناولة و إجازة». ب) مناوله مجرد از اجازه (بدون اجازه): شیخ کتابش را به شاگرد میدهد و میگوید: این کتاب، سماعات من است، یا این کتاب از احادیث من است، بدون آنکه به وی بگوید: از من روایت کن، یا به تو اجازه دادم که از من روایت کنی یا هر لفظ مشابه دیگری. خطیب بغدادی از بعضی از اهل علم حکایت کرده که آنها این نوع و روش را صحیح دانسته و روایت بوسیلهی آن را جایز دانستهاند، ولی صحیح آنست که روایت بوسیلهی این نوع از مناوله جایز نیست، زیرا این نوع خلل پذیر است و بیشتر از چند تن از فقها و اصولیین بر آن دسته از محدثینی که آن را جایز شمردهاند، انتقاد وارد کردهاند. (مراجعه کنید به: علوم الحدیث، ص ۱۶۳). پس رای صواب اینست که روایت حدیث از طریق «مناوله مقرون به اجازه»صحیح است ولی از طریق «مناوله بدون اجازه»صحیح نیست. والله اعلم (نگاه کنید به: لمحات فی اصول الحدیث؛ دکتر محمد ادیب صالح، ص۳۴۷- تیسیر مصطلح الحدیث؛ دکتر محمود الطحان، ص۱۴۲). ۵) کتابت (یا مکاتبه): در این روش شیخ سماعهای خود یا قسمتی از حدیثهایش را برای شاگردی که نزد او حاضر است مینویسد و یا اگر شاگرد غایب است، برایش نوشته و ارسال میکند، حال چه خود با دست خویش بنویسد و چه به فرد دیگری امر کند که بنویسد. این روش نیز خود دو نوع است: کتابت مقرون به اجازه و کتابت مجرد از اجازه. الف) کتابت مقرون به اجازه (همراه با اجازه): مثلا شیخ به شاگرد بگوید: به تو اجازه دادم تا آنچه را که برایت نوشتم روایت کنی، یا عبارات مشابه آن. روایت حدیث با این نوع از کتابت صحیح بوده و در قوت همانند روش «مناوله همراه با اجازه» قرار میگیرد. (علوم الحدیث، ص۱۵۵). ب) کتابت مجرد از اجازه (بدون اجازه): شیخ بعضی از احادیث را نوشته و به شاگرد میدهد یا برای او ارسال میکند، ولی به او نمیگوید که اجازهی روایت دارد. در مورد صحیح بودن روایت بوسیلهی این روش دو مذهب وجود دارد؛ بسیاری از علمای متأخر و متقدم مانند ایوب سختیانی و لَیث و نیز بیشتر از چند تن از علمای شافعیه و نیز اصولیین به روایت از این روش اجازه دادهاند، اما برخی دیگر آن را جایز ندانستهاند؛ مانند قاضی ماوردی از علمای شافعیه که در کتاب «الحاوی» به آن اشاره نموده است. اما آنچه که بین اهل حدیث مشهور است؛ درستی مذهب اول میباشد، یعنی روایت حدیث از طریق این نوع از کتابت را صحیح دانستهاند. شکی نیست که روایت از طریق مکاتبه همراه با اجازه از مکاتبهی بدون اجازه معتبرتر است، ولی روایت از طریق مکاتبهی بدون اجازه نیز معتبر است، زیرا معنای اجازه در این نوع نیز احساس میشود. و حتی در صحیحین از این نوع روایتها زیاد وجود دارد؛ مثلا بخاری در (کتاب الإیمان و النذور) روایت میکند که با محمد بن بشار مکاتبه نموده و حدیث او را روایت کرده است. (توضیح الافکار، ج۲؛ص۳۳۸)، و همچنین مسلم در صحیح خود میگوید: به جابر بن سمره توسط غلامم؛ نافع نوشتم که از شنیدههایش از رسول خدا جبه من خبر دهد و او برایم نوشت: سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم قال:«یوم جمعة عشیة رجم الأسلمي...»(تدریب الراوی، ص۱۴۷). اما صیغههای روایت بوسیلهی کتابت عبارتند از: کتب إلی فلان قال: حدثنا فلان (یا) أخبرنی مکاتبة (یا) کتابة (یا) همانند آنها.. پس هنگامی که از الفاظ سماع یا قرائت استفاده شد (یعنی الفاظ «حدثنا» و «أخبرنا») لازمست همراه با قید ذکر شوند، یعنی گفته شود: «حدثنا فلان کتابة» و همانند آنها. هرچند چندین تن از علمای حدیث از جمله لیث ابن منصور اطلاق لفظ «حدثنا» و «أخبرنا» را بدون قید برای روایت از طریق کتابت جایز دانستهاند، ولی رأی مختار همانست که همراه با قید ذکر شود، چنانکه ابن صلاح در علوم الحدیث (ص۱۵۵) به آن اشاره نموده است. علاوه بر آن ممکن است استعمال این الفاظ باعث توهم سماع یا قرائت نزد مخاطب شود. (نگاه کنید به: لمحات فی أصول الحدیث؛ دکتر محمد ادیب صالح، ص۳۴۸-۳۴۹ – علوم الحدیث؛ دکتر صبحی صالح، ص۷۶). ۶) إعلام: در این روش تحمل حدیث، شیخ به شاگرد خویش اعلام میکند که مثلا این حدیث یا کتاب جزو سماع یا روایتش از فلانی است، بدون آنکه تصریح به اجازهی روایت آن را داده باشد. و صیغهی روایت حدیث از این طریق بصورت «أعلمني فلان» یا «أعلمني شیخي». علما در جواز روایت از این طریق اختلاف دارند؛ بسیاری از اصحاب اهل حدیث و فقه و اصول و علمای ظاهریه و غیر آنها آن را جایز دانستهاند، همچنین قاضی عیاض در (الإلماع) نیز این رأی را پذیرفته است، زیرا اعتراف شیخ به شاگرد به اینکه حدیث جزو سماع و روایتش است، بمانند آنست که حدیثی را با لفظ و قرائت خویش برای شاگرد خوانده باشد هرچند که به او اجازه نداده است. (الإملاع، ص۱۰۷-۱۰۸). و گفتهاند: مجرد اعلام شیخ، مانند این است که شیخ رضایت به تحمل و ادای حدیث توسط شاگردش داده است، پس اجازهی روایت بطور ضمنی فهمیده میشود، هرچند که شیخ به آن تصریح نکرده باشد، از این رو بسیاری از محدثان روایت نمودن را از اعلامی که شیخ به صراحت در آن شاگرد را از روایت منع کرده باشد ممنوع کردهاند، مانند اینکه شیخ بگوید: «این شنیدهها یا مرویات من است، اما تو را از روایت باز میدارم». یا «بر تو جایز نمیدانم» یا «اما آن را از من نقل مکن». بنظر میرسد صحیح آن باشد که ابن صلاح و نووی گفتهاند: آنچه که بیشتر از چندین تن از محدثین و نیز امام غزالی به آن تصریح نمودهاند، عدم جواز روایت از این طریق است، زیرا شیخ به شاگرد جواز روایت را نداده است، هرچند که به او گفته حدیث جزو شنیدههایش است.. بجز اینکه بر شاگرد واجب است که اگر سند حدیث صحیح باشد به آنچه شیخ به او خبر داده عمل نماید. (علوم الحدیث، ص۱۶۶). (نگاه کنید به: لمحات فی أصول الحدیث؛ دکتر محمد ادیب صالح، ص۳۴۹ – علوم الحدیث؛ دکتر صبحی صالح، ص۷۷). ۷) وصیت: یعنی شیخ، نزدیک زمان فوت یا به هنگام سفر کتابی را به شخصی وصیت میکند، که آن کتاب را خود شیخ روایت کرده است. و الفاظ ادای حدیث چنین است: «أوصی الیَّ فلان» یا «حدثنة فلان وصیة». برخی از سلف روایت احادیث آن کتاب را برای فرد وصیت شده جایز دانستهاند، زیرا معتقد بودند که وصیت، نوعی إعلام و شبیه مناوله است. گویا شیخ با این وصیت خود، چیزی معین را به شاگرد مناوله کرده است و شاگرد را از مرویات خود آگاه کرده است، اما بدون الفاظ واضح. ولی ابن صلاح آن را منع کرده است و امام نووی نیز گفته: «صواب آنست که روایت از این طریق جایز نیست». البته باز کسانی که این روش را برای روایت حدیث جایز دانستهاند، اعتراف دارند که وصیت، ضعیفترین نوع تحمل حدیث و پایینتر از مناوله و اعلام است. ابن صلاح هیچگونه تشابهی بین وصیت، مناوله و اعلام نمیبیند و بر قائلان به تشابه ایراد میگیرد و میگوید: «گروهی روایت وصیت را جایز دانستهاند و استدلالشان اینست که وصیت، به اعلام یا مناوله شباهت دارد، اما این صحیح نیست، زیرا ما مستندا اجازهی روایت، به مجرد اعلام یا مناوله را قبلا ذکر کردیم و هیچ گونه تشابهی بین وصیت و آن دو راه تحمل حدیث وجود ندارد». (علوم الحدیث؛ دکتر صبحی صالح، ص۷۸). و بنظر میرسد رأی صحیح نیز عدم جواز باشد، زیرا شیخ به شخص وصیت کتاب را کرده است نه جواز روایت آن را! (نگاه کنید به: لمحات فی أصول الحدیث؛ دکتر محمد ادیب صالح، ۳۴۹ – تیسیر مصطلح الحدیث؛ دکتر محمود طحان، ص۱۴۳). ۸) وِجاده: وجاده مصدر وَجَدَ یجد، که مُوَلَّدی غیر مسموع (شنیده نشده) از عرب است. و آن بدین شکل است که شخص کتابی را با خط شیخ پیدا میکند و مطمئن میشود که خط اوست، و این کتاب حاوی مرویات شیخ با سند اوست، و ممکن است کسی که کتاب را مییابد قبلا صاحب کتاب را ملاقات کرده باشد و یا نکرده باشد، اما آن احادیثی را که در کتاب هست را از او نشنیده و از او اجازهی روایت کسب نکرده است. او هنگام نقل احادیث کتاب میگوید: «وَجدتُ بخط فلان، (یا) قرأتُ بخط فلان، (یا) فی کتابِ فلان بخطه: حدثنا فلان بن فلان.. سپس سند را ادامه داده و متن حدیث را بازگو میکند..». یا میگوید: «وجدت (یا) قرأت بخط فلان عن فلان، و سپس کسی که حدیث را برایش گفته و نیز بقیهی راویان را ذکر میکند..». و مثال دیگر آنست که شخص کتاب یکی از مؤلفات مشهور را مییابد، و او احادیث داخل کتاب را بطور مستقیم حکایت نقل میکند، که در این حالت گوید: «در فلان کتاب مشهور یافتم.. و حدیث را بیان میکند». اما وجاده از باب روایت نیست، بلکه حکایت کردن از آنچه که داخل کتاب یافته است، میباشد. صیغهی ادا بوسیلهی این روش تحمل عبارتست از: «وَجَدتُ»، «قرأتُ بخط فلان»، «بلغني»، «قال فلان»، «ذکر فلان: حدثنا فلان ...». این نوع ادای حدیث در مسند امام احمد یافت میشود، چنانکه پسرش عبدالله میگوید: «وجدت بخط أبي: حدثنا فلان..». و باید توجه داشت که استعمال لفظ «قال فلان»توسط راوی در ادای حدیث از طریق وجاده، زمانی جایز است که تدلیس در آن راه نیابد. همچنین اگر حدیثی را در کتاب شیخ با خط غیر او یافت بگوید: «ذکر فلان»یا «قال فلان»، و اگر حدیثی را یافت که محقق نگشت آن حدیث جزو تصنیف شیخ است، بگوید: «عن فلان». اما در مورد عمل به روش وجاده در نقل حدیث باید گفت که؛ از بزرگان محدثین و فقهای مالکی و غیر آنها نقل شده که ادای حدیث از این طریق جایز نیست، و از شافعی و دستهای از اصحاب او جواز عمل به آن حکایت شده است، و برخی از علمای شافعیه گفتهاند که هنگام حصول ثقه عمل به آن واجب است. و بنظر میرسد که وجاده – هنگامی که شکل صحیح آن فهمیده شود – دیگر روا نباشد که در ارزش آن بعنوان نوعی از انواع تحمل حدیث شک کرد؛ زیرا تمام احادیثی را که امروزه از کتابهای صحیح نقل میکنیم، در واقع نوعی وجاده است. به دلیل اینکه حافظان حدیث از طریق سماع، در سرزمینهای پهناور اسلامی بسیار نادر شدهاند، آن هم به دلیل پیشرفت انواع چاپ و تکثیر و سهولت مراجعه به مراجع حدیثی است. قبلا هم ابن صلاح گفته بود: «جواز روایت به وجاده، همان شکلی است که در عصرهای اخیر، تنها راه شده است و اگر عمل به آن را متوقف کنند و جایز ندانند، پس بطور کل عمل به منقولات متوقف میشود، به دلیل اینکه راه نقل حدیث به شکلهای دیگر (اجازه، قرائت، مناوله و ..) کمیاب شده است». امام نووی و طیبی نیز همین را گفتهاند. (علوم الحدیث، ص۱۶۸-۱۶۹) و (الخلاصة فی أصول الحدیث، للطیبی، ص۱۱۳-۱۱۴). حقیقت آنست که سختگیری متقدمان در اشکال و انواع تحمل، دلیل خوبی دارد و آن، اوضاع و احوال اجتماعی آنهاست. حدیث، بزرگترین کار آنها بود و نیازشان به حفظ و روایت حدیث – به دلیل نبودن وسائل چاپ و تکثیر – بیش از عصر ما بوده است، اما الحمدلله امروزه چاپ و تکثیر و حافظههای الکترونیکی آنچنان پیشرفت کرده که زحمت حفظ و نگهداری حدیث را بر ما آسان کرده است. (نگاه کنید به: لمحات فی أصول الحدیث؛ دکتر محمد ادیب صالح، ص۳۵۰ – علوم الحدیث؛ دکتر صبحی صالح، ص۷۹-۸۰). اینها روشهای تحمل حدیث بودند که خلاصه وار به بررسی نکات مهم آنها پرداختیم، و همانطور که ملاحضه شد، هشت روش برای تحمل حدیث وجود دارد: ۱- سماع، ۲- قرائت، ۳- اجازه، ۴- مناوله، ۵- کتابت، ۶- إعلام، ۷- وصیت و ۸- وِجاده. در مورد جواز یا عدم آن در روایت حدیث از طریق این هشت نوع مابین علما اختلاف نظر وجود دارد، البته بجز روش سماع که در مورد صحیح بودن روایت از طریق آن خلافی وجود ندارد، و تقریبا در صحیح بودن روش قرائت نیز خلافی وجود ندارد، بجز اینکه بعضی آن را منع کردهاند ولی مخالفت آنها به حساب نمیآید. رأی صواب در مورد اجازه نیز اینست که با رعایت شروط آن صحیح است، و در مورد مناوله هم راجح آنست که «مناولهی مقرون به اجازه» صحیح بوده ولی «مناولهی بدون اجازه» صحیح نیست، همچنین صواب اینست که هر دو نوع کتابت، یعنی «کتابت مقرون به اجازه» و «کتابت مجرد از اجازه» صحیح و جایز هستند. و بر طبق رأی راجح، روش إعلام و وصیت در نقل حدیث جایز نیستند، ولی روش وِجاده جایز و صحیح میباشد. والله اعلم