ج) صفت کتابت:
لازمست که بر نوشتن حدیث عنایت و دقت شود، زیرا یکی از دو وسیلهی نقل حدیث نوشتن است، و لذا دقت در آن همانند نقل حدیث از طریق لفظ واجب میشود.
برای نوشتن احادیث دو صفت وجود دارد: واجب و مستحسن:
صفت واجب آنست که؛ حدیث با خط واضح بیان شود طوری که در آن اشکال و ابهامی نباشد.
و مستحسن آنست که مراعات موارد زیر شود:
۱- هرگاه اسم الله ذکر شد، نوشته شود: (الله) تعالى، یا عزّ وجل، یا سبحانه و یا غیر آنها که جزو کلمات ثناء هستند طوری که صریح و بدون رمز باشد. و هرگاه اسم پیامبر صلی الله علیه وسلم ذکر شد، صریح و بدون رمز نوشته شود: صلّى الله عليه وسلّم، یا عليه الصلاة والسلام، [۳۱۵]حافظ عراقی/در «شرح ألفية» که دربارهی مصطلح الحدیث است میگوید: «کوتاه کردن صلوات بر پیامبر صلی الله علیه وسلم با یک یا دو حرف یا همانند آن مکروه است، و همچنین گوید: حذف یکی از عبارات صلاۀ یا تسلیم و اکتفا به یکی از آن دو برای صلوات بر پیامبر صلی الله علیه وسلم مکروه است». [۳۱۶][یعنی نباید بجای «علیه الصلاة والسلام» فقط به «علیه السلام» یا «علیه الصلاة» اکتفا شود].
و هرگاه اسم یکی از صحابه ذکر شد، نوشته شود: رضی الله عنه، و نباید یکی از صحابه با ثناء یا دعای معینی خاص شود بگونهای که آن اصطلاح بعنوان شعاری فقط برای آن صحابه قرار داده شود؛ چنانچه هرگاه اسم او ذکر شد آن اصطلاح را فقط در حق او بکار برد، چنانکه روافض انجام میدهند و هرگاه اسم علی بن ابی طالب ذکر شد گویند: (علی) علیه السلام یا کرم الله وجهه (اما در حق بقیهی اصحاب چنین دعایی را بکار نمیبرند)، امام ابن کثیر/گوید: «اگر بکار بردن این اصطلاحات برای علی رضی الله عنه از باب تکریم و تعظیم باشد، پس در اینصورت شیخان یعنی ابوبکر و عمر، و أمیر المؤمنین عثمان رضی الله عنهم نسبت به او اولیتر هستند». [۳۱۷]و [۳۱۸]
پس اگر هنگام ذکر اسم علی رضی الله عنه، عبارت علیه الصلاة والسلام بکار برده شود درحالی که برای غیر او بکار نرود، در اینصورت استعمال این دعا برای علی رضی الله عنه (نیز) ممنوع است، اللخصوص هرگاه این دعا بعنوان شعاری برای علی رضی الله عنه قرار داده شود، که ترک آن در این هنگام لازم خواهد بود چنانکه ابن قیم/در «جلاء الأفهام» بدان اشاره کرده است. [۳۱۹]
و هرگاه اسم یکی از تابعین و مابعد آنها ذکر شد که مستحق دعا بودند، نوشته شود: رحمه الله. [۳۲۰]
۲- نص و متن حدیث را بوسیلهی علامتهایی مشخص کند؛ مثلا آن را در بین دو کمان () یا کروشه [ ] یا دو دایره ** و یا همانند آنها قرار دهد، زیرا ممکن است با غیر آن آمیخته و مشتبه گردد.
۳- در هنگام تصحیح خطا باید مراعات قواعد زیر شود:
- متن ساقط شده (از حدیث) به یکی از دو طرف ملحق میشود؛ یا بالا یا زیر، و باید به مکان آن اشاره شود بگونهای که آن را معین کند.
- بر قسمت زائد و اضافی متن از اول کلمه تا آخر آن خطی کشیده شود، البته با یک خط؛ تا مبادا قسمتی که بر آن خط کشیده شده محو شود و بر خواننده مخفی بماند، و اگر قسمت زائد زیاد بود، قبل از اولین کلمه از آن (لا) و بعد از آخرین کلمه از آن (إلى) نوشته میشود که البته باید کمی بالاتر از سطح سطر قرار گیرند.
و اگر قسمت زائد، کلمهای تکرار شده باشد، بر آخرین کلمهی تکرار خط کشیده شود، مگر اینکه دارای اضافه ای بعد از خود باشد که در اینصورت بر کلمهی اولی خط کشیده میشود، مثلا کلمهی «عبد» که در «عبد الله» یا «امرئ» در «امرئ مؤمن» تکرار میشود، در این حالت فقط بر اولی خط کشیده میشود. [۳۲۱]
۴- نباید دو کلمهای که جدا شدن آنها از هم ایجاد توهمی فاسد میکند در دو سطر پشت سر هم، از هم جدا شوند، مثلا این قول علیس: «بَشِّر قاتل ابن صفية (يعنی: الزبير بن العوام) بالنار»، نبایستی عبارت «بشر قاتل» در یک سطر باشد و «ابن صفية بالنار»در سطر دیگری باشد. [۳۲۲]
۵- از رمز اجتناب شود مگر در آنچه که بین محدثین مشهور است [۳۲۳]از جمله:
• (ثنا) یا (نا) و(دثنا) که رمزی هستند بجای «حدثنا» و خوانده میشود: حدثنا.
• (أنا) یا (أرنا) یا (أبنا) که رمزی هستند بجای «أخبرنا» و خوانده میشود: أخبرنا. [۳۲۴]
• (ق) که رمزی برای «قال»است، و خوانده میشود: قال، البته بیشتر چنین است که قال حذف میگردد بدون اینکه رمزی جایگزین آن شود ولی هنگام قرائت بدان نطق میشود.
مثال: این قول بخاری: حدثنا أبو معمر: حدثنا عبد الوارث، قال يزيد: حدثني مطرف بن عبد الله عن عمران، قال: قلت: يا رسول الله فيم يعمل العاملون؟ قال: «كل ميسر لما خلق له». [۳۲۵]
در اینجا (قال) بین راویان حذف شده است، اما هنگام قرائت بدان نطق میشود، یعنی در این مثال چنین خوانده میشود: قال البخاری: حدثنا أبو معمر قال: حدثنا عبد الوارث قال: قال يزيد: حدثني مطرف...تا آخر حدیث. [۳۲۶]
• (ح) رمزی است که هرگاه حدیث بیش از یک سند داشته باشد جهت تغییر و انتقال به سند دیگر از آن استفاده میشود، حال این تحول در انتهای سند صورت گیرد یا در اثنای آن، و هنگام قرائت بصورت (حا) نطق میشود. [۳۲۷]
مثالی برای تغییر اسناد در انتهای سند:
قول بخاری: حدثنا يعقوب بن إبراهيم قال: حدثنا ابن علية، عن عبد العزيز بن صهيب، عن أنس عن النبي صلّى الله عليه وسلّم (ح) وحدثنا آدم قال: حدثنا شعبة عن قتادة عن أنس قال: قال النبي صلّى الله عليه وسلّم:«لا يؤمن أحدكم حتى أكون أحب إليه من والده، وولده، والناس أجمعين». [۳۲۸]
ترجمه: ایمان هیچکدام از شما کامل نیست تا اینکه مرا از والدین، فرزندانتان و تمام مردم بیشتر دوست داشته باشید.
و مثال برای تغییر اسناد در اثنای سند:
قول امام مسلم: حدثنا قتيبة بن سعيد قال: حدثنا ليث (ح) وحدثنا محمد بن رمح: حدثنا الليث عن نافع عن ابن عمر عن النبي صلّى الله عليه وسلّم أنه قال:«ألا كلكم راعٍ، وكلكم مسؤول عن رعيته، فالأمير الذي على الناس راعٍ وهو مسؤول عن رعيته، والرجل راع على أهل بيته، وهو مسؤول عنهم، والمرأة راعية على بيت بعلها وولده، وهي مسؤولة عنهم، والعبد راعٍ على مال سيده، وهو مسؤول عنه، ألا فكلكم راعٍ، وكلكم مسؤول عن رعيته». [۳۲۹]
ترجمه: «آگاه باشید که همهی شما مانند شبان نگهبان هستید و همهی شما در مقابل افراد تحت فرمان خویش مسئول هستید؛ امیر کسی است که نگهبان مردم است و مسؤول ایشان است، و مرد سرپرست خانوادهی خویش است و در برابر آنها مسئول است، و زن نگهبان خانهی شوهر و فرزندانش است و او در برابر آنها مسئول است، و عبد نگهبان مال آقای خود است و او در برابر آقای خود مسئول است، پس آگاه باشید همگی شما نگهبان و در برابر رعیت خود مسئول و پاسخگو هستید».
[۳۱۵] بدون رمز، یعنی آنکه عبارات «عز وجل»، «جل جلا له» و یا «صلی الله علیه وسلم» و «علیه الصلاة والسلام» و دیگر عبارات بصورت اختصار نوشته نشوند، مثلا (جل) که رمزی است برای (جل جلاله)، یا (ص) و (ع) رمزی هستند برای (صلی الله علیه وسلم) و (علیه السلام) جایز نیست و براستی که این طرز نوشتن نوعی جفاست! گاهی بعضی از نویسندگان دهها سطر و بلکه صفحه مینویسند ولی در نوشتن صلوات کامل که چند کلمه بیش نیست، عاجز عمل میکنند و فقط به رمز (ص) اکتفا میکنند! [۳۱۶] «شرح ألفیة» حافظ عراقی (ص۲۳۷-۲۳۹). [۳۱۷] تفسیر ابن کثیر (۳/۵۱۷-۵۱۸ الفکر). [۳۱۸] همانطور که سابقا در تعلیقات این کتاب آمد؛ افضل و برتر خلفای راشدین ابتدا ابوبکر صدیق، بعد عمر فاروق به اجماع مسلمین، و سپس بنا به قول جمهور؛ عثمان ذو النورین و ابو السبطین علی بن ابو طالبشاجمعین است. بر این اساس علیسبر طبق رأی جمهور علمای اسلام در رتبهی چهارم است. [۳۱۹] «جلاء الأفهام» (۴۶۷- العروبة). [۳۲۰] استعمال (علیه الصلاة والسلام یا صلی الله علیه وسلم) برای دیگر أنبیا نیز صحیح است و حتی برخی علما آن را برای غیر پیامبران نیز جایز میدانند، البته تحت شرایطی که توضیح داده خواهد شد. در جواز استعمال لفظ «عليه السلام» برای غیر پیامبران بین علما اختلاف نظر وجود دارد، همچنین در دعای صلاة (صلی الله علیه) بر شخص معینی اختلاف وجود دارد؛ ابن قیم/در این مورد در کتاب خود به نام «جلاء الأفهام في فضل الصلاة على محمد خير الأنام صلی الله علیه وسلم» مفصلا توضیح داده است؛ و نقل کرده که ابن عباس وطاووس وعمر بن عبد العزیز وأبو حنیفه ومالک وسفیان بن عیینه وسفیان ثوری و اصحاب شافعی آن را مکروه میدانند (یعنی استعمال «علیه السلام» یا «صلی الله علیه» را برای غیر پیامبران مکروه میدانند)، ولی از قاضی أبی یعلى نقل میکند که حسن بصری وخصیف ومجاهد و مقاتل بن سلیمان و مقاتل بن حیان و بیشتر اهل تفسیر آن را جایز میدانند. و باز (ابن قیم ) میگوید: امام احمد و اسحاق بن راهویه و ابی ثور ومحمد بن جریر طبری نیز بر این رأی هستند. (یعنی استعمال «علیه السلام» یا «صلی الله علیه» را برای غیر پیامبران جایز میدانند.) سپس ابن قیم/برای مخالفین این طرز دعا (علیه السلام یا صلی الله علیه) ده دلیل، و برای موافقان چهارده دلیل ذکر میکند، و سپس در ادامه چنین میگوید: «فصل الخطاب در این مسئله آنست که دعای صلاة بر غیر از پیامبر (دو حالت دارد:) (حالت اول:) یا این دعا بر آل و همسران و اولاد پیامبر و یا حتی غیر آنهاست، که در اینصورت دعای صلاة بر آنها همراه با پیامبرمشروع است و البته صلوات بر پیامبر به تنهایی و بدون داخل نمودن آل و اصحاب نیز جایز است. حالت دوم: اگر بر ملایکه یا اهل طاعت و تقوا به صورت عموم باشد و کسانی که در بین آنها پیامبران و غیر آنها نیز وجود دارد، باز این دعا جایز است. مثلا گفته میشود: «اللهم صل على ملائكتك المقربين وأهل طاعتك أجمعین» اما اگر استعمال این دعا بر شخص یا طایفهی معینی باشد، بگونهای که آن دعا به عنوان شعاری (فقط) برای آنها قرار داده شود مکروه است، هرچند که عدهای آن را حرام میدانند علی الخصوص هنگامی که این دعا به عنوان شعاری برای شخص معینی قرار داده شود درحالی که برای افرادی که هم شأن آن شخص و یا حتی افضلتر از وی هستند استعمال نشود چنانکه روافض آن را برای علی رضی الله عنه بکار میبرند (یعنی میگویند: علی علیه السلام) و هرگاه اسم علی را ذکر میکنند میگویند: عليه الصلاة والسلام، در حالی که این دعا را برای کسی که از علی رضی الله عنه افضلتر است بکار نمیبرند، و در اینحالت استعمال چنین دعایی ممنوع است... ولی اگر این دعا (دعای صلاة) بگونهای استعمال شود که به عنوان شعار(مخصوص فرد معینی) قرار نگیرد، (پس استمعماتل آن) ایرادی ندارد؛ مثلا صلاة بر کسی که زکات میدهد، زیرا پیامبر صلی الله علیه وسلم بر زن و شوهری صلاة فرستاد، و چنانکه از علیسروایت است که بر عمر صلاة فرستاد (علی رضی الله عنه به عمر گفت: صلى الله عليك). و بدین صورت بین اختلاف وارده در این مسئله اتفاق حاصل و رأی صواب واضح میشود. «جلاء الأفهام» ص (۴۶۵- ۴۸۲). و شیخ ابن عثیمین/میگوید: «صلوات بر غیر پیامبران، چنانکه بر پیروان آنها باشد، با نص و اجماع جایز است (مثلا گفته شود: صلى الله عليه وسلم وعلى آله وصحبه وسلم) اما در صلوات بر غیر پیامبران برای شخص معینی، بین اهل علم اختلاف است که آیا جایز است یا خیر؟ صحیح آنست که (برای شخص معین نیز) جایز است، مثلا به شخص مؤمنی گفته شود: «صلی الله علیه»، زیرا خداوند تبارک و تعالی به پیامبر جفرمود: ﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيۡهِمۡۖ﴾[التوبة: ۱۰۳] (از اموال آنها صدقهاى (بعنوان زکات) بگیر، تا بوسیله آن، آنها را پاک سازى و پرورش دهى! و (به هنگام گرفتن زکات،) بر آنها دعا کن)، پس پیامبر جبر کسی که زکات مالش را میآورد دعای (صلاة) میکرد و هنگامی که (طایفهی أبی أوفى ) زکات هایشان را آوردند فرمود: «اللهم صلى على آل أبي أوْفَى» متفق علیه. مگر اینکه این شعار(صلوات) برای شخص معینی قرار داده شود که هرگاه نام کسی برده شود، گفته شود: صلى الله عليه (که در آنصورت جایز نیست)، زیرا این امر جز برای انبیا جایز نیست، مثلا هر وقت که نام ابوبکر را شنیدیم بگوییم: صلى الله عليه، یا هر وقت که نام عمر را شنیدیم بگوییم: صلى الله عليه، یا هر وقت که نام عثمان را شنیدیم بگوییم: صلى الله عليه، یا هر وقت که نام علی را شنیدیم بگوییم: صلى الله علیه ،( و این جایز نیست) یعنی این دعا (صلى الله عليه) جایز نیست که به عنوان شعار برای شخص معینی استفاده شود. «فتاوى نور على الدرب». اما آنچه که مشهور است، اینست که: - بنا به امر قرآن بر پیامبر صلاة و سلام فرستاد (یعنی: صلی الله علیه وسلم)، چنانکه میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَٰٓئِكَتَهُۥ يُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِيِّۚ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيۡهِ وَسَلِّمُواْ تَسۡلِيمًا٥٦﴾[الأحزاب: ۵۶]. یعنی: خدا و فرشتگانش بر پیامبر صلاة مىفرستند؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، بر او صلاة فرستید و سلام گویید و کاملاً تسلیم (فرمان او) باشید. - و به تبعیت از پیامبر جهنگام ذکر نام دیگر انبیاء از (علیه السلام) استفاده شود، هرچند جایز است که از (صلی الله علیه وسلم) نیز برای دیگر پیامبران استفاده شود. پیامبر جفرمودند: «أحب الصلاة إلى الله صلاة داود عليه السلام.. الحديث»روایت بخاری. یعنی: محبوبترین نماز نزد خداوند، نماز داود علیه السلام است... و نیز در مورد کعبه فرمودند: «لبنيته على أساس إبراهيم عليه السلام». روایت بخاری. یعنی: تا کعبه را براساس (بنای) ابراهیم علیه السلام بنا کنم. مشاهده میشود پیامبر جدر هنگام ذکر نام داود و ابراهیم از شعار علیه السلام استفاده کردند و این رهنمودی برای دیگر مسلمانان است تا هنگام ذکر پیامبران از شعار «علیه السلام» استفاده شود. - و بهتر است که بموجب آیات قرآن کریم، هنگام ذکر نام صحابه یا اهل بیتی که صحابی هم است از اصطلاح (رضی الله عنه) استفاده کرد، چنانکه خداوند متعال در شأن اصحابشمیفرمایند: ﴿رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ﴾[التوبة: ۱۰۰]. یعنی: خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نیز) از او خشنود شدند. - و به هنگام شنیدن نام علما از اهل بیت و دیگران یا سایر مومنان «رحمه الله» اگر فوت کرده باشند و «حفظه الله» اگر در قید حیات باشند، استفاده شود. و در هیچیک از آنها اختصار به رمز جایز نیست. والله تعالی اعلم [۳۲۱] مثلا: عبدعبدالله یا امرئ امرئ مؤمن، و بنا به قول مؤلف باید بر عبد و امرئ اولی خطی کشیده شود تا معنای آن تغییر نکند: عبدعبدالله و امرئ امرئ مؤمن – ولی اگر بصورت: امرئ مؤمن مؤمن باشد در آنصورت بر آخرین کلمهی تکرار خط کشیده میشود، یعنی: امرئ مؤمن مؤمن. [۳۲۲] یعنی نباید عبارت (بشر قاتل) در انتهای یک سطر و عبارت (ابن صفیة بالنار) در ابتدای سطر بعد از آن قرار بگیرد. [۳۲۳] البته بسیاری از متأخرین جهت اختصار از رموز استفاده میکنند، اما آنها معمولا رموزی را که در کتب خویش بکار میبرند به مخاطبان خود متذکر میشوند، لذا در اینصورت محذور از آنها دفع میگردد. (مؤلف). [۳۲۴] در صحیحین اشاره به «حدثنا» با عبارت «ثنا»، و «أخبرنا» با عبارت «أنا» مختصر شدهاند. [۳۲۵] ترجمه: عمران بن حصین گفت: گفتم: ای رسول خدا چه نیازی به انجام عمل توسط مردم است؟ فرمود: هر کس براى رسیدن به آنچه که تقدیر برایش نوشته، راه آسان دارد. (روایت بخاری (۷۵۵۱) کتاب التوحید، ۵۴- باب قول الله تعالى ﴿وَلَقَدۡ يَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّكۡرِ﴾[القمر: ۱۷]. و مسلم (۲۶۴۹) کتاب القدر، ۱- باب کیفیت خلقت آدم). [۳۲۶] گاهی نیز عادت چنین است که در اواخر سند برای رعایت اختصار کلمهی (أنَّه) حذف میشود. مثلا نوشته میشود: «عن أبي هریرة قال»، ولی قاری باید در هنگام خواندن سند به آن نطق کند و بگوید: «عن أبي هریرة أنه قال». [۳۲۷] در صحیح مسلم حرف حاء (ح) زیاد است که بوسیلهی آن انتقال از اسنادی به اسناد دیگر اشاره میشود. (علوم الحدیث، ص۱۸۲). و (ح) اختصار (تحول) است. [۳۲۸] روایت بخاری (۱۵) کتاب الإیمان، ۸- باب حُب الرسول صلى الله علیه وسلم من الإیمان. و مسلم (۴۴) کتاب الإیمان، ۱۶- باب وجوب محبت پیامبر جبیشتر از والدین و اولاد و مردم . [۳۲۹] روایت مسلم (۱۸۲۹) کتاب الإمارة، ۵- باب فضیلت امام عادل و عقوبت امام جائر و تشویق بر نیکوکاری با رعیت و نهی از اعمال مشقت بر آنها، وبخاری (۲۵۵۴) کتاب العتق، ۱۷- باب کراهیة التطاول على الرقیق.